وقتی تنوع مدل موی یک ستاره ستاره واقعی یک فیلم باشد، می دانید که این نشانه مشکلات است. متأسفانه، این مورد در مورد رستاخیزهای ماتریکس است که از مدل مو و رنگ موی تاثیرگذار برای نشان دادن هجدهمین سالگرد فیلم جدید از آخرین قسمت از سه گانه ماتریکس استفاده می کند. چیز دیگری در فیلم جدید بسیار هیجان انگیز است. عمل در جایی ادامه می یابد که آخرین مورد متوقف شد. در آنجا نئو (کیانو ریوز) که آخرین شهر بشری، پادشاهی زیرزمینی صهیون را نجات داد، در اثر تلاش ها درگذشت. در «رستاخیز» او به زندگی باز می گردد – اگرچه در ابتدای فیلم از نظر روحی مرده باقی می ماند. او یک طراح بازیهای ویدیویی شرکتی خستهشده است که با هویت سکولار سابق خود توماس اندرسون زندگی میکند، کسی که به خاطر خلق سهگانهای از بازیها به نام، بله، ماتریکس شناخته میشود. ایمان تام به ماتریکس - یعنی. در چهره فریبنده ای که به عنوان واقعیت شناخته می شود، و در هویت پنهان خود به عنوان نئو، او را به یک حمله عصبی و اقدام به خودکشی سوق داد. او اکنون تحت درمان با یک تحلیلگر (نیل پاتریک هریس) است که به او کمک می کند تا با توهمات ظاهری خود مقابله کند. داروهایش؟ قرص های آبی
ماتریکس اصلی یک فیلم خاص است. در آن، کارگردانان و فیلمنامه نویسان، لانا و لیلی واچوفسکی، شیفتگی صمیمانه و تحسین برانگیز را نسبت به مفاهیم فلسفی زندگی به عنوان یک شبیه سازی نشان دادند. در نتیجه صحنههای اکشن اگرچه بهطور شگفتانگیز کوتاه و کوتاه هستند، اما با اصالت بصری و تکنیکی و درام خود برجسته میشوند. (فیلم تلویحاً جمله دکارت را تغییر می دهد: اگر به آن فکر کنید، من کی هستم؟) دنباله اول، Reloaded، پدرخوانده: قسمت دوم فیلم های علمی تخیلی است: واچوفسکی از جدیت نسخه اصلی فراتر رفت و هزینه را به میزان قابل توجهی افزایش داد. از پیشرفت تکنیکی و فانتزیهای جنبشیاش برای خلق فیلمی که هم یک کمدی به شدت اغراقآمیز و هم یک فیلم اکشن بیش از حد اغراقآمیزتر است. اما فرماندهی تکنولوژیک و حیله گری نشان داده شده در صحنه های عظیم نبرد نیز اهمیت دراماتیک آنها را تضعیف می کند و همچنین تئاتری بودن بیش از حد را که به شوخی تبدیل می شود. سپس، در سومین فیلم این مجموعه، «انقلابهای ماتریکس»، واکوفسکی بسیار عقبنشینی کرد. آنها که ظاهراً از پسزمینه آن زمان جنگ ستارگان رهبری میکردند، فرنچایز خود را به یک اپرای فضایی زیرزمینی تبدیل کردند و ساختار پیچیده شهر پنهان صهیون را با دسیسهها و هیولاهای مکانیکی متلاطمش برجسته کردند. به جای فراوانی و لذت فیلمهای اول، اطاعت غیرقابل توقفی وجود دارد که به نتیجهای قهرمانانه میانجامد، که خانواده واکوفسکی به سختی مشتاق به نظر میرسیدند، اما حداقل نتیجهگیری میکنند.
شانس چربی الهام بخش اصلی «رستاخیزها» این است که دلیل خود را برای حضور در تاریخ بپیچد. گویا تام به اندازه کافی ناراضی نبود، رئیس او (جاناتان گروف) سفارشی از شرکت مادر، برادران وارنر، تحویل می دهد. - استودیو پشت فیلم های ماتریکس - برای ایجاد دنباله جدیدی برای بازی های ویدیویی خود. آنها این کار را با یا بدون تام انجام خواهند داد، درست همانطور که استودیو فیلم را با یا بدون خواهران واچوفسکی انجام می دهد. سه گانه عمیقا شخصی تام که به یک گاو پولی شرکتی تبدیل می شود، او را به سمت لبه عقب می راند. اما در همان زمان، تام نگاهی اجمالی به بیداری می بیند. در کافه ای نزدیک، تام نجیب، با قفل های تیره بلند و ریش های مرتب خود، با زنی به نام تیفانی (کری-آن ماس) که شبیه معشوق نئو ترینیتی است، شریک جنگی و عاشقانه اش، ملاقات می کند. نیز در پایان انقلاب ها می میرد. همانطور که تام شروع به این باور می کند که ممکن است ترینیتی هنوز زنده باشد، او همچنین با یک جفت هکر جوان به نام های باگ (جسیکا هانوویک) و سک (توبی اونومر)، گیمرهای فداکار ماتریکس که هرگز دست از این باور نمی برند که نئو هنوز زنده است، درگیر می شود. دستکاری های پیچیده آنها به او کمک می کند تا دوباره با مورفیوس (با بازی لارنس فیشبرن در سه گانه اصلی و یحیی عبدالمتین دوم در اینجا) ارتباط برقرار کند، قرص قرمز را مصرف کند و به دنبال ترینیتی برود.
