Drive My Car، نقد و بررسی: اقتباس موراکامی از سکس، دروغ و هنر
وقتی عناوین نامتعارف در فیلمها قرار میگیرند، معمولاً سبکی آشکار است، اما در فیلم جدید ریوسکه هاماگوچی، «ماشین من را برانید» که از چهارشنبه شروع میشود، موضوع محتوای دراماتیک است. اعتبار تا حدود چهل دقیقه در فیلم ظاهر نمی شود که یک دقیقه از سه ساعت طول می کشد. آنها مرز بین پیش درآمد و عمل را مشخص می کنند. این یک چیدمان طولانی است، و اگر حس مودبانه هاماگوچی از سبک مالیخولیایی نبود، که با نرمی درخشان اما سرد، مانند جریانی شفاف از آب در حال نیشگون گرفتن نبود، ممکن بود ناامید کننده باشد.
«ماشین من را بران» که بر اساس داستان هاروکی موراکامی ساخته شده است، فیلمی درباره هنرمندان و اشکال مختلف همکاری آنها - نفرین شده و مبارک، اجتناب ناپذیر و بد انتخاب شده، در پشت صحنه و در ملاء عام، حرفه ای دوستانه و غیرقابل توصیف صمیمی است. این یکی از فیلمهای عالی درباره تداوم هنر و زندگی، در مورد جریان رفت و برگشت بین روابط شخصی و دستاوردهای هنری - و در مورد هنرها و رازهای دردناکی است که هر دو به آن بستگی دارند. داستان با چند زوج در خانه در توکیو آغاز می شود، یک فیلمنامه نویس تلویزیونی به نام اتو (ریکا کیریشیما) و همسرش یوسوکه (هیدتوشی نیشیجیما)، بازیگر و کارگردان. اتو فرآیند خلاقیت خاصی دارد: او در حین رابطه جنسی او و یوسوکه داستان می گوید و صبح روز بعد یوسوکه آنها را برای او می خواند. سپس داستان ها را روشن می کند، اما اگر در جزئیات گیر کند، او را رها می کند تا در طوفان فکری جنسی دیگری تمام شود. هرچی که کار کنه. در هر صورت، زمانی که یوسوکه به طور غیرمنتظره ای یک روز برمی گردد، او را در رختخواب با مرد دیگری می یابد، عارضه ای پیش می آید. (او بی صدا، بدون اینکه حرف عاشقان را قطع کند، فرار می کند.) سپس، در همان روزی که اتو یوسوکه را برای گفتگوی جدی در مورد رابطه آنها آماده می کند، او به طور ناگهانی بر اثر خونریزی مغزی می میرد. دو سال بعد، از او برای کارگردانی نمایشی از عمو وانیا دعوت شد، نمایشی که در هنگام مرگ او در جشنواره هنر هیروشیما در آن شرکت کرد. اعتبار، یوسوکه را بر فرمان ماشین مورد علاقهاش نشان میدهد، و از توکیو به هیروشیما میرود تا پروژهای را که هسته اصلی فیلم را تشکیل میدهد، آغاز کند.
چیزی در خودرو وجود دارد، ساب 900 قرمز رنگ، که خودنمایی می کند: فرمان آن در سمت چپ است - که برای ژاپن غیرعادی است زیرا رانندگی در آنجا در سمت چپ جاده است. یوسوکه نه تنها به دلایل نامشخص و ظاهراً احساساتی عمیقاً به ماشین خود وابسته است. او عمیقاً متعهد به اداره آن است زیرا این بخش مهمی از روند هنری خودش است. زمانی که او برای بازی در نقش عمو وانیا قبل از مرگ اتو آماده می شد، او تمام نمایشنامه را بدون خطوط شخصیتش روی نوار برای او ضبط کرد تا بتواند در حین رانندگی پخش آنها را تمرین کند. اما وقتی یوسوکه به هیروشیما می رسد، برگزارکنندگان جشنواره به او می گویند که به دلایل بیمه نمی تواند به تنهایی رانندگی کند. آنها یک راننده برای او استخدام کردند، یک زن جوان از یک پیشینه مشکل به نام میساکی (توکو میورا)، و او را بین تئاتر و هتلش می برد. او ناراضی است - او برای صرفه جویی در وقت برای تمرین با نوار، هتلی را یک ساعت دورتر انتخاب کرده است - اما چاره ای ندارد. در نتیجه، او باید روش خود را تغییر دهد، با نوار در شرکت میساکی کار کند و به ناچار با آن رابطه شخصی برقرار کند - که البته در نهایت روی هنر او و همچنین زندگی او تأثیر می گذارد.
روش های جسورانه یوسوکه از روز اول امتحانات آشکار شد. او با همکاری مدیر شرکتی به نام یوهارا (ساتوکو آبه) و نمایشنامه نویس کره ای به نام یون سو (دی یونگ جین)، بازیگران ژاپنی را با بازیگران بسیاری از کشورهای آسیایی دیگر - تایوان، فیلیپین، کره جنوبی - گرد هم می آورد. به زبان اول خود اجرا کنید بازیگر زن کره ای به نام Yoon-a (Yoo-rim Park) که ساکت است نقش خود را به زبان اشاره کره ای ایفا می کند. علاوه بر این، تمرکز یوسوکه روی آنها با نشستن دور یک میز و رها کردن خطوط غیرقابل بیان شروع می شود. (این روشی است که فرانسویها آن را تمرین «à l'italienne» مینامند و کارگردان بزرگ فرانسوی ژان ویلار آن را «بدن در حال استراحت و الاغ روی صندلی» توصیف میکند.) بازیگران از این روند آزار میدهند، اما همانطور که یوسوکه به وضوح بیان می کند، درک می شود که او اصلاً نگران لذت بازیگران از کارشان نیست. وقتی زنی به او میگوید اگر تفسیرش از فیلمنامه را توضیح دهد، بهتر عمل میکنند، او پاسخ میدهد: «لازم نیست بهتر کار کنی. فقط متن را بخوانید."
متن یکی از وسواس های هاماگوچی و هسته اصلی هنر اوست. او در بهترین فیلمهایش - مانند شاهکار پنج ساعتهاش «ساعت خوش» - به زبان حضور فیزیکی ظاهراً مشهودی میدهد. در «ماشین من را بران» متن نمایشنامه چخوف (هم توسط اتو بازخوانی شده و هم توسط بازیگران در تمرینات اجرا می شود) نوعی تفسیر جاری و مونولوگ درونی را شکل می دهد. گاهی اوقات با یک کنایه کج استفاده می شود، برای مثال، زمانی که خط "اگر می دانستی چقدر ناراضی هستم!" مربوط به کشف خیانت اتو توسط یوسوکه است، یا زمانی که "تو تلخ ترین دشمن من هستی" با حضور تحمیلی میساکی در او مصادف است. ماشین. مواقع دیگر، این اثر بسیار صمیمیتر است، برای مثال، وقتی یوسوکه در لحظهای حساس از رابطهاش با بازیگران، آهنگهای ضبط شده اتو را میشنود: «تمام حقیقت را به من میگویی؟ . . . بدتر از آن ندانستن آن است. "سؤالات حقیقت و خودفریبی چیزی است که یوسوکه را از بازی در هیروشیما باز می دارد. همانطور که او برای بازیگری که در نقش انتخاب کرده توضیح می دهد." حسش نمیکنی؟" وی افزود: دیگر طاقت ندارم.
دلیل آسیب پذیری محافظت شده او در جریان فیلم ظاهر می شود. "Drive My Car" بیش از هر چیز یک داستان بسیار قدرتمند از احساس گناه و شناخت است. یوسوکه در مونولوگهای بسیار خودآگاهانهای که در طول پیادهرویهایش با میساکی یا در جمع بازیگران و گروهش بیان میشود، پیوند پرتنش و شکنندهای را که بین او و اتو وجود داشت، توصیف میکند. همکارانش به طور مشابه داستان های شکست های شخصی، خیانت ها و فریب ها، و بینش ها و اتهامات نافذ را پیش روی او باز کردند. (میساکی، که شغلش به عنوان یک راننده معلوم شد چیزی شبیه به یک شغل دردناک به دست آمده است، مانند هنرمندان بسیار اعتراف کننده و مراقب است.) هاماگوچی مونولوگ های سوزان فیلم را به لحظاتی از قدرت سینمایی تبدیل می کند. سخنان شخصیتها به طرز شگفتانگیزی زنگ میزند تا مناظر واضح - مناظر شهری و مناظر وسیع روستایی - را پر کند، حتی تغییر دهد. این صحنهها، که در اواخر اکشن میآیند، هم بسیار طولانی هستند و هم به طرز چشمگیری اوج میگیرند: پاداشهای هیجانانگیزی برای داستانهایی که با دقت ساخته شدهاند که از آنها پشتیبانی میکنند.
این داستانها پس از صداگذاری، به نظر میرسد بلافاصله به تولید عمو وانیا بازمیگردند، که لایه به لایه عمیقتر میشود، زیرا شرکتکنندگان - از جمله، به روش او، میساکی - روح خود را برای یکدیگر آشکار میکنند. یکی از این همکاران نقش ویژه و حساسی را در این رویه بازی می کند: بازیگر جوانی به نام تاکاتسوکی (ماساکی اوکادا) که در کمال تعجب او و کل شرکت، یوسوکه نقش عمو وانیا را بازی می کند. با اجتناب از اسپویل، می گویم که «ماشین من را بران» شاید قوی ترین فیلمی باشد که در موضوع مرد به اصطلاح کنسل شده دیده ام. تاکاتسوکی، ستاره سابق تلویزیون و سینما، پس از متهم شدن به داشتن رابطه جنسی با یک خردسال، بیکار است. (او ادعا می کند که "جعلی" بوده است.) با این حال، یوسوکه تاکاتسوکی را استخدام می کند و به او می گوید که عدم کنترل خود "از نظر اجتماعی بد" است، اما "این برای یک بازیگر بد نیست." در طول تمرینات، تاکاتسوکی به زودی مرتکب یک جنایت جدی می شود و نکته دردناک هاماگوچی واضح است: با کوتاه کردن زمان تاکاتسوکی برای تأمل، توبه و تزکیه، یوسوکه مرتکب بی مسئولیتی شدید، حتی همدستی در جنایت می شود. پس از دستگیری تاکاتسوکی، یوسوکه باید با غلبه بر تردید خود و به عهده گرفتن نقش عمو وانیا در آخرین لحظه، تولید را نجات دهد - هم اجرای او و هم تولید او به شدت تحت الشعاع گناه او قرار می گیرند.
[ad_2]