چگونه پیتر بوگدانوویچ پیش از تاریخ سینمای مدرن را شکل داد
حتی اگر پتار بوگدانوویچ، که روز پنجشنبه در سن هشتاد و دو سالگی درگذشت، هرگز فیلمی از یک فیلم را به عنوان کارگردان نمایش نمی داد، یکی از شخصیت های تاریخ دنیای سینما بود. بوگدانوویچ، متولد 1939، در منهتن به عنوان یک عاشق فیلم در اوایل نوجوانی بزرگ شد. در سال 1961، در سن بیست و یک سالگی، اولین نمایش گذشته آمریکایی از فیلم های اورسن ولز را در موزه هنرهای مدرن ترتیب داد و یک مونوگراف درباره کار این کارگردان نوشت. او در همان موزه سال بعد با فیلم های هاوارد هاکس و در سال 1963 با آلفرد هیچکاک همین کار را کرد. این نمایشها، همراه با نماد ورود موزه به جمع سه تن از بزرگترین کارگردانانی که کارگردانهای هالیوود هم بودند - و در آن زمان هنوز کار میکردند - چیزی شبیه آهنگ سرگرمکننده بود که از یک مهمانی درباره ایده هالیوود به عنوان کانون هنر کارگردانی.
تصور اینکه این ایده در آن زمان چقدر عجیب به نظر می رسید، چقدر بحث برانگیز به نظر می رسید در زمانی که اکثر منتقدان برجسته تمایز قاطع و سریع بین فیلم های بلند ساخته شده در اروپا (یا مستقل در ایالات متحده) و فیلم های تجاری ساخته شده در هالیوود قائل شدند. . ایده میزبانی هالیوود از تعداد انگشت شماری از فیلمسازان درجه یک برابر با همه کارگردانان در همه جا، یک دهه قبل در فرانسه مطرح شد و بر نسل جوانی از کارگردانان - موج نو فرانسه - تأثیر گذاشت که آثارشان در آن زمان در اینجا ظاهر شد. در اوایل دهه 1960، تلاشهای کیوریتوری و انتقادی بوگدانوویچ انگیزه عملی به ایدههایی داد که توسط چندین منتقد دوراندیش آمریکایی دیگر، به ویژه اندرو ساریس و یوجین آرچر بیان شد. بوگدانوویچ به مردم نیویورک نگاهی دست اول به آنچه در مورد آن صحبت می کنند نشان داده است، و توده انتقادی این آثار کلاسیک تحسین شده الهام بخش نسل جدیدی از کارگردانان جوان آمریکایی است تا به شیوه ای جدید - با توجه خودآگاه به هنر برخورد کنند. فیلم و تاریخ هالیوود در میان آنها دو فیلمنامه نویس به نام های رابرت بنتون و دیوید نیومن بودند که در سال 1963 روی فیلمنامه کار کردند. همانطور که بنتون در سال 2004 به من گفت، «بوگدانوویچ در حال نوشتن تک نگاری خود درباره هیچکاک بود. پس با ما تماس می گیرد و می گوید: 3 PM, 'طناب'; قرار بود فیلم را ببینیم و بعد برگشتیم و روی فیلمنامه کار کردیم.» فیلمی که آنها نوشتند بانی و کلاید بود.
بوگدانوویچ بیش از یک برنامه نویس اولیه بود. او بازیگر اولیهای بود که فعالیت اولیهاش در تئاتر (او در شانزده سالگی نزد استلا آدلر بازیگری آموخت، در بیست سالگی فیلم The Big Knife اثر برادوی را از کلیفورد اودتس کارگردانی کرد) حرفهاش را در سینما خبر داد. او کار روزنامه نگاری خود را با نوشتن برای فیلم ها و کارگردانان آغاز کرد و در سال 1964 به همراه همسر اولش، پولی پلات، به هالیوود نقل مکان کردند تا به شخصیت های صنعت خود دسترسی بهتری داشته باشند. او به زودی توسط راجر کورمن تهیهکننده کمهزینه فریب خورد تا ابتدا فیلمنامه بنویسد و سپس کارگردانی کند. دومین فیلم دراماتیک او، آخرین نمایش فیلم در سال 1971، او را به خط مقدم صنعت رساند - او مورد استقبال منتقدان قرار گرفت، موفقیت تجاری زیادی کسب کرد و هشت نامزدی اسکار (از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی) را دریافت کرد. فیلمنامه نویسی و فیلمبرداری. و دو برنده برای بازیگران نقش مکمل و دو جایزه (برای بازی کلریس لیچمن و بن جانسون). اما بهترین ها هنوز در راه بودند.
مهارت های کارگردانی بوگدانوویچ در سه فیلم حتی سبک تر به اوج خود رسید. اولین، کمدی 1972 "چه خبر، دکتر؟"، با بازی باربارا استرایسند و رایان اونیل، منعکس کننده اشتیاق سینمایی بوگدانوویچ در نسخه غیرمعمول او از "بزرگ آوردن بچه" هاکس است، که توسط تولیدات قدرتمند یک تصادف کمدی تقویت شده است. به شیوه باستر کیتون دو فیلم دیگر، فیلمهایی با اصالت خاص هستند، که در آنها مطالعه مادامالعمر بوگدانوویچ از کلاسیک گرایی سینمایی، منجر به دو قطعه دورهای از مدرنیسم جسورانه، مثال زدنی و حس بدیع سبک شد. اولین بار "دیزی میلر"، اقتباسی از رمان هنری جیمز با بازی سیبل شپرد آمد، که در آن چهره های رقص جسورانه و برجسته برای بازیگران و دوربین ها ذهنیت پیچیده نوشته جیمز را منعکس می کند و در آن نقش های شپرد، بارنارد، بری بریچ را نشان می دهد. میلدرد ناتویک و آیلین برنان، با دیکشنری قوس و ژست های دقیق خود، کمدی پیچیده آداب را در کمین داستان شور غم انگیز جیمز تجسم می دهند. سپس، در یکی از جسورانهترین و دقیقترین فیلمهای هالیوودی آن زمان، At Long Last Love، یک موزیکال دهه 1930 که داستان عاشقانه خود را از طریق اجرای تقریباً دیوار به دیوار آهنگهای کول پورتر، با بازی کوارتت شپرد، مادلین، روایت میکند. کان، دویلیو دل پریت و برت رینولدز، بوگدانوویچ کلاسیک هالیوود و سبکهای خانه هنری را با هم ترکیب میکند، که همچنین مربای کرهای خامهای و طنز پر سر و صدایی همراه با اندکی سودای تلخ به آن اضافه میکند.
قبل از «دروازه بهشت» مایکل شیمینو، قبل از «ایشتر» الین می، رسوایی «در نهایت عشق» رخ داد که منتقدان آن زمان در بهشت حبس شدند و بوگدانوویچ را فریب خورده و پر کردند. نه تنها این فیلم پرهزینه با یک ستاره بزرگ توسط کارگردانی بزرگ به دلیل جسارت و جاه طلبی های بزرگش مورد حمله منتقدان قرار گرفته است. بوگدانوویچ همچنین به دلیل اصالت جسورانه و خاص هنرش مورد حمله قرار گرفت. علاوه بر این، او مورد تمسخر قرار گرفت - همانطور که چیمینو چند سال بعد برای "دروازه بهشت" و در نقش الین می، یک دهه بعد برای "ایشتر" - به دلیل هدایت تولید فیلم استودیویی به سمت یک دیدگاه شخصی مورد تمسخر قرار گرفت. در یک استودیو جریان اصلی با بازیگران انبوه کار می کند تا فیلمش را فراتر از هنجارهای خلاقانه جریان اصلی برساند.
