هنر عملکرد

در طول چند ماه گذشته، من در حال تماشای برنامه های تلویزیونی و فیلم در نرخ هشدار دهنده. من تمام هشت فصل "بازی تاج وتخت" را در دو هفته تماشا کردم - که صادقانه من را کاملا افسرده گذاشت - و هر هشت فیلم "هری پاتر" را در چند روز دوباره تماشا کردم. اگر چه من معمولا پرسه زدن - تماشای مقدار بیش از حد از تلویزیون در طول تابستان، دستورالعمل های دور اجتماعی در حال حاضر در محل من را به مصرف مقدار بی سابقه ای از محتوا را ندهد. اما حتی با فیلم های بسیاری و نشان می دهد فقط یک کلیک دور، من نیز واقعا از دست رفته شادی، الهام و ارتباط من تجربه هنگام تماشای تئاتر زندگی می کنند.

بسته شدن سالن های نمایش همراه با افزایش مصرف تلویزیون باعث شده تا من متوجه نقش مهم تئاتر زنده ای باشم که در زندگی ام ایفا می شود. و به طور کلی تر، به من کمک کرده است تا ارتباط مرا با هنر نمایش، هم در رابطه با تئاتر و هم در تلویزیون مفهوم سازی کنم.

در ژانویه گذشته، من یک نمایش بداهه توسط سینرژی تئاتر از "آگاتا کریستی خودبه خود تماشا: بداهه دوشیزه مارپل رمز و راز قتل." این تجربه فوق العاده به یاد ماندنی بود، به عنوان آن را به عنوان اولین بازی من تا به حال دیده بود که در آن من احساس می کردم به طور مستقیم با فرم هنری unfurling قبل از من درگیر بود.

اعضای بازیگران فوق العاده بودند، گرفتن پیشنهادات از تماشاگران -- درخواست در فواصل منظم توسط یک بازیگر بازی آگاتا کریستی -- در گام های خود را به هنر پیشه با خنده دار شخصیت های جذاب. بازیگران حرفه های جدید و ظالمانه، شخصیت ها و نقص شخصیت در نقطه اتخاذ - خنده دار ترین، پدر علاقه عشق، که توسط یک مرد در مخاطب به عنوان یک mime اعلام شد.

اگر چه من هرگز در صحنه با این بازیگران بود، رابطه ما منحصر به فرد الهام بخش و خاص برای من بود. اکثر نمایشنامه ها توسط اعضای مخاطب به همان روشی که نمایش های بهبود یرای آن ها است رهبری نمی شود و با این حال همه آنها تحت تأثیر آن ها قرار می دهند. اگر مخاطب در صحنه ای طنز آمیز بلند و بلند بخندد، مثلاً بازیگران تشویق می شوند که با اخلاق برگزیده خود ادامه دهند. اما اگر مخاطب وقتی انتظار می رود بخندد سکوت می کند، بازیگران باید صداها، حرکات و نگرش های خود را سازگار کنند تا فضای اتاق را بهتر جا دهند.

در مقابل، بازیگران تلویزیون در پاسخ به فضای یک اتاق عمل نمی کنند. نقش آنها به عنوان رگ های یک هنر، ایجاد یک جهان کاملاً مجزا است.

در این چند هفته گذشته، در حالی که من در حال تماشای حق رای دادن "هری پاتر" بود، من توسط قطع مبهم احساس می کردم زده شد.

من کاملا عاشق "هری پاتر" و بزرگ شد هر دو خواندن کتاب و تماشای فیلم. بنابراین، آن را با کیفیت از حق رای دادن خود را که باعث این اپیفاننای ناامید کننده نبود؛ بلکه، این عدم ارتباط من نسبت به بازیگران احساس شد، که با رابطه صمیمی من به شخصیت های در ذهن من در تضاد است.

اولاً، من در داستان بازی کردن قبل از خودم نقشی نداشتم. من نمی توانستم تشویق زمانی که هرمیون ارائه یک خط به خصوص شوخ با آن کلاسیک "همه چنین ابله" نگاه بر روی صورت او، و نه می تواند من ابراز ناراحتی من از بازیگری دانیل رادکلیف در هری پاتر و Goblet از آتش، که من احساس می کردم نسبتا زیر پا.

من متوجه شدم که پر از دردسرترین جنبه فیلم، در مقایسه با تئاتر، عدم ارتباط بین بازیگران و تماشاگران است. فیلم ها قرار است ما را به دنیای دیگری منتقل کنند، اما ما بخشی از آن جهان نیستیم و در نقش ما به عنوان مخاطب اذعان نمی کنیم. بلکه ما نقش تماشاگران را بر عهده می گیریم، تماشای وقایع پیش روی ما آشکار می شود در حالی که هیچ تاثیری یا ارتباطی با فرایند خلاقانه نداریم.

با این حال، این است که می گویند که فیلم فاقد تاثیر در مقایسه با تئاتر. فیلم توانایی برقراری ارتباط احساسات، داستان ها و تجسسراتی را در راه هایی دارد که تئاتر زنده به طور ذاتی از آن ها ناتوان است. زاویه دوربین، روشنایی، موسیقی، گام از یک صحنه، بینش داده شده به زندگی شخصیت ها -- همه این جنبه ها با هم کار می کنند برای انتقال احساسات خاص و ناگهانی بر مخاطبان. به این ترتیب، تئاتر در واقع با نزدیکی به مخاطبان ش محدود می شود و از طریق واقع گرایی، پارادوکسیکال بودن، می تواند باورنکردنی شود.

...

tinyurlis.gdu.nuclck.ruulvis.netshrtco.de