هیچ کشوری جز آمریکا نتوانست جوآن دیدیون را تولید کند. و هیچ کشور دیگری آن را تحمل نمی کند. بهش فکر کن. دیدیون که در سال 1934 متولد شد و در این ماه منقرض شد، هشتاد و هفت سال بعد، در دوران حکومت استالین، در زمانی که آفریقای جنوبی در حال معرفی آپارتاید بود، به بلوغ رسید، زمانی که هند و پاکستان پس از تجزیه تقریباً غرق شدند. آیا چین مائو از او استقبال می کند؟ یا انگلستان - کشوری که در آن خلاف آنچه شما فکر می کنید می گوید تا توهین نشود؟ به ندرت. علاوه بر این، او انگلیس را دوست نداشت. زمانی که در فکر لغو سفر به لندن بود، او به من گفت: "همه چیزهایی که اینجا اشتباه است از آنجا شروع شد." او افزود: «به علاوه، بسیار صادقانه است. «بله، خانم دیدیان. نه خانم دیدیان ضرب و شتم. "و آنها چنین فکر نمی کنند."
دیدیون با ذهنی جهانی اما در قلب دختری اهل شهر کوچک، در خانه ماند زیرا در درجه اول یک نویسنده بود و به صدای آمریکایی علاقه مند بود. از جمله خودش. او عاشق لحن نورمن میلر بود، به خصوص لحن لاکونیک وسترن که او در کتابش در سال 1979 با نام The Executioner's Song اتخاذ کرد. بار نقدی بر این کتاب به نام "صدایی که اغلب در زندگی شنیده می شود، اما به ندرت در ادبیات، زیرا دلیل اینکه شما واقعاً غرب را می شناسید، نداشتن اراده برای نوشتن آن است." من فکر میکنم که او بهعنوان سبک نایپل در مقابل بدبینی نیز به سمت بدبینی کشیده شد، کمتر به خاطر چیزی که از آن سرچشمه میگرفت - ترینیدادی آواره با حسادت به نژاد و طبقه - تا به این دلیل که بی میلی نایپل به امید، از زاویهای معین، منعکس کننده جذابیت شکست دیدیون بود. . در واقع، او هرگز نمی توانست به طور کامل این واقعیت را بپذیرد که کشورش به ندرت بر اساس اصول خود می جنگید یا عمل می کرد.
دیدیون به شهروندی اعتقاد داشت. او که در یک خانواده سفیدپوست جمهوری خواه در ساکرامنتو بزرگ شد، با حقوق و امتیازات طبقه خود بزرگ شد. اما وقتی از این دنیا دور شد و وارد قلمرو وسیعتر ذهن و تجربهاش شد، شروع به دیدن شکافها کرد و تعجب کرد که این شکافها چه معنایی دارند. اولین شکاف مربوط به خود او بود - یعنی اینکه ذهن شکاک و فلسفی او را داشته باشد و یک مرد متولد نشده باشد. شما این مقالات اولیه را می شناسید. مقالاتی که در مورد ازدواج و مادری، میگرن و زندگی در مالیبو هستند، مقالاتی که بارها و بارها فتیش میشوند، بیشتر به این دلیل که اشتباه خوانده میشوند - بهعنوان نوعی بیان و دلتنگی برای چیزی که اکنون شکنندگی زن سفیدپوست نامیده میشود. صادقانه بگویم، لحن اولیه دیدیون بود لحن اولیه؛ عاشقانه بعدی او با ناامیدی اگر یک بار به امید زندگی نمی کرد نمی توانست اتفاق بیفتد. اگر او در گوتیک کالیفرنیا دفن می شد چه می شد: یک واگن جدید همیشه به افق این منظره مسطح غربی نزدیک می شد. وقتی اوضاع فرق می کرد. . . پدر بعد از آن کمتر افسرده می شود. . .
شکاف بین این نوع امید و دانستن چیزی در مورد چیستی آن بر همه نویسندگان در زمان بلوغ تأثیر می گذارد. ترفند این است که کلمات را با آنچه می بینید و می دانید مقایسه کنید. دیدیون باید یاد می گرفت که به تربیتش نه بگوید. این به قدرت زیادی نیاز دارد، بدنی و غیره، و اشتباه نکنید، زن بودن به معنای هدف بودن است. دیدیان در بررسی کتاب «شبهای بیخواب» اثر الیزابت هاردویک در سال 1979 نوشت: «شاید هیچکس به این تندتر و تأثیرگذارتر درباره روشهایی که زنان برای جبران حقارت نسبی فیزیولوژیکیشان، پیامدهای شاعرانه و عملی راه رفتن، کمبود هموگلوبین در سراسر جهان، ظرفیت تنفسی میپردازند، ننوشته باشد. کمبود، کمبود قدرت عضلانی. . . . "هر زنی که تا به حال توسط مردی روی مچ دستش پیچ خورده است، این واقعیت طبیعی را درک می کند که مانند یک طوفان برای شاخه درخت شکننده فروتن می کند." [Hardwick] چند سال پیش در مقالهای در مورد سیمون دوبووار، به بیانیهای در مورد «تفاوت زنانه» توجه کردم که آنقدر آشکار و مبهم شرمآور بود که مانند یک آشفتگی در توانایی مرد برای خواستن میچسبد.
