ضد ضد

در روز پنج شنبه از فینال هفته ما نشسته با هم در جلو ما خم شدن و ناشیانه زوم-تکان دادن خداحافظی به ما همکلاسی ها و استاد عزیز. ما پنجره بسته و بازدم مایل ما می تواند راه رفتن از این کلاس با همه آخرین بار که مایل به پایان دادن احساس واقعی به اندازه کافی به گریه. در عوض ما قرار داده و ما ماسک و راه می رفت یکی دیگر از دایره در اطراف بلوک. ما احساس بسیار کمی به جز خسته و صفحه نمایش سردرد.

ما در میان luckiest: این مبهم ضد یکی از ما چند علائم این بیماری است. در ماه مارس در میانه ترم آخر مشترک ما UC برکلی زندگی آینده شروع به بستن یک برنامه در یک زمان. هیچ هیاهو بزرگ حیاط خلوت احزاب فقط آهسته skittering یاس: کلاس حرکت آنلاین; دوستان حرکت صفحه اصلی; این تعلیق را تا آخرین هفته آینده, ماه آینده, در سال آینده.

البته هر یک از ما در مواجهه با آن متفاوت است.

غزل:

برای سال های من می خواهم تصویر آن: لباس شب-چادری شاید hungover نشستن در ردیف گریک تئاتر در میان هزاران نفر از همکلاسی ها. کسی هیجان انگیز خواهد به یک محرک گفتار; ما می dab چشم ما و یا در مورد من اسفنج مشابه از گونه من. پس از آن ما می خواهم اسلاید كه از یک طرف از ما کلاه دیگر در صدا و پرتاب آنها را در هوا مانند بسیاری از جايزه آبی-tasseled پرندگان.

من همیشه یک مکنده برای این نوع مراسم است. خانواده من نیست, مذهبی, اما من همیشه cajoled خانواده به کلیسا در کریسمس: من لذت آواز پایکوبی در pews بازگویی داستان تولد عیسی مسیح, هر یک از ما محکم فشار یک دست برگزار می شود خطر آتش سوزی در صفوف منظم در پایان. در تولد 21, من رفت و در جنگهای صلیبی به تیک تیک کردن هر یک از افسانه برکلی سنت: مسابقه متصدی بار در یک chug بالای نوار در رالی; دریافت رایگان IPA با کمی شمع شناور در مشتری; خامه عکس در پوست گوساله و بره را با دست به پشت.

این مراسم احساس مهم حتی لازم: ظروف برای نگهداری موجی از احساسات همخوان با گرانش از لحظه ای. بدون آنها من نگران من می خواهم تا پایان با توپ آبی منتشر نشده از انتظار برای این نقاط عطف: تقریبا کریسمس و نه کاملا تولد nongraduation.

مادلین:

در runup به فارغ التحصیلی من سرکوب چشم رول به عنوان کسانی که در اطراف من رفت و وحشت زده و عصبی با پیش بینی. در این مراسم ما را داشته اند — خارش لباس ضخیم ممکن است گرما — هرگز به دادگاه تجدید نظر به من. من شنیده ام بیش از حد بسیاری از داستان های یاس, از بارش باران و یا یک موج گرما یا خماری dulling باردار درخشش که یک طبقه لحظه.

ما جمعی وسواس مراسم به نظر می رسید مانند یک تعهد به ناامیدی و من علاقه مند بود. من اختیار داشت این نفرت و بیزاری به عنوان یک حباب-burster. من تهدید من مادر من می خواهم مخفیانه فرار کردن با معشوق در جنگل; من پنهان من در هر تفسیر از "تولدت مبارک" با وجود دوستان من اصرار که من در یک بار.

در این زمان هر چند حباب پشت سر هم و بدون کمک من. در پی همه این لغو, من شروع به آرزوی. ناگهان من می خواستم برخی از راه برای جمع آوری چهار سال گذشته در دست من برای دیدن آنچه که آنها چگونه آنها ساخته شده من. من به مربیان و دوستان بتواند برای خرد.