با این حال تلاش های او صلح شکننده و به سختی به دست آمده جانشین صهیون، شهر زیرزمینی آیو را تهدید می کند، که از آخرین فیلم (شصت سال به نقل از رستاخیز) ویران شده است. معشوقه آیو، نیوبا (جادا پینکت اسمیت، در حال بازگشت از انقلابها)، میداند که بقای شهر - پیشروی آن در صهیون - همکاری با ماشینها و آوردن صلح و فراوانی است. تصمیم نئو برای از سرگیری خطوط تقسیم غیرفعال، پناهگاه زیرزمینی جدید را تهدید می کند. با این وجود، پیروانش باگ و سک بدون هیچ سوالی به ماموریت او میپیوندند و همه افسران جوان یو را به امید بازگرداندن ترینیتی به نبرد هدایت میکنند. در طول محاکمه، نئو باید دوباره با مامور اسمیت (اکنون توسط کنت به جای هوگو ویوینگ که نقش سه گانه را بر عهده گرفت)، مرووینگین (لامبرت ویلسون، که برمی گردد) و یک حریف کاملاً جدید که هویتش بازی می کند مبارزه کند. یک اسپویلر
نوستالژی از ابتدای بازی Resurrections احساس شد، زمانی که تام از نرم افزار جدیدی برای نوشتن نسخه ای از اولین نبرد بزرگ ترینیتی از ماتریکس اصلی در بازی ویدیویی خود استفاده کرد. اشارهها و چشمکهایی به این قسمت اول همه جا ظاهر میشود، انگار نهتنها میخواهید موفقیت سهگانه را به دست آورید، بلکه حس شگفتیای را که فیلم اول ایجاد کرده بود، دوباره به دست آورید. حتی به نظر میرسد که فیلمنامه سنگین احساسات او را تصدیق کرده و دراماتیزه میکند: وقتی مورفئوس دوباره ظاهر میشود، صحنههای نئو از سهگانه تلویزیونی قدیمی را نشان میدهد، که در ریکاردوس بودن نامناسب نیست، در حالی که توضیح میدهد: «هیچ چیز به اندازه یک نوستالژی کوچک اضطراب را تسکین نمیدهد. "." به نظر می رسد نیمی از فیلمنامه با در نظر گرفتن این واقعیت ساخته شده است که شخصیت های معروف توسط بازیگران جدید بازی می شوند و سایر ناهماهنگی های بین سه گانه و دنباله جدید - از جمله اشاره به تغییر "تصویر دیجیتالی از خود" که "انقلاب ها" را بازسازی می کند. و بیشتر آنها را فتح می کند، "رمز ذرات برون شکل"، که سیمولاکرام را به همراه عبدالمتین از طریق "نوسان پارامغناطیس" به فیشبورن باز می گرداند. (من آن را در خانه امتحان کردم، کار می کند.)
