داستان شما، «مورد چیست، مرغ مگس خوار؟» نوعی سفر به زندگی یک نیویورکی در دهه 1970 است که به آنچه می تواند از گذشته خود به یاد بیاورد، تأمل می کند. شما همچنین یک نیویورکی در دهه هفتاد خود هستید. این شخصیت چه تفاوتی با شما دارد؟
درست است، ما همسن هستیم و هر دو در نیویورک زندگی می کنیم، اما مطمئن نیستم که این موضوع خیلی مهم باشد. برای ثبت، این دیگران شهرنشین از من چابک تر است و لباس هایش بهتر است و فکر می کنم خال ها از من کمتر است. من از سؤال اجتناب می کنم، اما مطمئن نیستم که پاسخ خوبی وجود دارد، اگرچه مطمئناً می دانم که چرا کسی می پرسد. پاسخ آسان این است که او در یک داستان قهرمان است و من احتمالا اینطور نیستم. پاسخ پیچیده تر این است که نویسندگان دروغ می گویند. آنها ممکن است نخواهند، اما می خواهند. کار آنها ایجاد افکت با اتخاذ یک لحن، یک سرعت، روشی برای پرداختن است، و این مزیتی نسبت به گفتن حقیقت دارد. اگر چه داستان من مطمئنا به نظر می رسد برای گفتن چیزهای زیادی در مورد نویسنده، نویسنده در اینجا قاطعانه بیان می کند که آنچه حذف شده یا کاملاً تصور می شود بسیار بیشتر از آنچه شما می خوانید در مورد او صحبت می کند. حتی اگر جواب بهتری داشتم، به مردم توصیه میکردم به حرف ربکا وست گوش کنند که میگفت ما باید کمی به آنچه مردم در مورد یکدیگر میگویند باور داشته باشیم و حتی کمتر به آنچه در مورد خودشان میگویند.
قهرمان ما را از میان جریانی از خاطرات به ظاهر تصادفی می برد. آیا منطقی در آنها وجود دارد یا به ترتیبی که به سراغ او می آیند؟
یک سوال جذاب خاطرات ظاهراً دلبخواه هستند و بنابراین تابع منطق نیستند، اما با این وجود، به نظر من، نظمی در آنها وجود دارد. بیایید این واقعیت بدیهی را حذف کنیم که نویسنده عناصری را انتخاب کرده و در آن گنجانده است که ممکن است درست (با وجود غرب) باشد، اما باور کنید آشکارا نادرست است. واضح است که در طول داستان سکانسهای مختلفی را فرموله کردهام که مناسب من است. از یک طرف، من می خواستم آنها نسبتا خوب اجرا شوند، بنابراین اگر حافظه یا مشاهده نباشد بشین درست یا صدا درست است، دور انداخته شد تا جایی برای چیز دیگری باز شود.
حالا این که چگونه اینها اتفاق میافتد کمی مبهم است بتن اصلا خاطرات به وجود آمد من یک بازی پینگ پنگ خاطره انگیز با خودم انجام می دادم و اغلب نمی دانستم چه چیزی به سمت من می پرد یا چگونه پاسخ می دهم. در واقع، من مطمئن نیستم که چقدر از اینها آگاهانه یا ناخودآگاه بوده است، که همچنین تشخیص اینکه کاراکتر به کجا ختم میشود و من شروع میکنم سخت میکند. تا آنجایی که من می دانم، برای ایجاد اثر جریانی از آگاهی ذهن کار کردم که به طور غیرارادی خاطرات را می یابد (یا ایجاد می کند). اینکه آنها به شکل جالبی با هم مخلوط می شوند یا با هم برخورد می کنند، حرف من نیست.
داستان در طول بیماری همه گیر رخ می دهد، زمانی که قهرمان داستان خود را به خصوص در ذهن و خاطرات خود تنها می بیند. این پیشینه چقدر برای شما مهم بود؟
وجود دارد زیاد هیچ شانس بزرگی بدون بیماری همه گیر "مرغ مگس خوار" وجود نخواهد داشت. چیز دیگری که از قبل می توانید سرزنش کنید کووید برای.