یک استاد سابق دانشگاه و من در دفتر مجازی ساعت تبادل pixelated لبخند از اتاق نشیمن ما نیمکتها. زمانی که من گفت که ما تا به حال هیچ چیز برنامه ریزی شده برای فارغ التحصیلی او التماس ما را به ایجاد نوعی از رویداد برخی از راه از مارک گذشت. او در توصیف مراسم به عنوان یک پورتال: یک راه برای بستن این تجربه و گام به یک بعدی. در غیر این صورت او استدلال ما به حالت تعلیق در ضد در پیش بینی.

غزل:

به دنبال بازگشت به دانشگاه, اگر من صادقانه با من مراسم-smitten خود لحظات من گرامی به قله تجربه نمی کند در واقع شامل مقدار ارکستراسیون. آنها ساخته شده از مسائل زندگی روزمره ما: یک پر جنب و جوش به خصوص پنج شنبه شب پرستاره گاوآهن; شدید سمینار بحث و گفتگو در مه, پشت هنگامی که ما نمی دانستیم که آنها شماره شد. سحر و جادو می آید در چشمک می زند در میان جست و خیز کردن از تکرار تدریجی انباشت دانش و تجربه و روابط.

که اوجی آزادی من همیشه برای نگاه: در این زمان ممکن است ما قادر به تولید آن است. اما من شروع به فکر می کنم که درست مثل نوع دیگر از آبی توپ ضد ما احساس را پراکنده می سازد. بزرگ و مهم لحظه — این که آیا یا نه ما می دانستیم که آنچه را که آنها در آن زمان — در حال حاضر اتفاق افتاده است و آنها باقی می ماند و ما به یاد داشته باشید به ارز را نگه دارید. آنها خاص دقیقا به این خاطر که آنها نمی تحمل فشار از مناسبت. و جاذبه این انتقال ادامه خواهد داد به فرو رفتن در به آرامی و به تدریج که ما جست و خیز کردن از طریق حرکات در حال حرکت و در حال حرکت.

مادلین:

به عنوان غزل شل گرفتن او در مراسم من شد insister: ما باید pop champagne من باید ببینید شما قبل از اینکه شما را ترک. در آستانه دو, دوستان,' خروج ما نشسته 6 فوت از هم جدا ابتلا به هر یک از دیگر در حافظه است. به یاد داشته باشیدکسی می گویند و ما را و ما خندید. ما اجازه این داستان مومیایی کردن گذشته اذعان چقدر متفاوت ما در حال حاضر از افرادی که برای اولین بار ملاقات کرد.

ما نمی تواند جمع آوری اما ما ساخته شده انجام دهد. من donned عجیب لباس زرد و برش میوه به صورت یک چهار ساعته خانواده زوم که در آن همه گریه و حداقل هفت نفر خواند. من روسی در اطراف پردیس با من مشاوره ازدواج و مشاوره نما برای گرادیان عکس در تمام مکان های معمول. من حتی اجازه دهید آنها را در یک کلاه و لباس شب.

**

در پایان نزدیک ما آمد به یک مراسم فارغ التحصیلی بود با ما مشاوره ازدواج و مشاوره تا در تپه بریتیش پارک. ما به اشتراک گذاشته یک کلاه در میان هشت نفر از ما و اعطا دستباف دیپلم به هر یک از دیگر گونه های "پمپ و شرایط" در آی فون ما بلندگو. انجام صداهای خنده دار برای اعلام هر یک از دیگر رشته های چنین چیزهایی به عنوان "گیاه وسواس مطالعات" و "دستمالی اما آن علم است." شیرین — و قطعا نمادین — اما نه به خصوص با اهمیت. ما نمی تظاهر به احساس یک جاذبه است که تا به حال حل و فصل نشده است. اما این راه ما را به می گویند "این است که بیش از همه. بیایید جدید برنامه."

غزل فلپس و مادلین گرگوری co-نوشتن دوشنبه ستون نوع از عشق است. با آنها تماس بگیرید در [email protected]



tinyurlis.gdu.nuclck.ruulvis.netshrtco.de