شستشوی مغزی خودم

فکر می کنم از این ستون مانند شرط پایان سال انعکاس در درجه سوم. این اتصالات: امروز من خانه گرم بود و آن را تقریبا از تابستان است. گردن من چسبیده به گردن من. من نا امید فکر من احمق اهداف و برنامه های تابستانی (به عنوان مثال به خوردن علف و انتخاب کنید بینی من دو بار در روز). بعضی چیزها هرگز تغییر. Blah, blah, زندگی بررسی نشده ارزش زیستن میدهد. بنابراین اجازه دهید به بررسی!

ستون-نوشتن اشغال عجیب و غریب تو رفتگی در دیوار در مدرن روزنامه نگاری. آن را به نام "روزنامه" نه "columnpaper." اگر اخبار در بزرگراه بین ایالتی در شبکه (به عنوان مثال مهم زیرساخت های حیاتی این کشور را به دلیل کاربردی برای داشتن یک ماشین و سپس ستون های کنار جاده ای جاذبه های جهان بزرگترین tinfoil توپ مجسمه سه خوک ادرار در یک باجه تلفن های وندی در گولدن هیلز کالیفرنیا که در آن من یک بار puked در دستشویی, چیزهای شبیه به آن. در هدف-محور جهان نگاری ستون sideshows به جلو و gawk در, اما نه به این دلیل شما رو در جاده ها است.

مورد در نقطه: در سال 1997 یک روزنامه نگار به نام مریم Schmich نوشت خیالی سخنرانی با عنوان "مشاوره مانند جوانان احتمالا فقط هدر رفته در جوان است." شیکاگو تریبون از آن منتشر شده 1 ژوئن 1997. این خنده دار بود, قطعا, و شامل برخی از مختصر و مفید سنگهای مانند "آیا هر روز یک چیزی که شما را می ترساند" و "پوشیدن کرم های ضد آفتاب." کلمات واقعی زندگی کنند. ستون رفت و اواخر'90s نسخه ویروسی است که می گویند به بلا استفاده به عنوان آنالوگ می باشد و (در نتیجه) به طور کامل درهم.

"آیا هر روز یک چیزی که شما را می ترساند" به دست می آمد اغلب misattributed به النور روزولت و کل ستون گفته می شود کورت وانگات این سخنرانی به آن سال را در موسسه تکنولوژی ماساچوست فارغ التحصیلی کلاس. (برای ثبت روزولت گفت: چیزی در امتداد خطوط همان اما حدود 10 برابر کمتر کردنی و 1997 MIT آغاز شد و سپس سخنران-دبیر کل سازمان ملل متحد کوفی عنان.) تمام misattribution جهان بود راه ابراز ناباوری در آن زمان است. قطعات کمی از صدا نیش عقل قرار نیست به ظهور از نام مردم به رسمیت نمی شناسد!

من این ترم جدید به نوشتن در فروم چه رسد به نوشتن یک ستون. من نفرت چیزهای جدید و همچنین بسیاری از چیزهای بنابراین چه چیزی از مال من بود تا کنون منتشر شده مخالف منطق است. (از سوی دیگر بی حد و حصر اتوها من خطاب به سردبیران شد آه بسیار قابل قبول و بسیار مشخصه.) من دشوار است به کار با. اگر شما من را باور نمی, که می تواند شما را سرزنش ؟ من نمی خواهم بازخورد. من نمی خواهم دیگر مردم خواندن همه چیز من. من فکر می کنم آکسفورد کاما واقعی است و این روزنامه مردم نیست.

تحقق آنچه که من انجام داده بود در انتخاب برای نوشتن یک ستون بود مثل کشیدن به پرتاب در یک وندی برای کرامت خاطر — تنها برای بیدار 17 ساعت بعد از امضای یک قرارداد برای نه هفته بیشتر از پرتاب در یک وندی. چرا من این کار را برای خودم ؟ من احساس می کنم بدست می خواهم یک تصادم با گرفتن سیلی وارونه سر با فیله تیلاپیا در 3 بعد از ظهر — کاملا مزخرف است.

