"خیلی سرگرم کننده نخواهد بود، مکس." کارگردانی به نام مایکل براون به مکس لو درباره یک سوم از مستند جدید لو، پاره شده، می گوید که یک مطالعه زندگی نامه ای از تجربه خانواده او از این تراژدی و عواقب آن است. براون با «این» به تجربهای اشاره میکند که قرار است تجربه کنند، با تماشای فیلمهایی از روزی در سال 1999، زمانی که پدر مکس، الکس لو، شاید بزرگترین کوهنورد آمریکایی نسل خود، در طی سفر به تبت در بهمن جان باخت. براون و لو فقط انبوهی از نوارهای ویدئویی را از جعبه بیرون آوردند و یک نوار امیدوارکننده را روی یک VCR گذاشتند.
سپس ما آنچه را که مکس برای اولین بار در زندگی خود می بیند می بینیم: کوهنوردان کمپ اصلی از برف تازه بیدار می شوند، اسپرسو را روی اجاق گاز دم می کنند، به یک پیاده روی اکتشافی به سمت مورن می روند. بهمن آنها را فرا می گیرد. دو مرد، الکس لو و یک فیلمبردار به نام دیوید بریجز، دفن شده اند. یک مرد، بهترین دوست و هم اتاقی لو، کنراد آنکر، زنده می ماند. ما فیلمهای بیشتری از عواقب بعدی را میبینیم - آنکر به کمپ اصلی بازمیگردد، تقریباً کاتاتونیک، در حالی که زخمهایش باندپیچی شده و نهایی فرو میرود. جستجوی بیهوده در میان آوار - و سپس ما به صحنه براون و مکس لو، پسر، به طور رسمی او را می پذیریم. قهوه ای نوار را متوقف می کند. "خب، همین است، اوم."
"چه چیز دیگری در این یکی است؟" مکس می پرسد.
- فقط... چیزهای بیشتری از این قبیل.
هر دو خفه می شوند.
مکس می گوید: «از اینکه فیلمبرداری کردید متشکرم.
"متاسفم."
مکس ده ساله بود که بزرگترین سه پسر بود که پدرش فوت کرد. این خبر از طریق تماس تلفنی ماهواره ای از یکی دیگر از اعضای اکسپدیشن، اندرو مک لین، به مادرش جنی در بوزمن، مونتانا رسید. غرق در غم و اندوه، ماهها بعد متوجه شد که عاشق آنکر، بازمانده و دوستی که به بوزمن آمده بود تا کمک و حمایت عاطفی بجوید. در عرض دو سال، آنها ازدواج کردند و انکر پسرانش و لو را به فرزندی پذیرفت. یک خانواده مدرن، منحصر به فرد.
شاید دادن این همه غیر ورزشی به نظر برسد. اما داستان کم انکر بارها در بسیاری از رسانه ها نقل شده است. من خودم دوبار در مورد آن نوشته ام، بخش هایی برای Anker و McLean. تقریباً به نوعی آهنگ فولکلور دنیای کوه نوردی تبدیل شده است، اسطوره ای تاریک و شگفت انگیز کوهستانی، باز برای نسخه ها و تفسیرهای جدید. و با این حال، حتی برای کسی که با جزئیات و پژواکها آشناست، تجربه تماشای «پاره» از نظر احساسی تکاندهنده و بهطور غیرمعمول صمیمی است. تصدیق صمیمانه و بی عیب او از عشق پشتوانه خوبی در این روزهای تلخ و مشکوک است.
«پاره» داستان مکس است - تلاش او برای کنار آمدن با چیزهایی که از دست داده و به دست آورده، و همچنین برای بخشش و ستایش آنکر به خاطر گرفتن جای لو. الکس لو، انکر و جنی لو انکر از بسیاری جهات شخصیت های اصلی فیلم هستند. انسان از درخشش پدر مرده، صراحت و شجاعت بیوه، سکوت و آشفتگی درونی بازمانده شگفت زده می شود. اما قهرمان فیلم، قلب آرام او، مکس است. ما او را به عنوان یک پسر جوان، در ویدئوهای خانگی که عمدتا توسط پدرش گرفته شده و سپس، پس از مرگ الکس، به عنوان شاهد حضور معاونش می بینیم. ما مکس جوان را تماشا می کنیم و سپس مکس 30 ساله مرد جوان را تماشا می کند. او نیازی به گفتن چیزهای زیادی ندارد. نگاه او - به عنوان یک کودک، یک مرد و یک کارگردان - صحبت می کند.
بذرهای این پروژه کشف جسد لو در سال 2016 در شیشاپانگما، یخچالی که در آن توسط بهمن مدفون شده بود، بود. دو کوهنورد، دیوید گوتلر و ولی استک با جسد او روبرو شدند. بعد از هفده سال یخ و برف او را آزاد کرد. خانواده برای بازیابی و سوزاندن جسد در آتش کمپ به تبت سفر می کنند. البته آنها دوربینها را آوردند، و در حالی که جنی و پسران درجاتی از حبس را تجربه کردند، آنکر با شیوع سندروم تقلب و گناه بازماندگان که مدتها دود میکرد، دست و پنجه نرم میکرد. او افکار خودکشی داشت.
