درجه: 4.0/5.0
"در سطح جهان وجود دارد در حال حاضر بیش از 70 میلیون آواره مردم به دنبال پناهگاه از جنگ و آزار و اذیت. نیمی از این کودکان هستند." این یک بیانیه مشترک توسط Netflix جدید استرالیا برای شبکه تلویزیونی "بی وطن" که منتشر شده 8 جولای پس از پیدا کردن موفقیت با استرالیا مخاطبان در بهار.
برای قرار دادن آن را به سادگی به این شبکه تلویزیونی است که بر اساس یک داستان واقعی است و نه از شادی. آن را انجام نمی, آن است که نشاط بخشی است و نه یک داستان به افتخار — اما این یک داستان است که سزاوار توجه undivided. مجموعه ای در داخل استرالیا مهاجرت بازداشتگاه بینندگان کشیده به وحشیانه زندگی پناهجویان, تجاوز نگهبانان زندان و اشتباه از یک شهروند استرالیایی faking هویت خود را به امید گرفتن اخراج از کشور.
در ابتدا قسمت "بدون تابعیت" مراکز تا چه حد سوفی ورنر (Yvonne Strahovski) است که مایل به رفتن به فرار او قریب به اتفاق محیط خانه و شروع زندگی بیش از. اما در مجموع این سری یک تقاطع چهار جداگانه داستان: کسانی که از سوفی که آرزوی فرار از زندگی خود را; احمد Ameer (Fayssal Bazzi) که در تلاش برای آوردن خانواده خود را از افغانستان برای فرار از خشونت; گیری Sandford (جای کورتنی) که طول می کشد در یک کار جدید به عنوان یک نگهبان در بازداشتگاه; و کلر Kowitz (آشر Keddie) که آورده شده است در مقابله با بی ادبی بازداشت شدگان است.
Strahovski نام ممکن است صدای آشنا از قبلی نقش به عنوان سرنا واترفورد در Hulu را "کنیز داستان" اما دو شخصیت او نقش دارد در مورد مشابه به عنوان شب و روز. بازیگر به طور طبیعی منتقل سوفی داخلی صدمات اطراف آن عدم حمایت خانواده و تیره و تار است, تجاوز جنسی, در حال سقوط به آرامی به روان فراموشی به عنوان سوفی صرف زمان بیشتر و بیشتر زندانی تحت سرقت هویت یک مسافر.
استرالیا یک-لیستر کیت بلانشت باعث می شود نخست حضور در سراسر مجموعه به عنوان پت کارشناسی ارشد که دارای گیج کننده و نه جایی در این داستان در حال اجرا یک cultlike dance studio است که به بیشتر های هرمی vibes از plies. این بازیگر زن خوش هیکل شخصیت بازی نیست و یک نقش اصلی در داستان — حتی اگر بلانشت co-ایجاد تمام شش قسمت — اما قابل توجه است وقتی که می آید به سوفی را توسعه فردی.
در کنار داستان های اطراف سوفی را به خانه و زندگی و زندگی برخی از نگهبانان به طور موثر به قرار دادن هر یک از شخصیت مشکلات در چشم انداز است. در حالی که سوفی و کم هزینه روز کریسمس با بهره گیری از یک وعده غذایی را با خانواده خود را Ameer چک کردن دخترش تب به عنوان آنها آماده به فرار خود جنگ زده زندگی با قایق. این مجاورت در خدمت به نشان می دهد هر یک از شخصیت های خارجی انگیزه برای اقدامات خود را و چگونه برخی ممکن است کمتر در کنترل بیش از دیگران است.
هر یک از شخصیت به نوعی نشان دهنده این موضوع از بودن در یک جای نا امن وزن چه این بدان معناست که برای مردم در زمینه های مختلف. نشان می دهد گاهی اوقات فریم سوفی را از گرفتاری به عنوان نسبتا بی اهمیت در مقابل کسانی که از خانواده های جدی روبرو اخراج اما او نهایی اسکیزوفرنی علائم هنوز برداشته با هدف به نمایش جنگ او به عنوان معتبر و عاطفی.
به عنوان "بدون تابعیت" پیشرفت های مخفی شخصیت می شود مشخصه خشک به شدت از نقش خود به عنوان یک نگهبان قرار می دهد فشار بر اعتقادات خود و آزمایش محدودیت های خود. نشان می دهد در می یابد او را تا حدودی از زندان استنفورد آزمایش وضعیت, نمایش, چه, محیط زیست و ناگهانی قدرت گرفتن ممکن است به یک فرد روان است.