همانطور که انقلابها صهیون را طولانی ساختند، اما با چیزی که کمی مشتاق به نظر میرسید، Resurrections به فیلمنامهای گنگ تبدیل شد زیرا دوره جدیدی از صلح و شکوفایی آیو را نشان میداد. پیش از تاریخ لوکاس از جنگ ستارگان جنجال و خصومت نوستالژی را برانگیخت، اما از طریق ترکیبی از جلوههای ویژه شگفتانگیز جدید و علاقه بسیار جدی و دقیق لوکاس به مخاصمات سیاسی و اصول جهانی که او ایجاد کرد (علاقهای که او در مورد آن تحقیق کرد) موفق شد. و لفاظی پیچیده). در رستاخیز، لانا واچوفسکی و همکارانش دیوید میچل و الکساندر هیمون از فرمول سنتیتری پیروی میکنند: وقتی کمبود الهام وجود دارد، آن را با یک منظره جایگزین کنید. اکشن و جلوه های بسیار خلاقانه در سه گانه اصلی در حال حاضر در CGI و John Wick Retreats رایج است - و به همین ترتیب به آنها نزدیک می شود. دوئل ها و نبردها با احساس وظیفه توسعه داده می شوند و با کمی اشتیاق فیلمبرداری می شوند. یک استثنا قابل توجه نزدیک به پایان وجود دارد، که شامل غرور اکشن غیرمعمول و طاقتفرسا میشود - خودکشیهای وحشتناک - اما با عجله معرفی شد و سپس به عنوان یک داستان ساده حذف شد. یکی از بدترین جنبه های این سه گانه استفاده بی رویه از زد و خورد بود و آنها به قیامت برمی گردند. دو سبک بصری شناخته شده، کند شدن گلوله ها در پرواز و میدان نیرویی که نئو را دفع می کند، نیز با چند لمس کوچک جدید بازمی گردند که پیشرفت فنی بیشتری را نسبت به کارهای هنری نشان می دهد.
همانطور که از عنوان پیداست، رستاخیز به شدت بر ایده سه گانه قدرت ایمان تکیه دارد. در فیلم اصلی، نقطه عطف تعیین کننده در فداکاری نئو این بود که از کودکی که قاشق را با ذهنش خم کرد، یاد گرفت که راز راز «بدون قاشق» است. نئو متوجه می شود که اگر باور داشته باشد می تواند پرواز کند، می تواند پرواز کند. اما چه چیزی در این مورد مانع از این شد که او به سادگی باور کند که دشمنانش در حال عقب نشینی هستند؟ شاید ایمان محدودیت هایی داشته باشد، اگرچه سریال هرگز آنها را تعریف نمی کند. در رستاخیز، این پیشفرض ضعیف از طریق خط داستانی (جلوگیری از اسپویلها) که شامل درمان تام میشود، بیشتر گرفته میشود، که در غیاب عشق و ایمان بدتر از بیفایدهبودن میشود.
لانا واچوفسکی و خواهرش لیلی که سه گانه اصلی را با او کارگردانی کردند، پس از ساخت سه گانه ماتریکس به عنوان زنان ترنس ظاهر شدند. (لانا تجربه خود را از بیرون رفتن در یک اهل نیویورک نمایه، در سال 2012، توسط همون.) تماشاگران زیرک از ماتریکس به عنوان نمایشی تمثیلی صحبت می کنند، همانطور که کارگردانان در نظر داشتند، از مقاومت در برابر قراردادهای جنسیتی. این نشان از بدبختی ای است که تام در «رستاخیز» می کشد، این که بازی ای که او با ناراحتی روی آن کار می کند «باینری» نام دارد. از زمانی که تریلر آن در ماه سپتامبر منتشر شد، درباره زیرمتن های عجیب و غریب «رستاخیز» صحبت شد و بازیگران عجیبی را برای نقش های اصلی فاش کرد. زمانی که نئو و ترینیتی دوباره ملاقات می کنند، اتفاقی می افتد. (فکر کردید این کار را نکنند؟) بدون هیچ ارجاع صریح جنسی، مجموعه آنها فضای گیج کننده ای از هویت، روانشناسی و تاریخ را در یک لحظه زودگذر باز می کند: موهای آنها نه تنها تا حدودی خاکستری می شود، بلکه دارای پوست سر یکسان و نزدیک به سر است. برش می دهد. آنها به نظر یکسانند؛ هر یک از آنها به چیزی شبیه تبولا رسا برای بازیابی خود تبدیل شده اند، راهی برای دگرگونی که گذر زمان را تشخیص می دهد و با هم، با قدرت حفظ متقابل شناخت متقابل، درک متقابل انجام خواهند داد. فیلم نزدیک به دو ساعت و نیم طول کشید تا به این لحظه قدرتمند رسید. اگر سفر به اندازه مقصد هیجان انگیز بود.
[ad_2]
مقالات مشابه
- صفحه اصلی میلیون دلاری
- 5 تازه کار جامپینگ بادی خطا احتمالاً میتوانید تعمیر در حال حاضر
- شناخت کاشی و سرامیک - شناخت کاشی و سرامیک از الف تا ی - خوگرپلاس
- سانتا باربارا کانتی به درخواست جامعه در مورد حشیش عرض
- ‘The Kissing Booth 2’ proves why we shouldn’t bring Wattpad stories to life
- کاریکاتور روزانه: پنجشنبه 7 دی
- برداشت Santa Ynez دره روغن زیتون تاریخچه
- عظیم نقد در مواد شیمیایی وجود دارد
- توقف نفت یارانه
- Loopy اسباب بازی: Lessons from The Professional