دیدن و دیده

مادلین: من راه می رفت یک پیچ در پیچ البته در برکلی برای نزدیک به دو ساعت صحبت کردن به دوست من Vivi در تلفن. من گوش خندان او به عنوان untangled و metaphorized همه که او احساس بازگشت به خانه در دیویس که در 100-درجه حرارت.

زمانی که من به حال به اندازه کافی نزدیک به صدای من می توانم تصور کنید تمام در مقابل من شاید پوشیدن شگفت آور خود را اسطوخودوس jumpsuit. فر او به عقب کشیده آشکار و روشن اویزان گوشواره. فیلتر از طریق هر یک از دیگر گوشی ما راه می رفت و صحبت در حلقه بی پایان — راه ما خواهد زمانی که ما با هم بودند.

او conjurable در حال حاضر به دلیل تمام کسانی که پردیس meetups و صبح اجرا می شود و در اواخر شب را صرف پخت تمام آن لحظات را از مشاهده. چهره او یکی من دیده ام خیلی: مو فرار در حلقه های گسترده لبخند, چین, freckled گونه.

این عشق است یا یک عمل از آن: برای دیدن و گوش دادن. را که شکسته دامنه توجه و باریک آن را بر روی یک شی. که توجه احساس می کند سرگرم کننده ترین در لحظات مثل این که وقتی به عنوان یک ناظر فعال به معنی جوابی نیامد و در درخشش کسی که من دوست دارم. این یک هدیه است که برای دیدن کسی که راه آنها دیده می شود.

غزل: در راس یک مهمانی شام دوست ما جوزی خیره کننده است. من دوست دارم به تماشای او گشاد گشاد راه رفتن به اتاق ناهار خوری اسلحه کامل از آخرین آزمایش است. این است که او در یکی از بهترین چراغ ها: افتخار, شادی, گونه های سرخ شده از حرارت ،

من می دانم که او نگرد دیده شدن در این راه و من بیش از حد خوشحال به نظاره نشست و او را تحسین. اما وجود بیش از حد همه چیز را به او پشت برگ ،

من اغلب دیده بان از barstool او به عنوان "اقدامات" آرد را در یک کاسه تنه زدن مشت سبزی به ماشین مخصوص مخلوط کردن, گریتینگ پلاستیکی بسته بندی از پارمسان پس از آنان. انگشتان دست او پرواز از کاسه مخلوط به دهان او و بازگشت دوباره مزه خمیر با همان انگشت اشاره او فقط غوطه ور در سس سبز. سرکش آرنج می فرستد در یک کاسه سرامیکی بسیار مخربی به نزول است.

گاهی اوقات من خودم اخم اتفاقی او را در آشپزخانه انجام, انتقاد ساده در چهره من. "آیا ما خدمت که به دوستان ما در قرنطینه دایره؟" من به عنوان او را از اواسط لیسیدن از مخلوط کردن قاشق در مورد آن را حق بازگشت به خمیر.

"آره, اما من باید مطمئن شوید که آن طعم خوب!" او می شود دفاعی است. "من نمی دانم که چگونه سرآشپزها در آشپزی بدون گرفتن خود را تف در آن است. آنها باید با استفاده از مقدار زیادی از f—ing قاشق!"

سپس من را به خنده و استراحت. من شیب خود من انگشت به سس و لیسیدن آن را خاموش. آن است که جای تعجب نیست ،

من خاطر نشان کرد که مزه اش بی باک آزمایش حتی او بی اعتنایی طاقت فرسا پروتکل — این صفات را که او چنین زیرک رهبر مانند یک مدافع پرشور. من به یاد چه افتخاری است برای تماشای این صفات بازی کردن هر تنظیم و درد دل من کمی با محبت.

به بقیه جهان آن را آسان به صورت انتخابی در معرض خودمان به مردم اجازه دیدن ما تنها در ما striding-into-the-dining-room لحظات تازه روکش خلق در دست است. اما مردم ما را بیشتر دوست دارم به ناچار ما را به یک ظرف غذا در آشپزخانه.

مادلین: غزل از قرار گرفتن در گروه نرم افزاری سپاهان و یا لبه تخت من است خیلی سخت زل زل نگاه کردن. چشم او تمایل به دنبال, و هر آنچه در آنها است و گسترش بر روی صورت خود.

