فانون مینویسد که چگونه مرد سیاهپوست که از آمیختگی بیسابقه استعمارگران از طمع، درستکاری و کارآمدی نظامی ترسیده بود، تمایل داشت تا حکم تضعیفکنندهای را که با چشم سفید علیه او صادر شده بود، درونی کند. فانون نوشت: «من از سفیدپوست نبودن رنج می برم. "بنابراین من سعی خواهم کرد فقط خودم را سفید کنم." اما تقلید می تواند درمانی بدتر از بیماری باشد، زیرا سلسله مراتب نژادی موجود را تقویت می کند و عزت نفس سیاه پوست را بیشتر از بین می برد. فانون با الهام از سارتر، که استدلال می کند که دیدگاه یهودی ستیزانه یهودی را می آفریند، نتیجه می گیرد که سیاه هویت ساخته شده و تحمیلی دیگری است. او در صفحات پایانی Black Skin، White Maks نوشت: «این مرد سیاه پوست نیست. "نه بیشتر از مرد سفید."
این استدلال همچنین زیربنای برنامه های سیاسی ای است که فانون در زمین نگون بخت پیشنهاد می کند، که در آن استدلال می کند که چون استعمار «نفی سیستماتیک دیگری است»، «استعمار شده را مجبور می کند که دائماً از خود این سؤال را بپرسد: من کیستم؟» با این حال، زمانی که او کتاب را نوشت، تمرکز او تغییر کرد. او نوشت: «بدبختی تودههای استعمار شده آفریقایی که مورد استثمار و تسخیر قرار گرفتهاند، بیش از هر چیز یک نظم مادی حیاتی است. فانون در مروری بر کتاب «گوش مرد سفید» در سال 1959 (1957) اثر ریچارد رایت نوشت که «درام آگاهی یک مرد سیاهپوست غربی که بین فرهنگ سفیدپوست و سیاهپوستیاش درهم شکسته است» اگرچه دردناک است، اما «همه را نکش».
فانون در بسیاری از کتابهای «بدبخت روی زمین» سؤالی را مطرح میکند که رایت، وسواس به بحرانهای وجودی روشنفکران ادبی، آن را نادیده گرفته است: «چگونه میتوان ابتکار تاریخشان را به مردم آفریقا بازگرداند و معنای آن چیست؟» "روشنفکران و طبقه کارگر شهری در جنبش های آزادیبخش ملی، او دهقانان آفریقایی را بدبخت واقعی زمین و بازیگر اصلی درام استعمار زدایی می دید. به گفته فانون" در کشورهای استعماری فقط دهقانان انقلابی هستند که چه چیزی را از دست بدهند. و همه چیز را به دست آورد "و بر خلاف رهبران بورژوازی، "بدون مصالحه، هیچ فرصتی برای امتیاز" را تحمل نمی کند.
به نظر میرسد فانون نمیدانست که تحقیر نژادپرستی و وظایف خود را با بسیاری از رهبران و متفکران ضد استعماری در میان گذاشته است. گذشته از همه اینها، گاندی زمانی همانقدر به امپراتوری بریتانیا وفادار بود که فانون به فرانسوی ها، و در حالی که در اواخر قرن نوزدهم در آفریقای جنوبی به عنوان وکیل کار می کرد، از نظر نژادی نیز به دلیل بی اعتمادی پایدار به سیاست هویت سفیدپوستان تحقیر شد. به همین ترتیب، دیدگاه گاندی در مورد خودمختاری سیاسی مبتنی بر نیاز به التیام زخم های ناشی از گستاخی نژادهای سفید است. مفهوم خشونت پرهیزی او شیوه جدیدی از تفکر و احساس را ایجاد کرد که در آن رفاه انسان تنها توسط مردان غربی تعیین نمی شد.
بسیاری دیگر از رهبران استعمار زدایی آسیایی و آفریقایی بیداری های فکری و سیاسی مشابهی داشتند. این مردان که در مؤسسات غربی تحصیل کرده و در دنیای سفیدپوستان زندگی میکنند، اغلب اولین کسانی بودند که در کشورهای خود مستقیماً در معرض تعصبات نژادی فاحش قرار گرفتند. آنها با دست کشیدن از نقاب سفید خود، تلاش های ناموفق خود برای تقلید، برای بیداری و بسیج هموطنان فقیر و بی سواد خود که منفعلانه غارت و توهین استعمارگران سفید را تحمل کرده بودند، حرکت کردند. آنها به عنوان اعضای یک نخبگان کوچک ممتاز، وظیفه خود می دیدند که سیستم های اقتصادی و اجتماعی غیر استثماری را برای مردم خود ابداع کنند و فرهنگی را ترویج کنند که در آن تقلید بیگانه از مرد قدرتمند سفیدپوست جای خود را به غرور و اعتماد به سنت های محلی داد. .
این تجربه وسیعتر فانون از دنیای استعماری در دهه 1950 بود که آگاهی سیاسی او را کامل کرد. در سال 1954، یک سال پس از مهاجرت به الجزایر برای دریافت رزیدنتی روانپزشکی، شاهد آغاز انقلاب الجزایر بود. در عرض چند سال، مخالفت او با سرکوب استعماری باعث شد که از کشور اخراج شود. او به جنبش انقلابی جبهه آزادی ملی پیوست و از پایگاه جدیدی در تونس به عنوان نماینده FLN و دولت موقت آن در تبعید از طریق آفریقا - غنا، اتیوپی، مالی، گینه، کنگو - رفت.
