تراژدی مکبث، نقد و بررسی: شکسپیر بهداشتی جوئل کوهن
«تراژدی مکبث» جوئل کوهن فیلمی است که قهرمان برادران کوهن، پرستون استرجس، هشتاد سال پیش در فیلم بزرگ خود، «سفرهای سالیوان»، درباره یک کارگردان کمدی معروف که با کارگردانی توجه، از اهمیت بالایی برخوردار است، آن را مسخره کرد. -درام اجتماعی جدی اما مکبث چیزی فراتر از یک درام جدی است. این یک ویترین آماده برای بازیگران الهام گرفته است، و بازیگران کوهن پر از تعدادی از بهترین ها هستند. این یک شکل خاص از شکنجه سینمایی است، زمانی که بازیگران بزرگ در دام تولید اشتباه گرفتار می شوند، زیرا لذت درونی تماشای آنها تحت الشعاع حس زیاده خواهی، هنرمندی قرار می گیرد که توسط خودسری های کارگردانی یا خودسری نادیده گرفته می شود. دنزل واشنگتن در نقش مکبث و فرانسیس مک دورمند در نقش لیدی مکبث، بازیهای خود را با نگاه محدود فیلم به سینمای شکسپیر تطبیق میدهند که عظمت را به تحریک و شعر را به زینت تقلیل میدهد. اثر کلی، دنبال کردن سبک بالا است که به دست نمیآید - و این امر واردات قدرتمند نمایشنامه را تضعیف میکند.
فیلم سیاه و سفید فیلمبرداری شد، زیرا، می دانید، رنگ ها در زمان شکسپیر اختراع نشده بودند. امسال شاهد تجدید حیات فیلمهای سیاه و سفید نفیس بودیم، مانند «هاید» مایک میلز و بسیاری از «ارسال فرانسوی» وس اندرسون، که در قالب انتزاعی، مکالمات رنگارنگ شخصیتها را برجسته میکند. کوهن در تراژدی مکبث نیز بر زبان با مناظر خالی، شفاف و نور مصنوعی و با کنتراست تاکید دارد. با این حال تمرکز او بر زبان متناقض است، زیرا کاهش ماهرانه او از نمایشنامه در نهایت کنش را به منصه ظهور میرساند و خیالپردازیهای بلاغی شکسپیر را تحت الشعاع قرار میدهد. کوهن شعر نمایشنامه را تبدیل به دیالوگی می کند که توسط بازیگرانی که به نظر می رسد با وظیفه انتقال ساده خطوط خود مسدود شده اند، بیان می شود. کوهن قصد دارد زبان شکسپیر را عادی کند، اما در نهایت از حد فراتر می رود. بازیگران آن با صداهای محاوره ای صحبت می کنند که با رد تئاتری بودن، بیانی ظریف را نیز منتشر می کند. و کوهن آنها را به عنوان ستون های انسانی، یخ زده در جای خود، تلگراف های خطی که مستقیماً به جلو خیره شده اند، در حالی که آنها را با نرمی صورت یک برنامه تلویزیونی شبکه شکل می دهد، به تصویر می کشد.
به دکورها جایگاه و مسئولیت بیشتری نسبت به بازیگران داده می شود. دکور فیلم - با خطوط تیز، لبههای تیز، دیوارهای ساده، خطوط بلند و مناظر روشن - نشاندهنده معماری ابداع شده توسط دو کیریکو است و کوهن از پورتالهای خود برای ایجاد جلوههای اکسپرسیونیستی آلمانی سایه و نور استفاده میکند. به نظر می رسد توجه و آینده نگری بیشتر به ایجاد نوارهای نازک نور پنجره نسبت به موقعیت، حرکات و بیان مکبث و لیدی مکبث در یک قاب شده است. هیچ جریانی بین این مکبث و لیدی مکبث وجود ندارد. آنها یک اتاق و یک فضا را اشغال می کنند، اما همان فیلم را ندارند. مک دورمند با خلق و خوی به اندازه کافی بی رحم هدایت نمی شود. در اجرای او فرمان، اضطرار، خشم و جنون وجود ندارد. این لیدی مکبث هرگز به اندازه زمانی که به زیردستان دستور می دهد قوی نیست و صحنه دیوانه کننده اش شبیه تمرین یک بازیگر است. به نظر می رسد واشنگتن در حال کاهش عملکرد خود است تا مطابقت داشته باشد. اقتدار آرام و استادانه او از ابتدا تا انتها در فیلم نفوذ می کند، اما او تا حد زیادی مانند سایر بازیگران در جای خود گیر کرده است. جنگ دوستانه مکبث به نظر می رسد که از درگیری آشفته نشده است، پیشگویی خواهران عجیب و غریب مزاحم نیست، و با نقشه های عنکبوت مانند لیدی مکبث بی حرکت به نظر می رسد. واشنگتن در بهترین حالت خود زمانی است که آرامش بیشتری دارد، زمانی که عادی بودن ناب خطوط را می شکند، مانند ژست واهی خود به خودی او، در ابتدا سیلی زدن بر شانه بانکو.
