زندگی پس از مرگ طولانی یک جنایت وحشتناک

رجینا و جری از طول عمر این رنج شگفت زده شدند: والدینشان، آنها، فرزندانشان، احتمالاً حتی نوه هایشان. رجینا می‌گوید: «این دیوانه‌کننده است که چند نفر نسل‌ها بر والدین شما تأثیر گذاشته‌اند. جری پاسخ داد: "بله، این مانند یک اثر دومینو است." او به رجینا گفت که اکنون فقط پسر و برادرش را به عنوان اقوام به حساب می آورد. رجینا گفت که تا آنجا که می تواند به خانواده پایبند است. او یک خواهر و یک پدر دارد که می‌دانند چه چیزی از سر گذرانده است، به علاوه تمام خانواده بزرگش. Steffenses یک سال در میان یک گردهمایی ترتیب می دهد.

با این حال، جری بیشتر از شباهت او و رجینا شگفت زده شد. او پس از بسته شدن گفت: «او مانند نسخه زنانه من است. "پرش های لعنتی." مدتی بعد از تماس تلفنی خوابش بهتر شد. او اینقدر به والدینش علاقه نداشت. او رجینا را به عنوان یک دوست فیس بوک اضافه کرد و هر از گاهی آنها پست های یکدیگر را "لایک" می کردند. جری جدایی سختی را تجربه کرد و رجینا نصیحت عشقی برای او فرستاد.

رجینا هنوز احساس بی قراری و تسخیر شده بود. پدرش، وانگ، که چند سال پیش به فیبروز ریوی تشخیص داده شد، وضعیت خوبی نداشت. در ژوئیه 2018، او به قصد حل و فصل امور خود، کیفی را که مادرش در شب مرده به همراه داشت، به رجینا داد. کلاچ قرمز بود با گیره های مسی در بالا. داخل یک باند صورتی، تمبر، خمیر دندان پنجاه ساله، آرایش چشم بود. دستور پخت پودینگ موز نیز وجود داشت که توسط مادر الیزابت نوشته شده بود. رجینا به‌عنوان یک باستان‌شناس، اشیاء را مورد مطالعه قرار می‌داد، و سعی می‌کرد بفهمد چه چیزی می‌توانند به او در مورد اینکه از چه کسی آمده است، بگویند.

سعی کردم سوابق و اطلاعات بیشتری در مورد رجینا پیدا کنم. من به کارل تیلور در زندان کلرادو نوشتم. او نامه ای مودبانه فرستاد که در آن از اظهار نظر خودداری کرد. زنگ زدم و به جینجر مک کری نامه نوشتم، اما او جواب نداد. من با مقامات سابق مجری قانون و بستگان سایر قربانیان مصاحبه کردم و اطلاعات عمومی در مورد پرونده الیزابت پریمن را خواستم. در ابتدا، این خواسته ها با چیزی که به نظر من یک مانع بوروکراتیک به نظر می رسید، برآورده شد. اما سپس، در ژوئن 2019، موارد ضبط شده از طریق پست رسید. من به رجینا پیام دادم. گردهمایی مجدد Steffens ماه بعد در تعطیلات 4 جولای برگزار شد. او از من دعوت کرد که بیایم.

من با رجینا، در محاصره خانواده اش، در متلی در لوبوک، پنج ساعت با ماشین تا خانه اش در اوکلاهاما ملاقات کردم. او با موهای بلوند پلاتینیوم و خط چشم ضخیم، به نوه هایش کمک کرد تا با آسودگی پدر و مادری که دو نسل را بزرگ کرده و تا استخر همراهی کرده اند، مایوهای خود را بپوشند. سپس او و پسرش ناتان، خواهرش تونت، و دختر تونت، کلسی، روی مبل پاره پاره آپارتمان متل نشستند تا روی لپ‌تاپ من گزارش رسمی اتفاقی که برای الیزابت افتاد را بخوانند. پرونده پلیس شامل گزارش های صحنه جنایت، مصاحبه با مظنونین، بریده های روزنامه، رونوشت دادگاه و حتی شعری است که تیلور در زندان نوشته است. اشاره کردم که اسناد اجرای قانون حقیقت انجیل نیستند. و با این حال، پس از این همه اطلاعات غلط، رجینا آرزوی چیزی معتبر را داشت. او شروع به کلیک کردن روی فایل های PDF کرد.

این اسناد گزارش مفصلی از اتفاقات شبی که مادرش ناپدید شد، ارائه می‌کند. حوالی ساعت 9:20 PMالیزابت با شرکت تاکسیرانی که وان در آن به عنوان راننده کار می کرد تماس گرفت. او از اعزام کننده خواست تا پیامی را به شوهرش بدهد تا او را از خانه تادل، جایی که او پیشخدمت بود، بگیرد تا برای بازدید از تگزاس تک در خیابان، پول پس انداز کند. وقتی وان رسید، نیم ساعت بعد، محل قفل بود. تمام شب به دنبال همسرش بوده است. صبح روز بعد، کارکنان رستوران متوجه شدند که 86.25 دلار از باکس آفیس گم شده است و کیف الیزابت هنوز در رستوران است. گریل تمیز شد، اما قهوه جوش تمیز نشد و کف فقط تا حدی پاک شد. وانگ افراد گم شده را گزارش کرد.