اگرچه کار بوگدانوویچ ادامه یافت، و او هم موفقیت هنری ("همه خندیدند")، "گربه میو میو" و هم برخی تجاری ("ماسک") داشت، او دیگر هرگز به اوج سبک فردگرایانه یا اصالت کلی این نوزده نرسید. - سه نفر از دهه هفتاد. (نمایه دوست تاد بوگدانوویچ 2002) نیویورکر از اواسط دهه 1970، بوگدانوویچ تاریخ دردناک و غم انگیز ده ها سال سختی شخصی و حرفه ای بوگدانوویچ را توصیف می کند.) از سوی دیگر، بوگدانوویچ به عنوان یک فعال مادام العمر به نام میراث سینمایی مانند قبل باقی ماند. در جوانی اولین فیلم او در سال 1967 مستندی درباره شاهین ها بود که کارگردانی مشترک آن را برعهده داشت و اندکی بعد یکی برای جان فورد ساخت. آخرین فیلم او در سال 2018، مستندی درباره باستر کیتون است. او به کار روزنامهنگاری خود ادامه داد و مصاحبههای دهههای 1960 و 1970 با کارگردانانی از دوران کلاسیک هالیوود را در کتاب استادش با عنوان «شیطان این کار را که کرد» در سال 1997 جمعآوری کرد. او یک کتاب کامل با فورد، دیگری با فریتز لانگ و سومی با آلن دوان (یکی از ناشناخته ترین کارگردانان هالیوود) انجام داد. هیجان انگیز ترین کتاب ها از مصاحبه های مربوط به فیلم هایی که خوانده ام. مصاحبه مبسوط بوگدانوویچ در سال 1963 با هیچکاک، سندی روشنتر از کتاب معروف مصاحبههای فرانسوا تروفو با او در همان دوران است.
گستردهترین و عمیقترین بسط میراث سینمایی بوگدانوویچ حتی به ریشههای خودش بازمیگردد و با آموزش اولیه و کار بازیگری او مرتبط است. بوگدانوویچ خود ماجرا را گفت: در سال 1968، هفت سال بعد مامان در نگاهی به گذشته، اورسن ولز از او تشکر کرد و به او پیشنهاد داد که یک سری مصاحبههای طولانی با او انجام دهد، مانند کاری که بوگدانوویچ اخیراً با فورد انجام داده بود. کتاب حاصل، این اورسون ولز است (که در سال 1992، هفت سال پس از مرگ ولز، مسیری پر پیچ و خم را برای انتشار طی کرد)، یک کتاب کلاسیک از ادبیات فیلم است.
با این حال، این کتاب عظیم، مجموع یا حتی اوج همکاری بوگدانوویچ با ولز نیست. در سال 1970، ولز کار بر روی یک فیلم جدید، تا حدی با سرمایه شخصی، با عنوان "در آن سوی باد" آغاز کرد و با پیشرفت تولید، بوگدانوویچ را برای بازی در نقش یک کارگردان جوان مشهور با ارتباطی فداکار اما کنایه آمیز انتخاب کرد. رد کردن کارگردان مسن تر (با بازی جان هیوستون). بوگدانوویچ در طول دوستی آنها تلاش کرد تا ولز را به هالیوود بازگرداند و برای فیلم ها بودجه دریافت کند، البته بدون موفقیت. پس از مرگ ولز، «در آن سوی باد» ناتمام ماند و حقوق فیلم مورد بحث قرار گرفت. (نوشته شده توسط الکس راس نیویورکر زمانی که این کسب و کار در نهایت توسعه یافت، در سال 2017، تهیه کنندگان بوگدانوویچ را به عنوان بخشی از تیمی که فیلم را به پایان رساندند، وارد کردند. این فیلم در سال 2018 در جشنوارههای فیلم نمایش داده شد و در نتفلیکس، که بودجه تکمیل آن را تامین کرد، و در سینماها منتشر شد.
[ad_2]