
پس از ورود به پورتال انتقال اواخر هفته گذشته، محور دفاعی کال لوک بکوئت رسما برنامه های خود را برای انتقال به کالج بوستون اعلام کرده است. یکی از چهره های کلیدی دفاع خرس است که در رتبه پنجم در کشور توسط Bleacher گزارش در سال 2019، Bequette جمع آوری 52 مبارزه در فصل گذشته، چهار نفر از آنها برای از دست دادن و سه نفر از آنها گونی.
تصمیم بکت در پی حکم Pac-12 برای لغو تمام رویدادهای ورزشی تا حداقل سال ۲۰۲۱ است. در حالی که نه Pac-12 و نه بزرگ 10 خواهد شد هر گونه اقدام در سال جاری را ببینید، کالج بوستون تا به برخی از بزرگترین مدعیان فوتبال کالج در docket خود را سقوط می آیند - دوندگان قهرمانی ملی تا کلیمسون، نوتردام و کارولینای شمالی همه در پیش فصل AP بالا رتبه 25 نظر سنجی، با ببر نشسته زیبا در شماره 1.
انتقال تحصیلات تکمیلی در حال حاضر تا به آخرین شانس در upping سهام پیش نویس خود و اثبات نیروی خود را در این زمینه قبل از NFL پیش نویس رول در اطراف. کالج بوستون فصل گذشته 6-7 را با رکورد کنفرانس حتی به پایان رساند.
امیلی اوهمن فوتبال را پوشش می دهد. تماس با او در [ایمیل محافظت شده]. دنبالش در توییتر @emilyohman34.
tinyurlis.gdu.nuclck.ruulvis.netshrtco.de
مقالات مشابه
- آموزش طراحی سایت رایگان از صفر تا صد
- 'سگ ها فقط بخشی از زندگی من هستند': زن نجات 175 سگ پناهگاه، یکی در یک زمان 8880110000110888 مایک آرجنتو یورکدیلی رکورد منتشر شده 7:00 هستم EDT اوت 25, 2020هنگامی که کارا سو آچتربرگ و خانواده اش به مزرعه ای در تپه ای درست در خارج از آزادی جدید از ساحل شرقی مریلند در سال ۲۰۰۳ نقل مکان کردند، کمی شوک فرهنگی بود.شهر روستایی درست بالاتر از خط میسون دیکسون، دقیقا دوست ترین مکان نبود، حداقل برای مردم محلی در نظر گرفته خارجی ها - "insular" این است که چگونه کارا توصیف جامعه است.او به سختی دوست پیدا می کرد و راهی برای جامعه پیدا می کرد، نه تجربه ای غیرمعمول برای کسانی که به مکان های روستایی نقل مکان می کنند که به شیوه های خود تعیین شده اند و به خانواده هایی که کمتر از دو نسل اقامت دارند به عنوان غیرخودی نگاه می کنند. او گفت: "شهرستان یورک جنوبی، پیدا کردن مردم شما سخت است."اون خانواده اش رو داشت ولي اين يه وجود تنها بود بهترین دوست او لوسی بود، یک مخلوط foxhound خانواده اش از یک پناهگاه در شهرستان بالتیمور به فرزندخواندگی پذیرفته بودند.کارا گفت: او سگ شگفت انگیزی بود.لوسی همدم همیشگی او بود. اون هميشه سگ داشت ولي لوسي خاص بود لوسی به او کمک کرد تا از تنهایی غریبه بودن عبور کند.هنگامی که لوسی در ۱۷ سالگی در سال ۲۰۱۴ درگذشت، کارا ویران شد. او و خانواده اش به جستجوی سگ دیگری دست یافتند، اما، او گفت: «به نظر نمی رسید هیچ کدام تا لوسی اندازه گیری کنند.»آنها نجات سگ جستجو -- برخی از خوب و برخی از "نوع طراحی ، او گفت : -- به هیچ فایده ای. سخت بود.سپس، یک روز، او یک آیتم نوشته شده در فیس بوک توسط یکی از دوستان که یک سگ را از یک پناهگاه پرورش داده بود را دید. اون چيز زيادي در مورد پرورش سگ ها نميدونست اون فکر ميکرد بايد "يه تو" داشته باشي تا اينکارو بکني، اون گفت.اون بهش نگاه کرد و فهميد که ميتونه اينکارو بکنه با عقل جور در اومده او می تواند یک سگ پرورش، مراقبت از یکی در حالی که در انتظار فرزندخواندگی خود را به یک خانه دائمی، در حالی که جستجو برای یک سگ خاص است که می تواند جایگزین لوسی محبوب خود را.<strong>بیشتر: </strong> دهه ها عشق : زن و شوهر جشن 74 سال ازدواج در قرنطینه COVID<strong>بیشتر: </strong> اون فکر ميکرد که COVID رو کتک زده ولي بعدش ويروس ممکنه باعث حمله قلبي شده باشهاو اولین سگش را در فوریه ۲۰۱۵ پرورش داد، یک میک بیگل به نام گالینا. اون وقتي يه دختر بود يه بیگل داشت و حدس زد که فراموش کرده که چطور يجوري بیگل هستنگفت: بیگلز همه چیز را می جود. "اون کل خونه ما رو خورد" گالینا حیوانات و کفش های پر شده و یک عثمانی را جوید و فقط در مورد هر چیز دیگری که می توانست آرواره هایش را سوار کند.با وجود آن، او متوجه شد که او دوست دارد پرورش سگ، نجات آنها را از تزریق کشنده زمانی که پناهگاه مجبور به دفع حیوانات به اتاق برای دیگران است. اون فکر ميکرد که وقتي يکي رو پيدا کرد که ميتونه جاي لوسي رو بگيره دست از پرورش سگ ها بر ميداره"صد و هفتاد و پنج سگ بعد،" او گفت: "ما هنوز در آن هستیم."سگ های فاستر تبدیل به یک حضور مداوم در خانه شدندکارا هميشه آدم سگ بوده . بزرگ شدن در دلاور، او به یاد آورد داشتن یک بیگل به نام آب نبات زمانی که او 10 یا بیشتر بود. کندي براي اون دنيا رو معنا ميکرد پس از آن – آن را می شد 70s به عنوان او در حال حاضر 54 – سگ اغلب زد شل. تو فقط ميذاري اونا برن بيرون و اونا پرسه مي زدن و بعضي وقتا برميگردن بعضي وقتا بعد از اينکه با يه ماشين برخورد مرگباري داشتن اينکارو نمي کردن هیچ حصار سگ در آن زمان، او گفت.اون نميدونست سگ هاي خانواده از کجا اومدن آنها فقط به نظر می رسید به نظر می رسد. اونا هميشه حضور بودن .او گفت: سگ ها فقط بخشی از زندگی من هستند. "حالا، اونا زندگي منو به دست گرفته اند"اون هميشه سگ ها رو توي خونه اش پرورش ميده بعضي وقتا تا دو رقمي وقتي که يه آشغال توله سگ پرورش ميدن شوهرش نیک و سه فرزندشان - که بیشتر اکنون رشد کرده اند - استعفا می دهند تا اینکه خانه شان هرگز بویی نخواهد داد یا عادی به نظر نخواهد رسید....
- در تبدیل شدن به یک فرد سگ 88801100011088 چمن حیاط خلوت از ماه ژوئن سبز نشده است. دورترین لبه های آن احساس تیشه، درشت و کتان می کنند که تنها توسط قاصدک ها و کلودهای خاک نقطه گذاری شده اند. به تازگی ، بعد از ظهر شده اند همه چیز در مورد آب ، با شلنگ unwound به نبرد خورشید -- سرگرمی Sisyphean. دوست دخترم سگش رو دوست داره او سگ خود را دوست دارد قابل ملاحظه ای بیش از او مرا دوست دارد، در واقع، با وجود رابطه ما خوشحال و پر است. و سگش الی به شدت به کنارش تعلق دارد. وقتي فرار ميکنيم، وقتي آشپزي ميکنيم، وقتي ميخوابيم، وقتي ميرقصيم، الي با ماست و لحظه رو کامل ميکنه. بايد روشن کنم که از سگ خوشم نمياد . الی پارس زمانی که ما به خانه می آیند، کاج به خارج حتی زمانی که ما فقط در آمده است، حاضر به لمس و یا حیوان خانگی توسط تقریبا هر کسی. اون يه قرصه. اما دوست دخترم عاشق این قرص کوچک است، پوست هایش را طنز می کند و خلق و خوی او را افراط می کند. و هنگامی که ما یک توله سگ را برای نیمی از ماه ژوئیه پرورش دادیم، به شوخی گفتیم که ما "میکرودوسینگ در فرزندپروری" بودیم، و وانمود می کنیم که می دانیم بزرگ کردن یک کودک چه حسی دارد. بنابراین من با یک کواندری مواجه شدم: آیا من بر مرزهای روشن اصرار دارم، با سگ ها و مردم تخت ها را به اشتراک نمی گذارند، یا تسلیم شادی دوست دخترم می کنم، اجازه می دهم که او صبح ها صورتم را لیس بزند؟ که ما را به شلنگ و چمن می آورد. الی شلنگ را دوست دارد. و وقتی دوست دخترم <i>I</i> در ماه مه غوطه خرید خانه را گرفت، یادم آمد که چقدر حیاط خلوت پر از چمن را دوست داشتم. بزرگ شدن در اورگان، که در آن خانواده من به تازگی نقل مکان کرد پس از 15 سال دور، من به یاد چمن در پس زمینه خالص ترین خاطرات من -- سرسبز، زمرد کشش آشکار در همه جا. در ذهن من، شمال غربی اقیانوس آرام گوشه ای فراموش شده از آمریکا است، گوشه ای که متعلق به من است، یکی با چمن که همیشه مال من خواهد بود. پس براي من، من و الي حياط رو با هم در ميون ميذاريم. برای او، آن زمین بازی، مهلت و خانه است؛ برای من، آن نیاز به مراقبت، دفاع در برابر خورشید تابستان است. بنابراین ما با یک بازی مصالحه می کنیم: بعد از ظهر، با تنظیم جت شلنگ، چمن مرده طولانی را آب می کنم، به الی اجازه می دهیم جریان سرد را تعقیب کند، فکر می کند که می تواند آن را بگیرد یا ضبط کند، آن را برای من بازیابی کند. اون يه کولي مرزيه بهم گفتن که اونا از اين جور چيزا خوششون مياد چمن ها هيچوقت برنميگردن، نه واقعاً. و انتظارش رو ندارم. بیشتر روزها فکر می کنم تنها کسی که تظاهر من به آب شدن را باور می کند من هستم. الي، دوست دخترم، هم اتاقيش، همشون ميدونن که من براي بازي اونجا هستم، کمتر از الي نيست. من و اون با هم وقت ميذاريم و توي گرما سوار ميشيم تا وقتي که بهمون گفتن بيايم داخل در ابتدا با هم بودن ما برای نمایش بود. دوست دخترم را دوست داشتم و می دانستم که باید سگش را دوست داشته باشم. الی بخشی نه چندان ضمنی از قرارداد آیتم بودن بود. برای بهتر یا بدتر، دوست دختر من در زمان rapport ما شخصا، احساس سگ او خواهد بود مانع و یا پیوند - بسته به آنچه من انتخاب کردم. ویرایش ستون ها در تابستان امسال، توصیه های مکرری کرده ام تا اینکه سرود من شد: «چگونه می توانید این بتن را بسازید؟» ميپرسيدم . "خواننده شما اهمیتی نخواهد داد تا زمانی که آنها می توانند صحنه را ببینند و لمس کنند." در تابستانی که تنها کار واقعی من کلمه کاری بود، بی پایان به روایت فکر کرده ام، ناخودآگاه در مورد آنچه باعث می شود یک داستان بخواند، شوخی کرده ام. تمام تابستون داشتم سعي ميکردم داستانم رو با الي بگم براي خودم به اندازه هر دييلي پدر و مادرم سردرگم شده اند برای دیدن من خاموش کردن یک سگ، تماشای من اجازه زبان خود را به صورت من slather، عبارات خود را نزدیک هیبت. برای توضیح، احساس می کنم به جزئیات نیاز دارم، داستان ها حتی واضح تر از بازی با شلنگ. پس از یک عمر ناراحتی و پریشانی در اطراف حتی سگ های نسبتا خوش رفتار، می خواهم داستانم ملموس باشد. ميخوام بفهمم چرا . مخدوش کننده، نميتونم. هر روز، الی هنوز مرا irks، ساخت صداها و یا بوی من نمی توانم ایستادن، و با حقوق، من باید تغذیه می شود، حوصله گرما، با او و با همه چیز است. اما وقتي توي چمن هاي خيس و بي جان ميرقصيم، نيستم. در عوض، من هیجان زده ام. در برابر شانس و در سرپیچی از عقل، این کولی مرزی با تعمیر و نگهداری بالا تبدیل به دوست من شده است و مرا در میان آخرالزمان خوشحال کرده است. به طور غير قابل توضيحي، دوستش دارم. ماه آینده به یک چهارراه تلخ و شیرین می رسند: یک سال در حومه غربی پاریس زبان انگلیسی تدریس می کنم و با اینکه کار احساس تماس می کند، اما مثل یک حرفه و ماجراجویی، بیش از هر زمان دیگری گوشه فراموش شده ام از آمریکا را ترک خواهم کرد. در 22 سالگی، من آن را به تنهایی قابل توجه، مطمئن نیستید که در آن من خودم را پس از این سال پیدا کنید و bereft از سادگی من پشت سر می گذارد....
- 'چشم خوب' قابل پیش بینی است اما استقبال تنها از پدر هاکی
- نقد و بررسی: بازسازی استیون اسپیلبرگ از «داستان وست ساید» بدتر از نسخه اصلی است
- شبکه مراقبت از حیات وحش به دنبال داوطلبان برای کمک به نیازهای حیوانات، آمادگی برای بیمارستان حیات وحش جدید
- ایده های اتاق بازی های ویدیویی
- او یک مغز با خوردن آمیب جت اسکی در رودخانه Susquehanna – و ضرب و شتم 97 درصد مرگ و میر
- همه چیز در مورد Netflix بکشد sci-fi تلویزیون را نشان می دهد ما عاشق
- Pa. s ژوئن اولیه می بیند افزایش پست الکترونیکی-در برگه های رای. در اینجا چیزی است که رای گیری می تواند مانند نگاه