نه تنها مجموعه ها برهنه هستند. چارچوب فکری که فیلم در آن جریان دارد به همان اندازه ناچیز است. کوهن مکبث را بهعنوان یک درام مستقل کلیشهای درباره روابط، نه بهعنوان سمفونی صداها یا یک اثر محفظهای از دیالکتیک کنترپوان، بازاندیشی میکند. خوشبختانه، چند استثنای هیجان انگیز در میان بازیگران مکمل وجود دارد: مک داف (کوری هاوکینز)، لیدی مک داف (موسس اینگرام) و پسرشان (اتان هاچیسون) به اوج بیان می رسند، لحن مکالمه آنها متشنج است. (همچنین، کاترین هانتر عملکرد شدیدی مانند سه جادوگر ارائه می دهد که هنوز هم تقلبی است.) نکات برجسته فیلم آنهایی هستند که بیشتر به سریال های اکشن معمولی شباهت دارند، اما دارای نت های تند صحنه سازی هستند، مانند زمانی که مکبث با سیوارد (ریچارد) دوئل می کند. کوتاه) قبل از کشتن او با یک حرکت ناخواسته. رویارویی اوج بین مکبث و مک داف که نه در میدان جنگ، بلکه در مسیری بلند و باریک اتفاق می افتد، با ترکیبی از شور و شوق دراماتیک و دقت رزمی اشباع شده است. با این حال، با یک ابتذال شکوفا از هم می پاشد که وقتی مک داف سر مکبث را می برد و تاج پادشاه در حال مرگ با آهنگی سرگرم کننده در هوا پرواز می کند، چشمانش را می بندد.
این تنها یکی، نه آخرین، از مجموعهای از جلوههای جذاب است که در طول فیلم اجرا میشود - از جمله مکبث که توسط سه کلاغ له میشود. لیدی مکبث نامه شوهرش را می سوزاند و باد را تماشا می کند که او را از پنجره به سمت ستاره ها می برد. مکبث به اشتباه دستگیره در را که به شکل خنجر است واقعی می داند. و از همه مضحک تر، مکبث دیوانه، با تماشای نزدیک شدن جنگل به دانسینان در حالی که باد شدیدی درهای شیشه ای بلند قلعه خود را باز می کند و آن را پر از برگ می کند. این ترفندهای نمادین خنده دار جای یک مفهوم کارگردانی بافت دار و یکپارچه را می گیرند. کوهن از سکوت های معنی دار، نگاه ها، مکث ها استفاده نمی کند. پادشاهی جوششی از نبردها و دسیسه ها را تحریک نمی کند. "مکبث" او توسط شکسپیر آزرده می شود، زیرا لفاظی نرم شده و ارجاعات کلاسیک کوتاه شده اند تا بینندگان را وادار به عجله به پاورقی ها نکنند. این یک درام قرون وسطایی ناب و پاک، ضدعفونی شده «مکبث» است که در آن نبود زیور آلات و درهم تنیدگی، تمرکز تیز و منطقی بر کنش روشن، نشانه جدیت شدید است. با این حال، جستوجوی کوهن برای جدیت و اشتیاق برای اهمیت، با غرش کمدی غیرارادی از سوی دیگر رخنه کرد.
[ad_2]