مکس به عنوان بزرگتر از برادرانش نسبت به پذیرش آنکر بی میل بود. او تنها کسی است که نام خانوادگی خود را به Low-Anchor تغییر نداده است. بقیه پسرها به سختی پدرشان را به یاد می آورند - برای آنها او "الکس" است، بیشتر یک افسانه است تا یک مرد، و انکر "پدر" است. مکس جلوی دوربین از مادرش درباره عجله اش برای تماس با آنکر می پرسد ("چرا؟") و او بیانیه ای تند درباره عشقش به انکر و ملاحظات عملی او برای جذب او به خانواده ارائه می دهد. "'چرا؟' چرا ارزش دوست داشتن کسی را دارد؟"
«منظورم این است که من نمیتوانم - نمیتوانم تصور کنم، بعد از یک اتفاق بسیار طاقتفرسا - به همان سرعتی که شما انجام دادید، از آن خارج شوم.
جنی توضیح میدهد و میگوید: «وقت نداشتم به آن فکر کنم، مکس. من فقط بازیگری می کردم."
همزمان با ساختن فیلم مکس لو، من اتفاقی مطالبی را گزارش میکردم که تا حدی درباره مبارزات روحی و روانی آنکر بود. من آخرین فرد خارجی کنجکاو بودم که وقتی مکس او را به داخل می برد، خیره شدم و تکان خوردم. من روزها را با کنراد و جنی در بوزمن گذراندم، در خانه آنها شام خوردم و در مورد همه چیزهایی که از سر گذرانده بودند با آنها گفتگوهای صریح داشتم. من با مکس در مورد ظرافت پروژه اش صحبت کردم. نمیدانم که آیا انکر به من اجازه میدهد تا (حداقل کمی) وارد دنیای او و در ذهنش شوم تا در برابر قرار گرفتن در معرض عمیقتر فیلم واکسینه شوم. به نظر میرسید که جنی با احتیاط به پروژه من نگاه میکرد، روی مردانی که میرفتند، نه زنانی که میماندند.
«پاره» یکی از چند فیلم جدید کوهنوردی است. «14 قله» به دنبال آرزوی کوهنورد نپالی به نام نیرمال پورجا برای صعود از چهارده کوه در جهان است که تنها در هفت ماه بیش از هشت هزار متر بالا می روند - یک شاهکار باورنکردنی. قدرت آن به حدی است که تهدید به مرگ (اما او) به سختی وارد بازی می شود. فیلم، به طرز عجیبی، جمع آوری کمک های مالی را چالشی سخت تر از آناپورنا به تصویر می کشد. The Climber، مستندی به کارگردانی پیتر مورتیمر و نیک روزن در مورد تک نواز آزاد کانادایی گریزپا، مارک آندره لکلرک، درخشانترین و تکاندهندهترین فیلم کوهنوردی را که تا به حال دیدهام به نمایش میگذارد. (بعد از فیلم قبلی مورتیمر، دیوار طلوع، به کارگردانی مشترک جاش لاول و جیمی چین و الیزابت چای واسارهلی، Meru و Free Solo، این نوار کم نیست.) کوهنورد ریسک می کند. فقدان و اندوه، اما شاید به روش متعارف ژانر پذیرش مرگ به عنوان بهایی برای جابجایی مرزها. غم خام، پردازش نشده است. و هیچ فرزندی باقی نمانده است، بنابراین واضح است که هیچ کس در حال تجزیه و تحلیل افسانه ها یا پیامدهای دراز مدت مرگ زودرس نیست.
در Torn، اعضای خانواده به مدت دو دهه با پژواک دست و پنجه نرم کردند، حتی اگر با هم کار نکرده باشند. در ابتدا، برادر مکس آیزاک به او می گوید: "من کنجکاو هستم که چرا می خواهید این فیلم را بسازید، با توجه به اینکه این چیزی است که ما در واقع به تنهایی کشف نکرده ایم.
برادر دیگر، سام، میگوید: «احساس میکنم که او احتمالاً میخواهد همه چیز را روشن کند، و سپس خواهیم دید که آیا میتوانیم از آن خلاص شویم یا خیر».
معلوم شد که این فیلم هم وسیله و هم یک وقایع خوددرمانی خانوادگی است. از اعضای خانواده یاد گرفتم که غیر قابل انکار نیست. جنی که در سال 2008 کتاب خاطرات مرا فراموش نکن منتشر کرد، مدتها به عنوان حافظ میراث الکس و تاریخ خودش بوده است. به نظر می رسد او در واگذاری کنترل به پسرش مشکل داشته است. او به او گفت: "آیا راحت تر نیست که فقط به درمان بروی؟"
[ad_2]
مقالات مشابه
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- پنج ایدههای عاشقانه اسباب بازی
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- Hersheypark را انکار می کند دسترسی به پسر مبتلا به اوتیسم با استناد به آن مورد نیاز برای پوشش صورت
- سانتا باربارا بهترین زنبور عسل-دوستانه باغ
- سال اول ورودی با چالش های منحصر به فرد مواجه 88801100011088 سال اول ورودی باز کردن در مورد مشکلات فارغ التحصیلی دبیرستان و انتقال به کالج در میان بحران بهداشت عمومی. [محتوای جاسازی شده]
- کربن فعال شده درجه 1
- روزانه در کالیفرنیا راه اندازی هفتگی سخنران سری
- عمومی, مسابقات والیبال آغاز به نیویورک شهرستان, سازگار, سبز, فاز
- خواندن یکشنبه: دنیای وحشی ورزش های زمستانی