خواب در حالی که سیاه

وقتی که من بچه بودم, من رویایی است که من می تواند هر چیزی و همه چیز را همه در یک بار — اما من فکر می کنم که فقط به آنچه کودکان انجام می دهند.

در طول سال اول کالج, من تا به حال مطالعات قومی معلم که مطرح شده یک سوال جالب به کلاس: "در چه سنی شما متوجه شما شد؟"

این سوال به ظاهر بی ضرر چیزی بود که من هرگز تا به حال فکر قبل از. من شروع به جستجو برای یک سنی که من به طور فعال در حال آگاهی: من 6? من در واقع به یاد داشته باشید مهد کودک خیلی خوب من می توانم به شما بگویم که نام هر بچه در کلاس من چه من جدول گروه نامیده می شد (مثلث تیم ملی نشان دهنده) و نام کودکستان من بهترین دوست. اما افسوس که من به یاد داشته باشید داشتن تحقق است که من سیاه بود. شاید آن بود کلاس سوم. و یا در مدرسه. شاید آن را به عنوان به زودی به عنوان او آن را گفت. اما بعد از شاید 30 ثانیه از جستجوی روح من تا به حال یک جواب آماده برای کلاس.

من همیشه می خواهم شناخته شده است. که چیزی است که شما فقط از خواب بیدار و متوجه است. من دیدم سیاه من پدر و مادر تمام هشت نفر از سیاه من برادران و خواهران — منظور من خدای من من تا به حال دیده یک آینه است. سوال او این بود احمقانه و ممتاز بود و یکی که فقط یک سفید-عبور فرد از رنگ می تواند التماس کردن.

زمانی که بحث سوال و در نهایت رسیده و بخشی از دایره, شما می توانید از شنیدن اهانت در پاسخ من و دوباره بعد از آن شب در مقدمه پاراگراف از مقاله من مجبور به نوشتن در مورد آن. به عنوان من نشسته در صفحه کلید هر چند این سوال را نگه داشته و دوباره پخش در سر من: من همیشه شناخته شده است — پس چه شد او واقعا درخواست ؟

برای کمک به پیدا کردن یک جواب به من منتقل به بدن پاراگراف من فکر کردم به نقاط عطف مهمی در زندگی من است که من می تواند مرتبط به طور مستقیم به نژاد (خارج از من اغراق آمیز 19 ساله خود آگاهی) و باراک اوباما در انتخابات سال 2008 به سرعت به نظر می رسد در ذهن من است. من 10 بود که اولین رئیس جمهور سیاه پوست در تاریخ آمریکا انتخاب شد و من به خاطر آن است که به سلامتی ریخت و از خانه من زنگ را به نور صبح روز بعد.

این احساس من بود که من خواب بود: من می تواند هر چیزی و همه چیز را در یک بار و در اینجا اثبات شد. آن زمان خوبی برای یک بچه که خواب دیدم در مورد همه چیز به خصوص یک بچه. رویاهای من بود و سیاه و سفید و اوباما بود و در تلویزیون به آن را اثبات کند. منظورم این است که من می تواند رئیس جمهور!

سپس من 11 بود که اسکار گرانت کشته شد 10 دقیقه دور از خانه من. من 15 زمانی که سیاه و سفید زندگی مهم جنبش birthed به عمل از حافظه Trayvon مارتین غیر عمدی. من 16, 17, 18, زمانی که Tamir برنج ساندرا مطلوب و دیگران بی شماری قربانیان خشونت های پلیس و سفید برتری که در ادامه به این روز در سن رسیده 22. ناگهان من نمی خواهم به رویای دیگر است. به نظر می رسید مانند خواب بیش از حد بزرگ بود بیهوده. من فقط می خواستم برای زنده ماندن.

سن من تا به حال تحقق آنچه در آن به معنی به سیاه و سفید در آمریکا شکل مناسب من فکر می کنم سوال خود را به معنای است. من قرار گرفت به امریکا تاسیس اصل سفید برتری و رویاهای من متولد شدند در تاریکی و مقصد به باقی می ماند در سیاهی.

اما خواب در حالی که سیاه و سفید است که یک عمل مقاومت و من تنها نبود. تاریخ سیاه خود را یک ادای احترام به جمعی, سیاه, رویای — این که آیا آن را سیاه و سفید زندگی می کند, ماده, مصرف, زانو, جنبش حقوق مدنی — آزاد بودن از یک سیستم از ظلم و ستم. این جنبش در حال شواهد از قدرت از خواب در حالی که سیاه و پیگیری لغو نژادپرستانه و سفید supremacist قوانین و نهادها است شواهد مستمر مبارزه برای آزادی است.

وقتی که من بچه بودم, من هرگز مرتکب فقط یک رویا و من نمی بینم به همین دلیل من باید. یک هفته من یک ستاره فیلم; روز بعد من در گرفتن اوباما کار; روز بعد بود که من بزرگترین جراح مغز و اعصاب این جهان تا به حال دیده بود. من در زندگی زندگی, عسل. اما من بزرگ شده, مسن, تجربیات من در دانشگاه و غیر انتفاعی کار در جامعه شروع به جامد زمین به یک رویا.

در دبیرستان من داوطلب با چندین سازمان های غیر انتفاعی که بنیانگذاران مشغول به کار در زمینه های حقوقی, مبارزه, محیط زیست و قضایی نژادپرستی برای اطمینان از عدالت ترمیمی. به نظر من کسانی که اهداف صدا مانند رویاهای من پشت سر گذاشت و آنها را تبدیل به چیزی است که من به سمت مشغول به کار بوده است.

اما در حال حاضر من نمی مراجعه به آن به عنوان رویای من — این چیزی است که من باید انجام دهید. برای من است. برای خانواده من. برای دیگر سیاه و سفید بچه ها مثل من که گرفتار در درهم و برهم کردن از سفید supremacist ساختار که آلوده ما قوانین و سیستم قضایی ما.

پس از به پایان رسید که کاغذ یک چیز مطمئن بود که: من همیشه شناخته شده من سیاه بود. من فکر می کنم این چیزی است که او درخواست شد.

Savon Bardell می نویسد: دوشنبه ستون در تجربه بودن یک دانشجو در دانشگاه برکلی است. او تماس بگیرید در [email protected]



tinyurlis.gdu.nuclck.ruulvis.netshrtco.de