چطور جرات کردی صابون ها و سکه های من را بدزدی؟
چطور جرات کردی صابون های کوچک و نعنای کوچک من را بدزدی؟
نام من کال هانسون است و من مدیر عامل هتل های استیپورت هستم. برای سالها، شامپوها، نرمکنندهها و شویندههای بدن را از حمام هتلهای Stayport میدزدید و بهطور بیمعنی نعنایی را که مستقیماً روی بالشهای تمیز ما قرار داده شده قورت میدهید.
فقط یک مشکل وجود دارد: آنها بودند مال خودم مینی نعنا و مال خودم صابون های کوچک و آنها برای من!
چه کسی گفت می توانید آنها را ببرید؟ هیچ کس! من برای آخرین مورد پرداخت کردم.
برخی دارایی های خود را طلا و نقره نگه می دارند. اما من معتقد بودم که پول من در دو کالای مطمئن بازار، صابون و سکه، امن تر است. و اکنون همه چیز از بین رفته است. کل ثروت من، میلیون ها نفر من، از بین رفته یا دور ریخته شده است. من خراب شدم!
این حتی یکی از آن موقعیتهای "نعنا بدزدید تا خانواده خود را سیر کنید" نیست که من درک کنم. (در واقع، همه می دانند که من هر سال مقداری از سکه هایم را به فقرا می دهم. آنها ترجیح می دهند صابون های خود را اهدا کنند، اما هنوز یک خیریه است.) نه، همه شما این کار را فقط به قیمت ارزان انجام دادید. هیجان دزدی کوچک
و وقتی می گویم "همه شما" منظورم این است همه از من دزدیده اند! شوهرت؟ آنها مقصر هستند. شوهرم؟ شگفت انگیز، بله. دالایی لاما؟ حضرتش فقط سه چیز دارد: کاسه صدقه، عبا و مال خودم مومیایی با لیمو و بابونه - و او کچل است! خود عیسی مسیح احتمالاً بعد از شام سکه های ضرابخانه من را برای صبحانه برداشته است. صحبت از خیانت!
می پرسی چطور اینقدر طول کشید تا بفهممش؟ برخی گفتهاند که من از نظر پول تنبل و بد هستم و ابتداییترین بررسیهای لازم از سوی من خیلی خیلی زودتر به من درباره این مشکل هشدار میداد. ممکن است دیگران بگویند که قلب من آنقدر بزرگ است که هرگز نمی توانم چنین توطئه شیطانی را در مقیاس جهانی تصور کنم تا گنج من را به سرقت ببرد. من تصمیم میگیرم به محض اینکه شروع به گفتن این گروه دوم کنند باور کنم.
حداقل این را به من پاسخ دهید: آیا ضرابخانه من را دوست داشتید؟ آیا انفجار نعناع آنقدر تازه، آنقدر باحال بود که بر ذائقه شما برای عدالت غلبه کرد؟ و صابون ها چطور؟ شما می توانید به اندازه ای که می خواهید فوم را جمع آوری کنید که به روش اشتباه به دست آمده است - احساس گناه هرگز از بین نمی رود. اقامت شما با ما موقتی بود. شرم برای همیشه است
پدرم در حالی که چیزی جز یک مسواک در کیفش نداشت به این کشور آمد. (او فراموش کرد لوازم بهداشتی خود را بسته بندی کند.) با استحکام و اراده، امپراطوری از نعناع و صابون - رویای آمریکایی - ساخت. او هرگز از کسی دزدی نکرد. البته ممکن است او از میز جلو مقداری دئودورانت خواسته باشد که واقعاً به آن نیاز نداشته باشد، اما چه کسی انجام نده انجام دهید؟ و با این حال من الان اینجا هستم. بدون نعناع با صابون صاف می شود. خنده کامل و کامل در صنعت من.
بنابراین امروز حداکثر تا ساعت 12:30 از سمت مدیرعاملی خود استعفا خواهد داد پ.م. من از ادامه زندگی ام با نگاه کردن به بالای شانه ام خودداری می کنم. آیا هنوز صابون و نعناع من را می خواهید؟ خوب. اما آنها دیگر در آپارتمان های Stayport Hotels نخواهند بود. شما باید به خانه من بیایید و آنها را پیدا کنید.
من صبر خواهم کرد.
[ad_2]