-پایان صمیمیت
این پایان تابستان است، و من از دست دادن افرادی که من دوست دارم. من در خانه غول پیکری زندگی می کنم که تنها می توانم تصور کنم که به عنوان ساکنان جدید برای پاییز وارد بیمارستان تر از خانه خواهند شد. این هم یک شوخی نامناسب است و هم واقعیت ادامه زندگی به شیوه ای که پیش از همه گیر شدن، بدون بیماری در ذهن، پیش از همه گیر شدن، در ذهن خود به ذهن خطور می کند. ما شروع به بهداشت درکنوبز کرده بودیم، حالا به طور حاد از تعداد آثاری که هر کدام در طول یک روز از خود برجا می ذاشاین آگاه شده اند.
اعتماد مهم تر از همیشه است. ساکنان 90 فرد از این شرکت می تواند همه نمی تواند در غلاف جوانه من باشد; حبابی که بزرگ است واقعا حباب نیست. من می توانم خانه را احساس شکستگی به عنوان هر تصمیم می گیرد که آنها می توانند خطر دست زدن را توجیه و چه کسی باید آشنا دیده می شود تنها از فاصله نقاب. مردمي که لمس ميکنم براي من ارزشمندن من عاشق نزدیکی آنها، و عادت به آن است.
من به این نوع خاص از پرورش عادت کرده ام، یکی که در آن انتظار دارم هر چیزی که نیاز دارم توسط یک گروه از مردم فراهم شود. من ديگه دوست اي ندارم، نه واقعاً. و هر صحبتی که من قبل از اینکه پناهگاه در محل مُردن کم و بیش ادامه میدادم تمام صمیمیت من ناگهان اینجاست، نه بیشتر از چند پرواز از پله ها دور تر از اتاق خوابم.
پس آره، درسته من با يکي توي محفظه ام ارتباط داشتم به نظر می رسد تنها گزینه اخلاقی از دیدگاه بهداشت عمومی، هر چند من فکر می کنم استمناء توصیه رسمی دولت است. من می دانم که واقعیت این است که همه جالب نیست. من در تابستان امسال داستان های مشابه زیادی شنیده ام، به خصوص در موقعیت های هم نوع. حتی در یک زمان معمولی تر، رابطه جنسی با یک هم خانه ای خیلی رمان نیست. این مناسب است, مناسب برای مردم تنبل توجه طلب (جامعه من خودم را عضو).
در تابستان امسال، خوابيدن با همخونه اي چيز ديگه اي معنا کرده آن را در مورد عاشقانه تا آنجا که احساس کردن تمام چیزهای مختلف دوستی می تواند فراهم شده است. زندگی در داخل بدن من، و یا توسط بدن من، به طور کلی به جز در چند شرایط کلیدی - جنس و رقص، عمدتا نشان داده شده است. رقص یکه و بی راه من (مست، در یک مکان عمومی، با دوستانم) کم و بیش لغو می شود. و لمس کردن هم در خطره من نمی خواهم این بیش از حد بمونم، چرا که من این باور را دارم که این قربانی ها یک قیمت کوچک برای پرداخت هزینه های ایمنی متقابل در طول بحران بهداشت بین المللی است. و هنوز هم سکس هنوز مدنظره من نمی خواهم به اجازه از توانایی من برای گفتن این.
اخیراً یکی از دوستان خوبم قرنطینه ای را شکست تا با یک له شدگی طولانی مدت بخوابد. در صحبت با او در مورد این تصمیم، من با این مشکل مواجه شدم که چگونه دشوار است به بحث در مورد تعهد ما به یکدیگر (و کاهش نقاط تماس ما) به روشی که اجتناب از شرم. من باید به افرادی که به من دست می زنن اعتماد کنم، تا بدونم که وقتی عمل می کنن به من فکر می کنن. اما من هم نیاز دارم که این آرزو را به طریقی که صمیمیت دشمن را ایجاد نکند، برقرار کنم. من نمی خواهم به عقب به فکر کردن در مورد رابطه جنسی به عنوان چیزی ناخشنود و یا خودخواه. ما به اندازه کافی گناه داریم و من از قانونی کردن مجازات به عنوان پاسخ به خطا خسته شدم. من مطمئنم که این چیزی است که بسیاری از مردم در حال مرور است، اما حتی به عنوان من این کار، من نمی دانم که چگونه.
دوست من تجربه آنچه من بود : شکست غلاف ما را به ارائه هر چیزی که او مورد نیاز است. که خود یک رویای غیر ممکن است، درست است؟ افرادی که دوستش داریم نمی توانند همیشه آنچه را که نیاز داریم به ما ببخشد، به خصوص گروه کوچکی از دوستانکه هرگز تلاشی در این سطح از نزدیکی غیر معمول نکردند. بیدار شدن در کنار موضوع تابستان کوچک من تریست احساس می خواهم داشتن ترک خورده یک کد utopian مخفی: من می توانم کسی را بدون خطر بیماری بوسه و سپس راه رفتن به طبقه پایین به آغوش دوستان دیگر من بیش از تخم مرغ.
این شبکه به نظر من در یک راه خاص کامل به نظر می رسید: آن را در دوست داشتن یک فرد به شدت بر اساس نبود, به عنوان بسیاری از روابط عاشقانه من شده اند, اما در پراکندگی مراقبت در سراسر یک جامعه. چقدر آزادم کردی احساس می کردم که در گذشته با فردیت من با سیاست م جور شده ام - فانتزی که در نگاه کردن به کمون دوستان کوچکم، باورکردنش آسان بود.
انتظار نداشتم تابستون برام اتفاق بیفته به دلایل همه گیر آشکار، بلکه برای آنهایی که بیشتر پایدار عاطفی. سال تبريک من نه رازي است و نه نفرت من از آن. من فراموش کرده بودم، در طول زمان من تنها، چگونه مهم ساخت به سمت احساس گرم و پایدار باقی مانده است. اگر من باید در این لحظه زندگی می کنند، من ترجیح می دهم به انجام این کار با hickeys. من عاشق نبودم، که برای من نادر است، اما من در حال تبدیل شدن به این شکل سازگار از توجه جنسی. مثل صبح هايي که با غلافم توي جمع آوري ساده مون گذرونديم، و با همخونه ام در گير شديم. در اینجا، من از ابهام "قلاب کردن" خوشم می اید. ما به سختی هیچ رابطه جنسی داشتیم، اما این یعنی چه؟ من احساس می کنم این سوال در بسیاری از بی تابی های من کدر، هر چند من آمده ام به مراقبت در مورد آن در سال های اخیر. تمایلات جنسی (ظرفیت برای احساسات جنسی) برای من مهم تر از بدرد نخوردن بین اعمال جنسی است. که تلاش من شامل -- لمس کردن در هنگام خواسته ، اجازه لذت. جهان اجتماعی و جنسی من کوچک شده بود و بی پایان به نظر می رسید.
...tinyurlis.gdclck.ruulvis.netshrtco.de