سلام به همه و خیلی ممنون که به عروسی آمدید. همانطور که بسیاری از شما می دانید، من خواهر یا برادر بزرگتر یا کوچکتر عروس یا داماد هستم. این فوق العاده است که اینجا هستم و امشب با همه شما جشن می گیریم.
من و عروس یا داماد همیشه اینقدر خوب نبودیم. در واقع، من هنوز می توانم زمانی را به یاد بیاورم که ما بچه بودیم، و عروس یا داماد یک کار بسیار آزاردهنده و بالقوه خشونت آمیز فیزیکی انجام دادند که به نظر می رسد الان شوخی با آن خوب است، اما در واقع اگر فکر کنم هنوز هم من را پر از خشم و نفرت می کند. در مورد آن خیلی زیاد است. آیا مرد، عروس یا داماد به این دلیل مشکلی نداشتند!
اما صادقانه بگویم، حدس میزنم همیشه کنار آمدن با من آسانترین کار نبود. مخصوصاً زمانی بود که کاری آزاردهنده انجام میدادم که خیلی کمتر از چیزی که ذکر کردم آزاردهنده بود، عروس یا داماد را انجام دادم و قطعاً خشونت فیزیکی نبود، بنابراین در مقایسه بیشتر شبیه خواهر و برادر خوبم میشدم. مرد مگه من به اندازه عروس یا داماد برای اون مشکل نداشتم!
تا زمانی که زندگی مشترک با عروس یا داماد را متوقف کردیم، شروع به درک یکدیگر کردیم و با هم دوست شدیم. ما با بازدید از کالج و انجام فعالیتهای مفیدی که تقریباً هیچ معنایی برای رابطه ما نداشتند، خوش گذراندیم، اما به نظر بهتر از فعالیتهای الکلی بود که در واقع به ما کمک کرد تا با هم دوست شویم. و حتی یک بار عروس یا داماد به من کمک کردند تا یک کار ناخوشایند را انجام دهم که هر زمان که در آینده به لطف من نیاز داشته باشند به انجام آن ادامه خواهند داد. این خیلی معنی داشت، بنابراین از شما متشکرم.
سلام، خیلی سریع، آیا عجیب است که در واقع وقتی خواهر و برادرها زندگی مشترک را متوقف می کنند، همه روابط خواهر و برادر به طور چشمگیری بهبود می یابد، و اینکه همیشه در طول نان تست عروسی درباره این موضوع واقعا مثبت صحبت می شود، حتی اگر عروسی ها باید جشن بگیرند که چگونه دو نفر تصمیم گرفتند زندگی کنند. تا آخر عمر با هم؟ من فقط مطمئن نیستم که چقدر این آموزش در اینجا قابل اجرا است، می دانید؟ به عنوان مثال، شما معمولاً داستان دلخراشی مانند «من و همسرم خیلی دعوا کردیم، اما او نقل مکان کرد و رابطه ما خیلی بهتر شد» را نمی شنوید. معمولاً بیشتر شبیه این است که «من و همسرم دعوای زیادی با هم داشتیم و بعد او از خانه خارج شد و این اولین قدم در مسیر ما به سوی طلاق بحثبرانگیز بود.» فقط یک فکر.
به هر حال، به محض اینکه دیدم عروس و داماد چقدر عروس یا داماد را خوشحال کردند، می دانستم که این دو تا ابد با هم خواهند بود (و زندگی خواهند کرد). من برای اولین بار چند سال پیش در یک شام خانوادگی با داماد یا عروس آشنا شدم و در طول یک رویداد که خیلی مهم نبود، واقعاً به هم نزدیکتر شدیم، اما اساساً این تنها زمانی است که با یکدیگر به نحو معناداری ارتباط برقرار کرده ایم. من واقعاً در اینجا گزینه دیگری برای حکایت نداشتم. عروس و داماد، من بسیار خوشحالم که شما را به خانواده خوش آمد می گویم و اگر بتوانم فقط یک نصیحت در مورد نحوه برخورد با ما به شما بدهم، اشاره ای کمی طنز آمیز و عمدتاً عذاب آور به حکایت فوق الذکر است که می دانم در حال کتک زدن است. مرگ در حال حاضر، اما، قسم می خورم، این واقعاً تمام چیزی است که من دارم.
پس لطفا با من در تبریک و برافراشتن لیوان برای این زوج خوشبخت همراه باشید. من برای هر دوی شما بسیار هیجان زده هستم و فقط می خواهم با یک برکت در مورد اهمیت عشق، یک نعمت در مورد اهمیت احترام، یک اشاره خاص به یک شوخی درونی از سال 1997 پایان دهم که عروس یا داماد احتمالاً فقط به طور مبهم به یاد می آورد و از اهمیت خانواده تمجید می کند. به سلامتی!
[ad_2]
مقالات مشابه
- 5 مزایای دیجیتال از azcentral.com اشتراک
- حیوانات هلاک در صبح آتش سوزی در مریلند باغ وحش وادار به بسته شدن آن امروز
- هدرز پراید یورو 4 فولادی - اگزوز خودرو مشهد
- ماموریت ویلا خواهر و برادر, انتقال تیم
- مردي که با اصابت گلوله در پارکينگ فينينوس بي پاسخ پيدا شد
- آیا میخواهید اسباب بازی جذابتر داشته باشید؟ این را بخوان!
- خطر منفی اتصالات گلخانه که هیچ کس درباره آن صحبت نمی کند
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- اقدامات لازم هنگام تماس چشم با مواد شیمیایی
- برج خنک کننده در یک نگاه