در حالی که عملکرد هر مظهر شن و اتصال Bazzi بدون شک سر تبدیل می شود هر زمان که او بر روی صفحه نمایش دختر را ظاهر. کلی داستان یک دیده بان فریبنده اما نشان می دهد می تواند بهره مند از مصرف برخی از محل موردتوجه وتماشای عموم به دور از سوفی شخصیت و درخشان آن را در Ameer داستان. به راستی چه می دهد این نشان می دهد یک زاویه بشریت نیست دروغ در Sofie خانواده مبارزات اما در غم از فدا کردن خود برای ارائه یک خانواده است.
قرار دادن سوفی مبارزات به عنوان یک فرد به دنبال یک زندگی جدید در برابر کسانی که از پناهندگان به دنبال پناهندگی در استرالیا است که بدون شک یک سوال انتخاب اما داستان با اینحال می درخشد نور را در برجسته مسائل واقعی بازداشتگاه ها از جمله عدم مناسب مترجمان محافظ از پوشش اخبار و خشونت علیه بازداشت شدگان است.
"بدون تابعیت" در نهایت humanizes یک موضوع است که مرکز داغدار جنگ سیاسی برای چند دهه. قسمت پایانی ارائه می دهد یک صفحه گرامافون تلخ و شیرین انتهای — اگر شما حتی یک چهارم از یک قلب آن را تقریبا غیر ممکن است برای جلوگیری از خود را از مجاری اشکی از گریه رودخانه ها در نتیجه گیری از این distressingly داستان واقعی.
Skylar د پل را پوشش می دهد تلویزیون است. او تماس بگیرید در [email protected]. صدای جیر جیر خود را در @skylardepaul.
tinyurlis.gdclck.ruulvis.netshrtco.de
مقالات مشابه
- ساینا S به پیشرانه M15 مجهز است
- بزرگی سینه مردانه را اینطوری در خانه کوچک کنید + دستور
- اسمارت مانی - امیدینو.ترید
- در تبدیل شدن به یک فرد سگ 88801100011088 چمن حیاط خلوت از ماه ژوئن سبز نشده است. دورترین لبه های آن احساس تیشه، درشت و کتان می کنند که تنها توسط قاصدک ها و کلودهای خاک نقطه گذاری شده اند. به تازگی ، بعد از ظهر شده اند همه چیز در مورد آب ، با شلنگ unwound به نبرد خورشید -- سرگرمی Sisyphean. دوست دخترم سگش رو دوست داره او سگ خود را دوست دارد قابل ملاحظه ای بیش از او مرا دوست دارد، در واقع، با وجود رابطه ما خوشحال و پر است. و سگش الی به شدت به کنارش تعلق دارد. وقتي فرار ميکنيم، وقتي آشپزي ميکنيم، وقتي ميخوابيم، وقتي ميرقصيم، الي با ماست و لحظه رو کامل ميکنه. بايد روشن کنم که از سگ خوشم نمياد . الی پارس زمانی که ما به خانه می آیند، کاج به خارج حتی زمانی که ما فقط در آمده است، حاضر به لمس و یا حیوان خانگی توسط تقریبا هر کسی. اون يه قرصه. اما دوست دخترم عاشق این قرص کوچک است، پوست هایش را طنز می کند و خلق و خوی او را افراط می کند. و هنگامی که ما یک توله سگ را برای نیمی از ماه ژوئیه پرورش دادیم، به شوخی گفتیم که ما "میکرودوسینگ در فرزندپروری" بودیم، و وانمود می کنیم که می دانیم بزرگ کردن یک کودک چه حسی دارد. بنابراین من با یک کواندری مواجه شدم: آیا من بر مرزهای روشن اصرار دارم، با سگ ها و مردم تخت ها را به اشتراک نمی گذارند، یا تسلیم شادی دوست دخترم می کنم، اجازه می دهم که او صبح ها صورتم را لیس بزند؟ که ما را به شلنگ و چمن می آورد. الی شلنگ را دوست دارد. و وقتی دوست دخترم <i>I</i> در ماه مه غوطه خرید خانه را گرفت، یادم آمد که چقدر حیاط خلوت پر از چمن را دوست داشتم. بزرگ شدن در اورگان، که در آن خانواده من به تازگی نقل مکان کرد پس از 15 سال دور، من به یاد چمن در پس زمینه خالص ترین خاطرات من -- سرسبز، زمرد کشش آشکار در همه جا. در ذهن من، شمال غربی اقیانوس آرام گوشه ای فراموش شده از آمریکا است، گوشه ای که متعلق به من است، یکی با چمن که همیشه مال من خواهد بود. پس براي من، من و الي حياط رو با هم در ميون ميذاريم. برای او، آن زمین بازی، مهلت و خانه است؛ برای من، آن نیاز به مراقبت، دفاع در برابر خورشید تابستان است. بنابراین ما با یک بازی مصالحه می کنیم: بعد از ظهر، با تنظیم جت شلنگ، چمن مرده طولانی را آب می کنم، به الی اجازه می دهیم جریان سرد را تعقیب کند، فکر می کند که می تواند آن را بگیرد یا ضبط کند، آن را برای من بازیابی کند. اون يه کولي مرزيه بهم گفتن که اونا از اين جور چيزا خوششون مياد چمن ها هيچوقت برنميگردن، نه واقعاً. و انتظارش رو ندارم. بیشتر روزها فکر می کنم تنها کسی که تظاهر من به آب شدن را باور می کند من هستم. الي، دوست دخترم، هم اتاقيش، همشون ميدونن که من براي بازي اونجا هستم، کمتر از الي نيست. من و اون با هم وقت ميذاريم و توي گرما سوار ميشيم تا وقتي که بهمون گفتن بيايم داخل در ابتدا با هم بودن ما برای نمایش بود. دوست دخترم را دوست داشتم و می دانستم که باید سگش را دوست داشته باشم. الی بخشی نه چندان ضمنی از قرارداد آیتم بودن بود. برای بهتر یا بدتر، دوست دختر من در زمان rapport ما شخصا، احساس سگ او خواهد بود مانع و یا پیوند - بسته به آنچه من انتخاب کردم. ویرایش ستون ها در تابستان امسال، توصیه های مکرری کرده ام تا اینکه سرود من شد: «چگونه می توانید این بتن را بسازید؟» ميپرسيدم . "خواننده شما اهمیتی نخواهد داد تا زمانی که آنها می توانند صحنه را ببینند و لمس کنند." در تابستانی که تنها کار واقعی من کلمه کاری بود، بی پایان به روایت فکر کرده ام، ناخودآگاه در مورد آنچه باعث می شود یک داستان بخواند، شوخی کرده ام. تمام تابستون داشتم سعي ميکردم داستانم رو با الي بگم براي خودم به اندازه هر دييلي پدر و مادرم سردرگم شده اند برای دیدن من خاموش کردن یک سگ، تماشای من اجازه زبان خود را به صورت من slather، عبارات خود را نزدیک هیبت. برای توضیح، احساس می کنم به جزئیات نیاز دارم، داستان ها حتی واضح تر از بازی با شلنگ. پس از یک عمر ناراحتی و پریشانی در اطراف حتی سگ های نسبتا خوش رفتار، می خواهم داستانم ملموس باشد. ميخوام بفهمم چرا . مخدوش کننده، نميتونم. هر روز، الی هنوز مرا irks، ساخت صداها و یا بوی من نمی توانم ایستادن، و با حقوق، من باید تغذیه می شود، حوصله گرما، با او و با همه چیز است. اما وقتي توي چمن هاي خيس و بي جان ميرقصيم، نيستم. در عوض، من هیجان زده ام. در برابر شانس و در سرپیچی از عقل، این کولی مرزی با تعمیر و نگهداری بالا تبدیل به دوست من شده است و مرا در میان آخرالزمان خوشحال کرده است. به طور غير قابل توضيحي، دوستش دارم. ماه آینده به یک چهارراه تلخ و شیرین می رسند: یک سال در حومه غربی پاریس زبان انگلیسی تدریس می کنم و با اینکه کار احساس تماس می کند، اما مثل یک حرفه و ماجراجویی، بیش از هر زمان دیگری گوشه فراموش شده ام از آمریکا را ترک خواهم کرد. در 22 سالگی، من آن را به تنهایی قابل توجه، مطمئن نیستید که در آن من خودم را پس از این سال پیدا کنید و bereft از سادگی من پشت سر می گذارد....
- مواد شیمیایی چیست؟
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- سانتا باربارا هنر در جامعه همه گیر عصر
- تابلو رستوران ها 6 دلیل برای جذاب بودن تابلو های رستوران که شاید نمی دانستید
- اینجا علم پشت یک ایده آل اسباب بازی
- اجرا سقف کششی، باریسول، سه بعدی، پلکسی در آشپزخانه و منزل