گذشت زمان: یک شعر
بعضی روزها برای همیشه کشیده می شوند و تمام معنای زمان متعارف را از دست می دهند.
یک ساعت به ساعت بعدی می ریزد، و انگار حتی زمین هم در حال بازشنواندن چگونگی عملکرد است.
اين دومين يا سومين فنجان چاي منه؟
بعضي روزها قبل از چشمام از هم ميپره و منو از زمان دزدي ميکنه که نميدونستم دلم براش تنگ ميشه
غروب نور زیر چشمی از پنجره اتاق خواب من، یک پلک زدن وجود دارد و نه بعدی.
بايد همين الان برم بخوابم
من برای انزوای خود ساخته نشده بودم، برای دانستن چهار دیوار یک اتاق خواب اینقدر صمیمانه.
حفظ الگوهای بافت دیوار خشک به تصویب زمان.
بايد از اينجا برم بيرون
بعضی روزها تنهاتر از دیگران هستند، همراهان را در گیاهان خانه و جوانه های باغ پیدا می کنند.
به دنبال سرگرمی های جدید برای اشغال ذهن من از نگرانی از احساس هرگز طبیعی دوباره.
امروز گياه ها رو آب کردم؟
شش ماه و شمارش، مدیریت چشمان خندان به غریبه هایی که در فروشگاه از گذشته راه می روند.
ما مضطرب در انتظار روز به احساس مانند روز دوباره و زمان به تصویب در سرعت مناسب است.
فقط چند هفته ديدم فقط چند هفته ديدم فقط یک زن و شوهر بیشتر --
تماس با اشلی سولیمن در [ایمیل محافظت شده].
tinyurlis.gdu.nuclck.ruulvis.netshrtco.de