قهرمان داستان چند سال قبل بازنشسته شد کووید ضربه زد و آنقدر احساس تنهایی کرد که به فکر خودکشی افتاد. همه گیری "او را شاد می کند." بدیهی است که او از رنج اطراف خود لذت نمی برد. چه چیزی آن را زنده می کند؟
فقط به این معنا "جاندار" می شود که یک ویروس ناگهان او را وادار کرده است که به طور فعال نگران مرگ باشد، که طبیعتاً او را میل به زندگی می کند. فکر می کنم زندگی برای او اکنون غریزی تر و اساسی تر شده است. قبل از همهگیری، او نه مسئولیتی داشت، نه جایی برای بودن و نه مردمی برای دیدن. اما به محض اینکه همهگیری شیوع پیدا میکند، با دیگران تفاوت چندانی ندارد. الان همه درگیر هستند خود فراوانی و شاید این همه گیری را قابل تحمل تر می کند.
وقتی داستان را برای من فرستادی، گفتی که این اولین داستان کوتاهی است که در چهل و دو سال گذشته نوشته ای. چه شد که اکنون می خواهید داستان بنویسید؟
می ترسم پاسخ نه عمیق باشد و نه قهرمانانه. در سی و دو سالگی نوشتن داستان را متوقف کردم، زیرا فکر نمیکردم در آن خیلی خوب باشم. و وقتی متوقف شدم، مطمئن بودم که دیگر هرگز با او معامله نخواهم کرد. چیزی که نظرم را تغییر داد ترکیبی از کسالت و غرور بود. اوایل سال گذشته، با یکی از دوستانم، نویسنده لور سگال، صحبت میکردم، و گفتم که کار زیادی ندارم و در حال نوشتن مقالهای هستم که مطمئن بودم به جز خودم علاقهای به کسی ندارد. لور گفت، اما این چالش است. ببینید آیا می توانید موضوعی ذاتا خسته کننده را انتخاب کنید و آن را جالب کنید. خوب، من این قطعه را نوشتم و فروختم، هرچند مطمئن نیستم به آنچه لر امیدوار بود دست پیدا کرده باشم. و بعد به این فکر کردم که آیا می توانم همین کار را با داستان های تخیلی انجام دهم - یعنی وارد ذهن یک فرد کم و بیش معمولی، شاید حتی یک فرد خسته کننده شوم، و در افکار و خاطرات او فرو بروم و چیزی بنویسم که بتواند مجبور شود. خوانندگان تا حدود سه هزار کلمه با او همراهی کنند.
آیا هنگام نوشتن این داستان از داستان های دیگری الهام گرفته اید؟ آیا قصد دارید بیشتر داستان بنویسید؟
نه و نه. اما چند هفته بعد از اتمام پیش نویس داستان عجیبم، ناگهان داستان کوتاهی از توبیاس ولف را به یاد آوردم که در نیویورکر سالها پیش در ابتدا نمی دانستم چرا این داستان در ذهنم جرقه زد. حتی عنوان آن را به خاطر نداشتم، اما طولی نکشید که آن را پیدا کردم. این گلوله در مغز نام دارد و در سال 1995 دوباره ظاهر شد. دوباره آن را خواندم و دیدم که ولف در داستانش مجموعه کوتاهی از چیزهایی را که شخصیتش به خاطر نمی آورد گنجاند. و سپس، بنا به دلایلی، به یاد داستان آمبروز بیرز "یک مورد در پل اول کریک" افتادم. هر دو داستان احتمالاً حاوی رویدادهای واقعی هستند که درست قبل از مرگ شخصی اتفاق میافتند یا به یاد میآیند. هر دو داستان، بدون اینکه من از آنها آگاه باشم، به وضوح در ناخودآگاه من جا افتاده بودند (به همراه چه کسی می داند چند داستان دیگر) و با تمام کردن داستانم "رستاخیز" کردند. بنابراین، شاید به همان شیوه ای که یک خاطره خاطره دیگر را در ذهن شخصیت من تحریک می کند، یک فرآیند تداعی ناخودآگاه در ذهن من در جریان بود و چیزهایی را که آخرین بار در حدود بیست و هفت یا چهل و هفت سال پیش خوانده بودم، کشف/بازسازی کرد.
[ad_2]
مقالات مشابه
- دانشگاه برکلی و استاد می یابد 'محیط زیست تعصب' در تجارت و سیاست
- واژه هدرز در تبلیغات زیاد به چشممان خورده است - آفیس نیوز
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- تصویری تورهای ؟ حومه مقابل شهرستانها ؟ خرید و فروش یک خانه به نگاه متفاوت پس از COVID-19
- افزایش سرعت سایت و بهینه سازی وبسایت
- پناهگاه آنتونی روسو نیویورکر
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- مخاطرات هرگز بالاتر که امریکا بازگشایی. چه چیزی می تواند یک پست-coronavirus جهان نگاه مانند?
- برکلی شورای شهر کلاه غذایی برنامه تحویل هزینه در میان COVID-19