یک زمان وجود دارد — نه مسلما که مدتها پیش زمانی که من را از این نوع ثابت تفسیری مشاهده است. در sourer حالات من می نشینی به اتاق من یا به خودم می ترسم که در آنها بدون مانع دید کسانی که در اطراف من می خواهم نتیجه گیری کرد که من مشکل بیشتر از من با ارزش است.

من فکر کردم که پاسخ پریشان عشق کسی که به من ملحق می شوند با جدیت اجتناب از هر گونه بررسی از گسل.

اما من ساخته شده است دوستان — غزل در میان آنها — که حاضر به نگاه به دور و حتی زمانی که من از آنها بخواهید. او را دست کشیدن بر روی درب رفت و برگشت به اتاق من با یک لبخند بر روی صورت خود. من خواهد بود برای پنهان کردن دلیل: عصبانی شرمنده یا خسته.

او در خواهم آمد و با من نشستن در سکوت من تیراندازی گاه به گاه جستجو نگاه کنید. او را صبر کنید به هر حال آمدن است: رویارویی یک عذرخواهی و یا آهسته اتلاف از خلق و خوی. او نمی تقاضا اعتراف, اما من می توانم بگویم او آن را می بیند همه: من طاقت فرسا نیاز به می دانم که همه چیز انفعال من ظرفیت برای ظلم و ستم.

در کنار او وجود دارد به نحوی اتاق بیشتر: بد قطعات از من به نظر می رسد برای جلوگیری از تورم را تا فضای کمتری را در داخل از من. بعد وقتی من لبخند بر لب ما نام هر که او را دیدم از ترس و یا نقص. من نفس را گرفتن و من در جستجوی چهره او برای کسانی که واکنش من همیشه انتظار: انزجار بی علاقگی و بی اعتمادی. اما او فقط به من نگاه کن, چهره باز و لبخند.

غزل: برای بهتر یا بدتر من به اشتراک نمی مادلین غریزه برای پنهان. من تمایل به جای, به سمت شفافیت است.

برخی از روزها به من رسیدن به مکان های تاریک و نگه دارید من نقص به دوستان من قادر به نگه داشتن دانش از آنها به خودم. شاید من فکر می کنم که نامگذاری و عذرخواهی برای آنها من می توانم بی پرده های بالقوه خود را به انجام آسیب برساند.

من می گویم هی مادلین نگاه من این غرور این استکبار در خودم. من این خوشنودی این ترس از تعهد این عمدی جهل این شرم آور است.

او را در نگاه من به طور مساوی دست باز به آنچه من برگزاری است. او می گویند, "آره, من می بینم که بیش از حد."

در اکثر موارد او به من کمک تغییر داستان. او را به من یادآوری می کنند با صبر و حوصله که در طرف دیگر از من تعهد-گریزی است بخشنده کنجکاوی; سخاوتمندانه unjudging باز بودن. که شرم نمی دانستند می آید از یک ستوده تمایل به یادگیری.

بار دیگر وجود ندارد سمت تلنگر. شاید این صفت من برگزاری است به طور فعال به چالش کشیدن او را به مقابله با. اما او نشستن به هر حال وجود دارد و به دنبال حفظ حق در من. و برگزار شد او را مصمم راستا در او امتناع لگد راه من از زشت قسمت من احساس می کنم شاید من می توانید شروع به درمان از خسارت کنم برای خودم.

**

زمانی که تنها چشم آموزش دیده در خودمان هستند و ما خود را از آن آسان است برای که زل زل نگاه کردن به متمرکز بر بخش هایی از ما که احساس misshapen یا شرم آور است. و هنگامی که ما اجازه می دهد یکی دیگر از زل زل نگاه کردن به آن را ببینید وجود دارد که اغلب آن لحظه از ترس: چه خواهد شد شما با آنچه شما را دیده ام ؟

اما زمانی که ما با یکدیگر و با ترس متقابل تزلزل توجه آن قسمت شروع به احساس کوچکتر کمی کمتر شهادتها.

این یکی از عشق ضمنی موافقت نامه: من نمی خواهد یا نمی تواند مخفی کردن اما هر چه شما نمی خواهد نگاه دور. و بالعکس.

غزل فلپس و مادلین گرگوری co-نوشتن دوشنبه ستون نوع از عشق است. با آنها تماس بگیرید در [email protected]



tinyurlis.gdu.nuclck.ruulvis.netshrtco.de