در آن زمان، آفریقا و آسیا تعدادی جایگزین ایدئولوژیک برای سرمایه داری نژادی و امپریالیسم داشتند: کمونیسم روستایی مائو تسه تونگ در چین. در اندونزی، برند سوکارنو از سوسیالیسم اسلام محور، پانکاسیلا. اقدامات مثبت Kwame Nkrumah در غنا اعتراض می کند. در همین حال، جنگ سرد، خودمختاری کشورهای تازه آزاد شده را به شدت محدود کرد. قدرت های غربی برای حفظ منافع خود، آزار و اذیت نظامی و اقتصادی را جایگزین مشاغل فیزیکی گران قیمت کردند. آنها به جستجوی همدستان در میان نخبگان شتافتند و گاه رهبران کمتر سازگار را سرنگون کردند و کشتند. یکی از بدنام ترین قربانیان یک توطئه ترور غرب، دوست و هم عصر فانون بود: پاتریس لومومبا، اولین نخست وزیر منتخب کنگو که در سال 1961 ترور شد. بی کفایتی سیاسی و اقتصادی در بسیاری از کشورهای در حال ظهور نیز آنها را وادار کرد. رهبران از اربابان سابق خود کمک بگیرند. چند ماه پس از استقلال کنیا، اوگاندا و تانگانیکا از بریتانیا، رهبران آنها از ارتش بریتانیا برای سرکوب شورشها به دلیل دستمزد کم کمک خواستند.
عجیب است که «مرد فقیر روی زمین» که در جریان این انتقال نسبی قدرت از دستهای سفید به دستهای سیاه و قهوهای منتشر شد، تقریباً هیچ اشارهای به آسیا یا بیشتر آفریقا نمیکند و در مورد خاورمیانه چیزی برای گفتن ندارد. به نظر می رسد فانون هیچ یک از جوامعی را که در آن سفر کرده، حتی الجزایر را نمی شناخت. با این حال، با تأمل دقیق بر تجربهاش بهعنوان یک سیاهپوست ناتوان در تبعید، توانست لفاظی اخلاقی جنگ سرد را نسبت به اشکال جدید موذیانه اجبار اجتماعی و سیاسی تشخیص دهد. احتمالاً نکرومه در طول اقامت خود در غنا دیدگاه خود را در مورد حکومت تک حزبی توسعه داد: "شکل مدرن دیکتاتوری بورژوایی، عاری از نقاب، آرایش و ظلم، از هر نظر بدبینانه." در طول شش دهه گذشته، این عبارت به طور دقیق سیستم های سیاسی در کنیا، تانزانیا، اندونزی، سریلانکا و بسیاری از کشورهای دیگر را توصیف کرده است.
فانون همچنین تمایز انفجاری سیاسی بین رفاه شهری و فقر روستایی و اثرات سمی توسعه ناعادلانه را، حتی در کشورهایی که هرگز به آن سفر نکرده است، به خوبی توصیف کرد. کسانی که از منظره طبقه متوسط تحصیلکرده و نخبگان تجاری جهانی شده وقف شده به نارندرا مودی هندی، یک خودکامه راست افراطی گیج شده اند، می توانند طرح کلی این وضعیت را در «مرد فقیر زمین» بیابند:
ایرادات و حذفیات کتاب فانون نیز گویای آن است. دیدگاه مردانه بی امان او رهایی از استعمار را به سرخوردگی ها و خواسته های مردانی مانند او کاهش داد. با فرض اینکه مردانگی و اراده برای قدرت جمعیت محلی می تواند با خشونت استعمارگران مقابله کند، گفتمان بیش از حد مردانه سلطه را تقویت کرد. جای تعجب نیست که سیاست تا دهه ها پس از خروج فرانسوی ها در الجزایر یک امر شرور باقی ماند.
فانون بهعنوان وارث روشنگری سکولار فرانسوی و به ظاهر ناآگاه از سنتهای فرهنگی غیرفرانکوفون، نسبت به فرصتهای خلاقانه گذشته چشمپوشی میکرد - مثلاً آنهایی که بومیان کانادا و استرالیا در نبردهای بقای خود علیه شرکتهای چوببرداری و استخراج معادن از آن استفاده میکردند. . برعکس، نظریه او درباره پتانسیل انقلابی دهقانان آفریقایی اکنون به اندازه فانتزی عاشقانه یک روشنفکر ریشه کن شده و مطمئن به خود بسیار واضح به نظر می رسد. در آفریقا، طبقه کارگر شهری برای استعمارزدایی بسیار مهمتر از دهقانان بود.
کشورهایی مانند چین و ویتنام که در آنها دهقانان برای آزادی ملی تعیین کننده بودند، به آغاز تاریخ جدید بشری نزدیک نشدند. برخلاف آنچه فانون امیدوار بود، حتی قویترین کشورهای پسااستعماری، مانند هند و چین، «وسواس زیادی برای رسیدن به شکنجهگران تاریخی خود دارند و در این فرآیند تقلید، لفاظیهای خودشیفتگی نفرتانگیز خود را به وجود آوردهاند.
[ad_2]
مقالات مشابه
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- سینمایی, شعر 'پاترسون': دوگانگی طبیعت انسان
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال دودکش 2
- افغانستان به بزرگترین بحران انسانی جهان تبدیل شده است
- سانتا باربارا کسب و کار شکستن درب نیمه بسته نگهداشته شده
- 'WAP' آن را مانند من آن را صحبت
- باربری کاشانی - اتوبار کاشانی با بسته بندی اصولی در تهران |44282757|
- توي تابستون داز؟ راه هایی برای حفظ روح تابستانی خود را در تمام ترم طولانی
- Shantay به ذبح: هفته 1 'rupaul's Drag Race All Stars' را قوانین جدید ربوده کلاه گیس