تنها توضیح شستشوی مغزی شد. آن را تا به حال به. چه چیز دیگری که من را به انجام چیزی است که من نمی خواهم به انجام? کمی من می دانم من اعتقاد به قدرت ستون شده بود القا من به عنوان یک کودک من و هرگز تکان داد که مطبوع است. افرادی که کشیده کردن ستون ها درست هستند بنابراین دقیقا خود و enviably سرد است که مردم به طور تصادفی-در-هدف regift ذات خود و کلمات خود را به بانوان اول و دبیرستان انگليسي-آماده به کار نویسندگان است. فقط نگاهی به مریم! لحظه ای که برای اولین بار افتتاح شد یک روزنامه برای اولین بار بود stone در این زمینه به راه که تبدیل شدن به بزرگراه است که من را به وندی در اصفهان یک شهر کوچک در وسط هیچ جا جایی که من انداخت و تصمیم گرفت من نوشتن یک ستون.

مانند هر خوبی تنظیم فرزند با همه فن حریف, منافع, سرگرمی و عزت تکنیک های تسکین دهنده در مناقصه سن جوان اولین چیزی که من بعد از من از مدرسه به خانه هر بعد از ظهر بود و روزنامه ها را بخوانید. من دفاع — بزرگ کاغذ بود MK-Ultra-ing من در حرمت خانه خود من. وجود نظم مقرر برای حداکثر اثربخشی ذهنی من برنامه نویسی: اولین کمیک که برای سال های بسیاری بودند چاپ شده در همان صفحه به عنوان "آنی عزیز" مشاوره ستون است که همزمان در سراسر کشور اما راه مناسب نیست خواندن برای شما ابتدایی معلم مدرسه ابتدایی.

سپس صفحه اول اینکه من فقط به عنوان خوانده شده سرفصل چون شروع یک مقاله به معنای پایان مقاله و در پایان مقاله به معنای بیهوده شکار برای صفحه B9 یا D76 یا گلدان از طلا در پایان رنگین کمان. گذشته از اجباری خواندن بود داخل صفحه اول که من همیشه به عنوان خوانده شده پایین به بالا; غمگین خنده دار; محلی اعلامیه محلی به ستون. حتی به عنوان یک کودک من ناخواسته microdosing خودم با Kool-Aid. ستون! و بنابراین موذی بذر کاشته شد.

آن دانه رشد کرد و به یک ننگین گیاه و ننگین گیاه با مته سوراخ تلخ میوه و پس از آن در ماه فوریه من stomped بیش از همه من تلخ میوه تا زمانی که آن را خمیر بر روی زمین است. از درد من فشرده 10 هفته ارزش سم آب. من نوشید تا آخرین قطره. آن را مانند غذا خوردن فایبر گلاس و گرفتن IV پر از تخم مرغ پودینگ. من می دانم که من مانند یک کنترل ذهن تست موضوع. من فقط می خواهم شما را به درک چگونه کاملا عجیب و غریب و عادی آن را احساس و به دستمالی کردن برای یک ایده تمام هفته و سپس خودمو برای صبح و سپس استدلال می کنند برای یک شب با وزن یک لنگر پاره شدن یک سوراخ به دل و روده من است که من می خواهم به آن را تمام انجام دوباره در هفته آینده. شستشو و تکرار. نوشتن ached مانند نخ یک لب بالا و عالی بود مثل پرورش یخ بود و آن نیز فقط خوب است. کاملا ضروری است و بهترین نوع بی معنی.

از امروز اما من پشت در ماشین! من در بزرگراه سطح شیب دار مانند normies دیگر در گودال توقف در جاده ها به جایی دیگر. من می روم من 10 هفته جاذبه های کنار جاده ای سوخت بندر/انحراف/تعطیلات پشت سر من. بیشتر ستون! من پاکسازی. وجود دارد خیلی من به شما بگویم در مورد, اما ما می توانیم دوباره به کسانی که یک روز دیگر. من برای صرفه جویی در برخی از چیزهایی که فقط برای خودم.

کیسی لی می نویسد: دوشنبه ستون در فرهنگ عامه است. او تماس بگیرید در [email protected]



tinyurlis.gdu.nuclck.ruulvis.netshrtco.de