آرزوی دیدیون چیست؟ دخترانی که در دوران ریاستجمهوری آیزنهاور به سن بلوغ رسیدند، قبل از به دنیا آمدن، برای اسکان و تشکیل خانواده اجتماعی شدند. آنها باید ساکت می شدند و او را دوست می داشتند تا در مرکز زندگی و موفقیت یک فرد قرار گیرند. اما، همانطور که دیدیون در مقالههای اولیهای مانند «درباره عزت نفس» در سال 1961 مینویسد، شاید بتوان سکوت نکرد، بلکه ایده زنانگی را در تصویر خود بازسازی کرد. او به لطف نظم و انضباط خود، نه سرکوب خود، جوآن دیدیون خواهد بود:
دیدین یک بعدازظهر در سال 2005 به من گفت: «نمیخواستم Miss Lonelyhearts باشم.» ما در آپارتمان او در Upper East Side بودیم، و در طول مصاحبه او پرسیدم که چرا او از سبک شخصیتر دو نفر اولش خارج شده است. مجموعه های خمیده به سوی بیت لحم "و" آلبوم سفید". این کتابها برای من سنگ محکهایی بودند که چگونه از فریب و بدبینی دوری کنم - ابزار آسان روزنامهنگاری - و سختتر تلاش کنم: تجزیه و تحلیل بر اساس زمینه، حتی اگر آنچه شما تحلیل میکنید خودتان باشید. او گفت باب سیلور، سردبیر آن در نقد کتاب نیویورک، به او جرات داد تا «روشنفکرانه» به جلو برود، کسی که اینقدر هوشمندانه درباره اینکه چرا روشنفکر نیست (ناتوانی او در تفکر انتزاعی، عشق او به عینیت) نوشت. این شجاعت نه چندان به شیوه جدیدی از تفکر اجازه داد که بسط آنچه او قبلاً به آن فکر می کرد، که شامل دو موضوع اصلی آمریکا بود: نژاد و جنسیت.
چیز زیادی مورد توجه قرار نگرفت، اما دیدیون در طول دوران حرفه ای خود به شدت درباره مسابقه نوشت. وقتی کتابهای اولیهاش بررسی شد، منتقدان عمدتاً سفیدپوست او به آنچه او درباره بسیاری از چیزها میگفت - نانسی ریگان، آلکاتراز، جان وین، سردرد، منهتن- اشاره کردند، اما به ندرت به موضع او در مورد نژاد اشاره کردند. بالاخره او همیشه در کنار من بود. همراه با افکار او در مورد عزت نفس و اخلاق، مطالعات اولیه او در مورد نژاد در آمریکا به شیوه ای متفاوت از داستان های شخصی او مجذوب کننده بود زیرا نشان می داد که او در حال تبدیل شدن به یک صدای مستقل است. تا به امروز، نمی توانم این بخش از عنوان مقاله تعظیم بیت لحم را بدون تجربه درد تیراندازی در ستون فقراتم بخوانم. شما صحنه را می دانید. سال 1967 است، و او در حال نوشتن مقاله ای درباره خراب شدن چیزها در شمال کالیفرنیا است، جایی که به مدرسه رفت. (او در سال 1956 در زبان انگلیسی از برکلی فارغ التحصیل شد.) او در پارک گلدن گیت با چندین نفر از سوژه های خود، عمدتاً فراری ها و عجایب سرعت، حضور دارد. او نوشت:
[ad_2]
مقالات مشابه
- آیا حزب گیت می تواند بوریس جانسون را از بین ببرد؟
- Drive My Car، نقد و بررسی: اقتباس موراکامی از سکس، دروغ و هنر
- هشت شیک ایدهها در شما حلقه شنا بادی
- میانبرهایی به اسباب بازی که فقط عده کمی از آن اطلاع دارند
- ساعت-طولانی صبر کنید برای به روز مادر throwdown خارج خرچنگ قرمز در ایست یورک
- ترکیب کربن فعال
- محلی, سیاه, ورزشکاران, مربیان, بحث در مورد نژاد پرستی و عدالت اجتماعی
- آماندا گورمن تریسی کی اسمیت را می خواند
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- 9 راهها اسباب بازی که ممکن است رانده شود شما ورشکست شدید - سریع!