وقتی دایناسور جونیور به تور می رود، جی ماسیس، گیتاریست و خواننده و ترانه سرای گروه، یک دوچرخه با خود می برد. او در یک بعدازظهر یکشنبه آفتابی اخیر در حالت یکنواختی خود گفت: «دوچرخه سواری به من کمک کرد تا از بیماری همه گیر جان سالم به در ببرم. تنها شبکه اجتماعی من Strava است. امسال بیشترین مایل تا کنون بوده است. من به پنج هزار نزدیک می شوم."
او در حال دوچرخهسواری روی چمنزار نزدیک استرابری فیلدز در پارک مرکزی بود در حالی که همسرش، لوئیز، و پسر چهارده سالهاش، روری، روی چمنها با داشوند مینیاتوری دوستش بازی میکردند. رهگذران برای توله سگ سر و صدا می کردند، اما برای ماسیس، علیرغم رفتار وحشیانه ی سحرآمیز او، سر و صدا نکردند. او موهای بلند و سفید و ریشی خاکستری دارد و عینکی با فریم صورتی به چشم داشت که مکمل کلاه ایمنی بنفش او بود. او گفت: «من تعداد زیادی دوچرخه دارم. «این دوچرخه تور من است.» تماماً فولادی بود - برای ساییدگی بهتر - و پدال هایی با تصاویر دونات رنگارنگ وجود داشت.
او و خانواده اش شب را در هتلی در کنار تئاتر بیکن گذرانده بودند. باب دیلن در شهر بود. ماسیس گفت: "به نظر می رسد که او هرگز نمی خواهد به خانه برود." "من این را اکنون که دارم بزرگتر می شوم می دانم. دو سال خونه بودن سخته من هرگز این کار را نکردم، نه از دبیرستان.»
دایناسور جونیور (Maskis، نوازنده باس لو بارلو و درامر معروف به مورف) شب قبل در بروکلین اجرا کردند. او گفت: "احساس عجیبی است، اما خوب است." "دیشب بهترین بود. حتی یک شیرجه روی صحنه وجود داشت. در اوایل سال جاری، پس از انتشار آلبوم "Sweep It Into Space"، گروه اجرای زنده را از یک پارک خالی پخش کرد. "من خسته بودم - انرژی زیادی صرف کردم بدون اینکه برگردم."
ماسیس در آمهرست زندگی می کند، جایی که بزرگ شد. زمانی که او نوجوان بود، گاهی برای دیدن گروههای هاردکور مانند UK Subs، Anti-Nowhere League و Minor Threat به شهر میآمد. او گروه هاردکور خود را Deep Wound داشت، اما سپس Dinosaur را در سال 1984 تشکیل داد. گروه به سرعت در کلوب های ماساچوست مورد استقبال قرار گرفت. ماسیس گفت: «ما واقعاً پر سر و صدا بودیم و هوادار نداشتیم. "این ترکیب بدی بود."
در نهایت، ماسکیس به نیویورک نقل مکان کرد و گروه شروع به ایجاد پیروان کرد. او در کالج هانتر ثبت نام کرد - «فقط به این دلیل که اگر من به دانشگاه بروم، پدرم برای زندگی هزینه می کرد» - و بعداً آپارتمانی در خیابان بیست و دوم شرقی اجاره کرد. او گفت: من سیستم خوبی داشتم. «دو روز اینجا، پنج روز در آمهرست. این به من احساس حرکت داد. اینجا در شهر حوصله ام سر رفته بود. دوستان من همیشه کار می کردند. آنها مجبور بودند کار زیادی داشته باشند تا بتوانند در اینجا زندگی کنند. تمام روز را برای تماشای تلویزیون میگذراندم و منتظر بودم.»
این بار در شهر، او کمی دوچرخه سواری کرد و از نقشه های گوگل برای جمع آوری مسیرهای مناسب استفاده کرد، اما نه چیز دیگری. او گفت: «من موزه ها را دوست ندارم. "من بلافاصله احساس خستگی می کنم. من به فروشگاه های گیتار نگاه می کنم، اما اکنون عجیب است. همه چیز عجیب است."
عجیبه حتما سفر، مردم، شهرها، اخبار...
"فقط مغازه های گیتار."
لوئیزا و روری رفتند پیتزا بیاورند. ماسکیس وارد حلقه پارک شد و از کنار لخته های عابران پیاده و سایر دوچرخه سواران رکاب زد. او به سختی زمانی را در پارک گذرانده بود. او گفت: من همیشه احساس حماقت می کردم. «به همین دلیل است. من فقط می توانم به آمهرست بروم و در جنگل قدم بزنم.
شاید او هرگز در استرابری فیلدز نبوده باشد، اما زمانی را به یاد آورد که جان لنون در سال 1980 تیراندازی شد - یا واقعاً از اینکه اوایل روز بعد از مدرسه اخراج شد، در میان غم و اندوه یک شهر هیپی، راحت شد. او گفت: «حالا همه با شنیدن «تصور کن» گریه میکنند. "من واقعاً چیزی احساس نمی کنم. چیزی که من را به گریه میاندازد این است که «نمیتوانم به کسی بگویم» از رویکرد منفی.»
وقتی او از کنار ویرانههای لاسکر رینک و اطراف بالای پارک عبور میکرد، دوناتها چرخیدند. در غرب ساید، چند مایل نزدیکتر به پنج هزار و در کنار مردی که تم پدرخوانده را بازی میکند. و بو، ایستاد تا استراحت کند.
در سال 1995، در اوج محبوبیت دایناسور و فراگیر شدن MTV، او به یاد می آورد: "من فقط شگفت زده شدم. افسرده. خسته از موسیقی کلاسیک "من مقداری پول دارم، اما هنوز احساس وحشتناکی دارم" بود. یکی از دوستان به او گفت که ماتا آمریتاناندامایی، استاد روحانی هندو معروف به آما، قدیس در آغوش را بررسی کند. او در کلیسای جهانی در چند بلوک استرابری فیلدز مخاطب داشت. «اینجا شلوغ و دیوانه کننده بود. او یک صف واقعا طولانی داشت. من او را نجات دادم و یک هفته بعد در بوستون به دیدنش رفتم. خیلی نرمتر بود." نمازگزار شد. "در اواخر دهه 1990، من او را در یک تور دنبال کردم. من برنامه هایی را برای رفتن به جایی که او خواهد بود رزرو می کنم.
او ادامه داد: بیش از صد بغل داشتم. همه آنها متفاوت هستند. گاهی گریه می کنم گاهی خوشحالم. این چیزی است که شما نیاز دارید. برای هر چیزی که آماده ای.» ♦
[ad_2]
مقالات مشابه
- با علم معرفی اجی مجی به عنوان بهترین مجموعه آموزش دروس ابتدایی
- سنگ کربن فعال
- کارل و جو لیندروس: 1936-2019
- غرب منچستر ادارات شهرستان از جمله پلیس در حال حاضر به روی عموم باز
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- نکاتی که قبل از خرید لباس بچگانه باید بدانیم
- جدول کلمات متقاطع رمزی: یکشنبه، 28 نوامبر 2021
- شاخصها شما در بازوبند شنا فوقالعاده
- بهترین 4 راه برای خرید لباس بچگانه استفاده شده
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی