داستان این هفته "تیراندازی راتریدین" در مورد یک حادثه اسلحه گرم در روستاهای ایرلند و افسر پلیس ایرلندی گاردا است که به تماس پاسخ می دهد. آیا گروهبان نونان از ابتدا بخشی از ماجرا بود؟
داستان همیشه با قهرمان نونان آغاز میشد، یک پلیس استانی که پشت میزش نشسته بود و در اسنادش غوطهور بود. او برای من یک شخصیت غیر معمول برای نوشتن بود. میانسال حرفه ای، حرفه ای متوسط، عمل گرا و اساسا از کار و زندگی خود راضی است. که همه چیز در طول داستان کمی منفجر می شود.
از پلیس بودنش خوشم آمد. به عنوان ابزار ادبی، پلیس بسیار مفید است. این حرفه به آنها آزادی انتخاب می دهد. اتفاق بدی در حال رخ دادن است و آنها بدون دلیلی به جز پلیس بودن پیش او می روند. یکی دیگر از چیزهایی که آنها را به معنای واقعی کلمه مفید می کند این است که پلیس نیز مانند یک جنایتکار یک فرد خارجی است. مهم نیست که چقدر در یک جامعه ساخته شده اند، مهم نیست که چقدر آداب و رسوم و خلق و خوی روانی آن جامعه را درک می کنند، در واقع، حتی اگر اصالتاً از آن جامعه آمده باشند، همانطور که نونان می کند، مشارکت آنها در نهایت آنها را از هم جدا می کند. حتی یک مظنون از این نظر آنها مانند جنایتکاران هستند. و من فکر می کنم در هر دو جهت قطع می شود. مردم نمی توانند به طور کامل به پلیس ها اعتماد کنند و پلیس ها نمی توانند به طور کامل به مردم اعتماد کنند. بنابراین میخواستم تلاش کنم چیزی از آن پویایی، آن خصومت غیرقابل جبران ریل سوم را در قلب رابطه بین حتی به ظاهر وظیفهشناسترین پلیس و جامعهای که به او منصوب شده بود، ثبت کنم.
آیا اصلاً این را یک رویه پلیسی می دانید؟ آیا برای نوشتن داستان مجبور شدید در مورد گارد - یا همان طور که معروف است - مطالعه کنید؟
من در آخر هفته در یک آهو بودم - یک مهمانی مجردی چند روزه - چند سال پیش و یکی از افراد آنجا نگهبانی بود که در خانواده اش کمتر شناخته شده بود و ادعا می کرد که یک حیوان خانگی بیمار را در کوتاه مدت بدون والدینش معدوم می کند. به او گفتن در این مرحله بخشیده شد. چند لیوان، شروع کرد به صحبت کردن در مورد کار. مانند هر چیز دیگری در کشور در آن زمان، حتی پلیس ها نیز تابع منطق سختگیرانه بودند. تعطیلی منظم ایستگاههای روستایی و قطع منابع، ظاهراً به نام کارآمدی نهادها وجود داشت. و چیزی که واقعاً پسر را آزار می داد این بود که او و همکارانش چه مقدار از حومه شهر را پوشش می دادند. تعداد کمتری از کارمندان مسئول مساحت مایل مربع بیشتری هستند، به این معنی که رسیدن به مکانهای خاص ممکن است یک ابد طول بکشد، اگر مردم به آمبولانس نیاز داشته باشند خبر بد. چیزی از این ایده برای من باقی ماند - در مورد اینکه یک بخش اضطراری چقدر خیره کننده و ترسناک می تواند در دورافتاده روستاها، بر خلاف یک شهر بزرگ، ایجاد شود.
به هر حال، آن مکالمه بین النا و پسری که گفته می شود به سگ خانواده شلیک کرده است، دامنه تحقیقات من در مورد آنچه پلیس انجام می دهد بود، می ترسم.
گارد عمدتاً یک نیروی غیرمسلح است. نونان می تواند با یک واحد واکنش ویژه تماس بگیرد، اما معتقد است که می تواند از عهده آن برآید. اگر تصمیم می گرفتید ابتدا نیروهای مسلح را بفرستید، ماجرا متفاوت بود؟
من علاقه مند به تحقیق در مورد عواقب خشونت بودم نه ادامه آن. و من فکر می کردم که او چیزی در مورد نونان، اعتماد به نفسش، و اینکه چقدر خوب فکر می کند دنیای خود را می شناسد، می گوید که می تواند تماس بگیرد. اگرچه او عامل جنایت، برتی کردان را نمیشناسد، اما شرط میبندد که نوع او را میشناسد - و میتواند با او کنار بیاید.
قربانی تیراندازی مرد جوانی است که نونان او را می شناسد، دیلن قاضی که قبلاً مشکلاتی داشته است. او تمام تلاش خود را می کند تا او را هوشیار نگه دارد و صحبت کند، اما شانس زنده ماندن او بسیار اندک است. او یک جنایتکار با استعداد نیست - همانطور که در تلاش او برای تخلیه گاز از یک مخزن تقریبا خالی دیده می شود. این طنز است یا تراژیک؟
فکر میکنم میخواستم لحنیهایی که داستان از طریق آن میگذرد، هر چه خواننده فکر میکند آن لحنها هستند، مسیر احساساتی را دنبال کنند که سرنوشت در حال آشکار شدن قاضی، تقریبا لحظه به لحظه، در نونان برمیانگیزد.
در مورد نونان، قاضی یک جنایتکار خرده پا و اساساً ولخرجی است، بنابراین نمی توان گفت که او سرنوشت احتمالی او را حداقل در ابتدا یک شوخی وقیحانه می بیند. از آنچه که او مایل بود از قلم بیاندازد، تقریباً متافیزیکی، مانند جنایت کور پسر، او خط حمله خود را ساخت. این بدان معنا نیست که در نهایت سرنوشت او محقق نخواهد شد.
داستان با نونان به پایان می رسد که شروع به نوشتن گزارش خود می کند. آیا این واقعا یک عمل داستان سرایی است؟ آیا او باید قضاوت کند که فکر می کند چه کسی حقیقت را می گوید یا آنچه اتفاق افتاده را بنویسد و این قضاوت را به دیگری واگذار کند؟ چرا میخواستی آن یادداشتهای کوتاهشدهای را که او در اولین تماس تلفنی نوشته بود، تمام کنی؟
یکی از خوانندگان اولیه داستان اشاره کرد که آنها با روشی که من صحنه را در پایان داستان به تصویر میکشیدم، جایی که نونان و سوئیفت به ملاقات دوست دختر قاضی، ملالی میروند، کمی اشتباه میکردند تا به او بگویند چه اتفاقی افتاده است. این خواننده از خلاصهای کوتاه، تا حدی مسطح و غیرشخصی که شما دریافت میکنید، انتظار صحنهای دراماتیکتر و اوجپذیرتر را داشت.
باز هم، حدس میزنم تمام تلاشم برای ثبت در این آخرین مراحل تاریخ، جایی بود که نونان در این نقطه از روز در آن قرار داشت - خسته، خسته، کمی آسیب دیده، آماده حمله به هر کسی که گویی تصادفی به او نگاه میکرد. کودک نوجوانی که جلوی ماشینش از جاده عبور می کند. طبق استانداردهای جامعه، یک فاجعه نزدیک به خشونت نادر و غیرمشخصه وجود داشت که حداقل به طور موقت شناخته می شد، اما هنوز کاغذهای آن تمام می شد.
تیراندازی Rathreedane در دومین مجموعه داستان کوتاه شما، دلتنگی برای خانه، سال آینده منتشر خواهد شد. بسیاری از داستانهای اولین مجموعه Young Skins و در Nostalgia for Home، مانند تیراندازی، در شهرستان مایو میگذرد. شما چند سال گذشته را در تورنتو گذرانده اید. آیا مایو را به همین شکل در آن سوی اقیانوس اطلس می بینید؟ آیا تورنتو آن را به عنوان یک موقعیت به چالش می کشد؟
[ad_2]
مقالات مشابه
- Unraveling the rom-com: 'Spinster' deconstructs romance, forgets about comedy 8880110000110888 <strong>درجه: 3.0/5.0</strong> جذابیت یک کمدی رمانتیک در فرار آن نهفته است - فانتزی و امیدی که با دید ساده و براق آن از عشق پیش بینی شده است. در سنت کمدی های رمانتیک، قهرمان اغلب به زحمت جذاب، معمولاً سفید پوست و به طور نامرئی ثروتمند است و داستان عشق تورم از طریق نگاه دگرجنس گرایانه آشکار می شود. توبه های اخیر کمدی های عاشقانه، با این حال، مانند "بیمار بزرگ"، "کودک آشکار" و "آسیایی های ثروتمند دیوانه"، کنوانسیون های منسوخ شده و اغلب توهین آمیز لنگر انداخته در اشکال اولیه ژانر را به رسمیت می شناسد و تجدید نظر می کند. آندره دورفمن کارگردان در کمدی خود به نام «اسپینستر» از طریق دیدگاه یک کاتر بدبین به نام گابی (چلسی پرتی) باز می کند که به چه معناست. نویسنده جنیفر دیل فیلمنامه خود را به چهار فصل متناظر با فصل هایی که دوره های متمایزی از توسعه شخصی گابی را علامت گذاری می کنند، جدا می کند. این فیلم در تابستان در سی و نهمین سالگرد تولد گابی آغاز می شود، چرا که یکی از مشتریان پذیرایی او او و نامزدش را «ملاقات با ناز» بازگو می کند، کنوانسیونی که در کمدی های عاشقانه رایج است. ناگهان، گابی قطع موکل خود را با تقبیح deadpan از ازدواج به عنوان "قرارداد مالکیت است که به مصرف گرایی ناخالص تکامل یافته است ... و سپس کاهش مالیات." طنز خشک پرتی در طول فیلم همچنان ادامه دارد و این کویپ ها در نهایت بر روی انحصار خسته کننده دچار تزلزل می شوند. با ادامه روز، گابی به آپارتمانش با می گردد و دوست پسر سه ماهه اش (یوجین سمپانگ) را پیدا می کند که برای فرار از آپارتمانشان اسکیتر می کند و صحنه در جدایی آن ها به اوج خود می رسد. و با این حال، گابی برای رابطه آنها سوگواری نمی کند؛ بلکه، او بازرسی قضاوت درونی خود را در مورد آنچه در آن معنی برای او، به عنوان یک زن، به رشد مسن تر و مجرد است. "اسپینستر" آرزوی بازسازی تروپ های مشکل ساز پیش بینی شده توسط کمدی های رمانتیک، کشت شده از طریق خودآگاهی رو به رشد گابی از عاشقانه و روابط است. یک «اسپینستر» در اصل یک زن مسن تر را که وظیفه چرخش حرفه ای پشم را داشت، تعیین می کرد، اما این اصطلاح در نهایت به رسمیت شناختن زنان ازدواج نکرده و مسن تر رسید. گابی، اسپینستر تیتولار، انتظارات محصور کننده پدر ناامیدش، ساکنان مختلف زادگاهش و از همه مهمتر خودش را پیمایش می کند. این فیلم آرمان های کهنه ای را در مورد تحقق زنان به چالش می گیرد، مانند این انتظار که وضعیت واحد گابی یک مرحله گذرا یا شرطی برای درمان است. در حالی که گابی سوگیری های درونی شده خود را از هم می گشایند، «اسپینستر» مرکزیت مردان را در تعریف تحقق زنان به چالش می گیرد و تأکید می کند که چگونه زنان بیش از مردان زندگی خود هستند. گابی که شخصاً و حرفه ای افسرده شده است، راه های دیگری را آغاز می کند تا شادی را در زندگی اش تحریک کند. محکم در کنار گابی بهترین دوستش آماندا (سوزان کنت) می ایستد. آماندا فویل متاهل و صمیمانه به رویکرد مجرد و طعنه آمیز گابی به زندگی است، اما دوستی آن ها در آخرین فصل فیلم به ریتم باورپذیری حل و فصل می شود. "اسپینستر" از طریق دوستی خود هوشمندانه چهره های بسیاری از بدگویی را بررسی می کند: با وجود مشکلات مختلف گابی و آماندا، هر دو زن پیکربندی های مختلف بدگویی را تحمل می کنند، با انتظارات عقیم و سفت و سخت شهر نئولیبرال خود قضاوت هر دو گابی به عنوان یک کارگر واحد و آماندا به عنوان یک مادر اقامت در خانه. در حالی که تلاش برای خدمت به یک نگاهی تازه، "Spinster" در نهایت ترش به دلیل آن را فقط خنده دار نیست. در هدف خود را برای بالا رفتن کمدی های عاشقانه، فیلم به شدت می خواهد به ارائه گابی به عنوان یک زن نسبی و عادی، در دسترس برای هر بیننده ای که با تجربه جنسیت میکرو و پرخاشگری های کلان است. یک کمدین چاشنی دار و موفق به نام پرتی گابی را با بازتولید همان طنز کنفک و خشم مرکزی به شخصیتش در مجموعه تلویزیونی محبوب "بروکلین ۹۹" زنده می کند. اما این فیلم برای مطابقت با نزابت کمدی پرتی تلاش می کند و فیلمنامه آن طنز هوشمندانه و خشک گابی را برای شوخی های شرور شده با هم می کند. در حالی که گابی با تک آهنگی اش دست و پنجه نرم می کند، این فیلم چندین شخصیت ثانویه را معرفی می کند که برای سوق دادن رشد او از جمله آدل، خواهرزاده شایان ستایش گابی و همسایه جذابش پیا (ترینا کورکوم) ساخته شده اند. شباهت های آدل، گابی و پیا روایتی بین نسلی از زنانی را ردیابی می کند که به اعتماد به نفس خود می آیند....
- آالمدا کانتی برکلی به روز رسانی پناهگاه در محل سفارش به اجازه می دهد فعالیت
- کارتون روزانه: پنجشنبه 30 دی
- مسابقه تیتراژ کارتون نیویورکر
- مقامات گتیزبورگ منتظر کلمه در سخنرانی پذیرش نامزدی ترامپ
- راز فاش شده به طراحی داخلی کشف شد
- خرید جم کلش رویال -آپدیت جدید کلش رویال - جم کلش رویال-ترفند بازی کلش
- 5 بسیار مفید مفید لباس بچگانه پیشنهادات برای شرکت های کوچک
- آموزش سئو چیست؟
- کربن فعال اسم