داستان شما "آنچه جنگل به خاطر می آورد" دو خط داستانی دارد: در یکی که در یک روز در سال 1965 اتفاق می افتد، چهار مرد ضد فرهنگ نوپایی را در چوب قرمز کالیفرنیا تجربه می کنند. در دیگری، دختر یکی از مردان از فناوری آینده استفاده می کند تا خاطرات خود را از آن روز زنده کند. این فناوری ستون فقرات کتاب آینده شما، خانه آب نبات است. ایده آن در زمان ساخت کتاب و این داستان چگونه به ذهن شما خطور کرد و چقدر مفید بود؟
دقیقاً به خاطر ندارم که چگونه ایده Own Your Unconscious (فناوری) به ذهنم رسید - این یکباره نبود. نوشتن برخی از بخشهای این کتاب را در سال 2012 شروع کردم و از همان ابتدا میدانستم که یکی از شخصیتهای من، بیکس، یک فناوری انقلابی را اختراع خواهد کرد. اما من نمی دانستم این فناوری چه خواهد بود. در همین حین، از آزمایشهای تخیلی که میخواستم آنها را امتحان کنم، یادداشتبرداری میکردم: برای مثال، داستانی که درباره افرادی ساخته شده است که افراد دیگری را پیدا میکنند که در مقطعی از زندگیشان با آنها برخورد گذرا داشتهاند. یا داستانی با یک راوی دانای کل مهاجم که همه چیز را در مورد همه در دقیق ترین سطح می داند. جایی در طول مسیر، اختراع انقلابی بیکس با این ایدههای داستانی ادغام شد و به وسیلهای تبدیل شد که به من این امکان را میداد که هر کاری که میخواهم در یک داستان انجام دهم. آنچه جنگل به خاطر می آورد نمونه خوبی از این است که این فناوری چقدر راحت بوده است من: این به من اجازه داد تا دو داستان را در یک زمان بدون بهانه زیاد تعریف کنم!
هر دو لحظه تاریخ نقاط عطفی هستند: در مرحله اول، فرهنگ آمریکایی در آستانه نوعی جنگ داخلی بین محافظهکاری پس از جنگ در دهههای 1950، 1960 و 1970 در مورد فرضیه «تنظیم کردن» است. در مورد دوم، ایده حریم خصوصی منفجر شده است، آگاهی دیگر درونی نیست، و ما فقط می توانیم میزان تغییر فرهنگی را که این فناوری ایجاد می کند تصور کنیم. آیا شباهتی بین این دو می بینید؟
حالا که می گویید بله، به این معنا که شکاف نسلی در دهه 1960 به نوعی نشان دهنده شکاف بین افرادی است که با اینترنت بزرگ شده اند و کسانی مثل من که با اینترنت بزرگ شده اند. به عنوان یک نویسنده، من شیفته فناوری هستم، اما به عنوان یک فرد، ترسی دارم که ریشه در آگاهی هراسان من دارد از اینکه بزرگ شدن بدون آن نوع تنهایی که به یاد دارم چقدر متفاوت است. و من فکر می کنم آگاهی وحشت زده از تفاوت، تعریف تفاوت نسلی است!
ثور و بری، زوجی که گلدانی را در جنگل سرخوود پرورش میدهند و میزبان گردهمایی تاریخ هستند، تخیلی هستند. آیا آنها بر اساس ارقام خاصی از ضد فرهنگ کالیفرنیا هستند؟
این جفت همانطور که نوشتم به ذهنم خطور کرد - بنابراین، نه، آنها بر اساس کسی واقعی نیستند. اما اولین رمان من، سیرک نامرئی، در دهه 1960 و 1970 اتفاق افتاد و من در حین کار روی آن، تاریخ مکتوب و شفاهی زیادی از آن دوره خواندم. من همچنین با افراد بسیار زیادی در مورد خاطراتشان از دهه 1960 صحبت کردم و از آن دوران دور نیستم - در دهه 1970 در سانفرانسیسکو به بلوغ رسیدم. ممکن است عناصر و جزئیات Tor و Bari از بافت های واقعی نشات گرفته باشند که هنوز در ذهن من می چرخند.
چه شد که این روز خاص در زندگی لو کلاین را برای دخترش چارلی انتخاب کردید؟
خوب، "انتخاب" برای من همیشه یک کلمه پیچیده است. اتفاقی که در نهایت در داستان من رخ می دهد اغلب به نظر یک انتخاب نیست. این قطعه با این مکان شروع شد: من میخواستم در مورد جنگلهایی بنویسم که به خاطر دارم در کودکی با خانوادهام از آنها بازدید میکردم و بسیاری از آنها در چند سال گذشته در آتشسوزیهای ویرانگر کالیفرنیا سوختهاند. لو واقعا تنها شخصیت در خانه آب نبات است که در دهه 60 به اندازه کافی بزرگ شده است، بنابراین او شخصیت طبیعی من بود. و این واقعیت که دخترش چارلی داستان را با استفاده از خاطرات لو تعریف می کند، این سوال را ایجاد می کند چرا او به آن می گوید همانطور که کار می کردم، متوجه شدم که چارلی چیزی شبیه یک کارآگاه است: او به دنبال منبع فروپاشی خانواده اش بود. به گفته او، این روز خاص در زندگی لود کلیدی بود - روزی که او خانواده اش را رها کرد، حتی اگر آنها را دوست داشت.
چارلی که احساس می کند پدرش چه احساسی دارد، با این که چقدر برادرش را به او ترجیح می دهد و چقدر از رفتارش ناامید شده مبارزه می کند. آیا داستان نوعی داستان هشدار دهنده در مورد تلاش برای خواندن ذهن دیگران است؟
خوب، همانطور که هر نویسنده ای که تا به حال بررسی های او را در آمازون خوانده است می داند، فهمیدن اینکه دیگران چه فکر می کنند می تواند یک کابوس باشد! من شیفته روش متناقضی هستم که در آن ارضای گرسنگی ما برای اطلاعات اغلب باعث درد یا سردرگمی می شود، نه وضوح: راه دانستن بیشتر گاهی اوقات به دانستن بیشتر منجر نمی شود - احتمالاً کمتر!
لو کلاین قهرمان دو داستان قبلی بود، سافاری و از من بپرس که آیا اهمیت می دهم، که بخشی از کتاب شما، دیداری از جوخه گون بود. چه چیزی باعث شد که بخواهید دوباره با او (و دیگر شخصیت های «جوخه گون») ملاقات کنید؟
من هرگز از فکر کردن به شخصیتهای جوخه گون دست نکشیدم، و این کتاب به اندازهای باز بود که در زمان انتشار آن فراتر از آن مینوشتم. اصل سازمانی هر دو کتاب کنجکاوی خود من است و از آنجایی که هر فصل در مورد یک شخص متفاوت است، هر کدام شخصیت ها و موقعیت های حاشیه ای بیشتری را برای کنجکاوی معرفی می کنند! با این حال، متوجه شدم که لو کلاین و خانوادهاش راهی غیرمستقیم برای کشف دوران کودکیام به من دادهاند: مادر و ناپدریام نیز در اواخر دهه 1960 همراه با برادر کوچکم و من و خانوادهمان در کالیفرنیا از غرب میانه نقل مکان کردند. جدا از هم.
«خانه آب نبات» شخصیت های «جوخه گون» را به کجا می برد؟
من چندین شخصیت در دهه بیست و سی سالگی را دنبال می کنم، زمانی که بدن انسان و فناوری اطلاعات به ناچار شروع به ادغام کردند، از طریق خارجی سازی و به اشتراک گذاری حافظه (که تفاوت چندانی با آنچه اینترنت قبلاً انجام می دهد) و از طریق دستگاه های ضبط و نظارت نصب شده در داخل. بدن - گاهی با رضایت متقابل، گاهی اوقات تهاجمی. یک واکنش فرهنگی هم وجود دارد در برابر همه اینها منجر به عملی به نام "اجتناب" می شود: افراد ناپدید می شوند و هویت های قدیمی خود را به عنوان جایگزین های دیجیتال پشت سر می گذارند تا این واقعیت را پنهان کنند که وجود ندارند. فراری ها کسانی هستند که واقعاً مرا مجذوب خود می کنند. من همیشه به تغییر هویت و ناپدید شدن علاقه داشتم.
فکر می کنید کتاب سومی هم در این مجموعه وجود داشته باشد؟
من واقعا امیدوارم. من می توانم فراتر از آن را تصور کنم. اما داشتن ایده برای چیزهای دیگری که ممکن است رخ دهد یا برای افراد درگیر کافی نیست. برای اینکه مطالب را به کتاب تبدیل کنم، به این احساس نیاز دارم که این داستان ها در یک داستان بزرگتر ادغام می شوند. ناهمسان از داستان هایی که در جوخه گون و خانه آب نبات تعریف می کنم. نمی دانم می توانم دوباره این کار را انجام دهم یا نه و احساس نمی کنم کاملاً تحت کنترل هستم! اما من دوست دارم.
[ad_2]
مقالات مشابه
- فوتبال پن استيت: 'در حال حاضر هيچ کاري از دستشون بر نمياد. ... ''این ذهن دمیدن'
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- مقاومت فشاری بتن در مقابل گراف زمان
- استراتژی های موثر برای اسباب بازی که می توانید از امروز استفاده کنید
- استخدام مترجم - مترجم انگلیسی، فارسی، عربی و سایر زبان ها غیرحضوری با درآمد بالا
- کفش آدیداس - آفلند
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- آماده به پس دادن : پشتیبانی از اتحاد خرید با سانتا باربارا گلسون
- وقتی کووید به معنای عدم وجود تخت کافی در بخش بیمارستان کودکان است