یک فایل جداگانه حاوی یک کپی از اعترافات ضبط شده تیلور است. رجینا و تونت تصمیم گرفتند که آن را تماشا کنند. تیلور که اغلب به مجریان قانون دروغ می گفت، این ادعای نفرت انگیز را مطرح کرد که الیزابت با ربوده شدن خودش موافقت کرده و حتی از آن استقبال کرده است. رجینا گفت: "تو یک حرامزاده دروغگو هستی."

روز بعد، خانواده استفنز در یک آلاچیق در کنار دریاچه جمع شدند. برادران و خواهران الیزابت، بیلی، آیرین، دوروتی و شارون دیوارها را با نوارها و پرچم های میهن پرستانه تزئین کردند. شارون که اکنون در دهه شصت خود بازنشسته شده است، مو قرمز و اجتماعی است. در سال 2003، او به عنوان مسئول پذیرش در دفتر دادستان ناحیه لوبوک مشغول به کار شد. وقتی مقتول یا خانواده مقتول وارد شدند، شارون به من گفت که با آنها می‌نشیند تا منتظر ملاقات با دادستان باشند. او گفت: "هر کاری که با یک جنایتکار انجام دهید، قربانی هرگز مثل قبل نیست." من پیشنهاد کردم که در شرایط دیگر، مجرمان نیز می توانند قربانی شوند، اما شارون هیچ کدام از اینها را نداشت. او عکس های قدیمی الیزابت را که بتی جو نام داشت به من نشان داد. او به من گفت که رجینا او را خیلی یاد بتی جو می اندازد. خواهرش دوروتی از آن طرف اتاق به او ملحق شد و گفت که مادر و دختر رفتارهای مشابهی دارند، همان دست‌ها، همان لب‌ها. دوروتی گفت: پنجاه سال گذشت. "بنابراین برای من سخت است که او را به یاد بیاورم مگر اینکه به رجینا نگاه کنم. آنها شروع کردند به یاد خواهرش، جوک هایی که دوست داشت درست کند، چیزهایی که دوست داشت آشپزی کند، کلاه گیس هایی که گاهی اوقات می پوشید. آنها همچنین درباره افرادی که او را کشتند صحبت کردند و برخی از افسانه های منتشر شده توسط "مسیرهای مرگ" و درام های مستند در تلویزیون را تکرار کردند.

بعد از شام، جوانترین نسل استفنس یک نمایش استعداد سازماندهی می کند. نوه الیزابت ونسا، فرزند دختر رجینا، لیز، که رجینا او را به نام مادرش نامگذاری کرد، آن را با یک آهنگ به پایان رساند. موهای بلوند ونسا در حالی که زمزمه می کرد و تصنیفی از هالسی را می خواند، آب دریاچه را روی زمین می چکید و با این جمله پایان می یافت: "یکی دوستت خواهد داشت / یکی دوستت خواهد داشت." وقتی تمام شد، خانواده به تشویق دست زدند.

پس از شیوع بیماری همه گیر در اوکلاهاما، رجینا به عنوان پرستار در آن مشغول به کار شد کووید طبقه در یک بیمارستان محلی VA. او کوچک شد کووید اما بهبود یافت، سپس تصمیم گرفت که برای مراقبت از پدر بیمارش شغل خود را رها کند. در بیشتر موارد، ما از تماس خارج بودیم، و من هم برای مدتی از جری خبری نداشتم. من نگران بودم و برای بهترین دوستش از کودکی اس ام اس فرستادم که به من اطلاع داد که از سپتامبر 2020 نتوانسته با جری تماس بگیرد. این دوست نوشت: "امیدوارم او زنده باشد." معاون کلانتر محلی بعداً توضیح داد که با جری صحبت کرده است، او گفت که حالش خوب بود. جری گفت که تصمیم گرفته است از آنجا دور شود و روابط خود را با زندگی قبلی خود قطع کند.

او، تهیه کننده هالیوودی که امیدوار است در این ماجرا نقش داشته باشد، گفت: «رجینا در ماه ژوئن با من تماس گرفت تا به من بگوید که شخصی در حال کار بر روی پادکستی درباره قتل مک کری است. او به من گفت که در ازای آن، تهیه کننده سعی می کند او را از طریق یک کارآگاه در پرونده دنور که با تیلور مصاحبه می کرد، به او وصل کند. تهیه‌کننده آلن وایدر بعداً به من گفت که پادکست مربوط به Wondery است، شبکه‌ای که پشت سر Dirty John و Dr. مرگ که به قیمت سیصد میلیون دلار به آمازون فروخته شد. ویدر چندین دهه است که روی توسعه تلویزیون واقعیت کار می کند. از دستاوردهای او می توان به The Apprentice و My Big Fat Bridegroom اشاره کرد. او به من گفت که می‌خواهد پادکست به موضوعات جنایی کلاسیک واقعی بپردازد، مانند آنچه قاتلان زنجیره‌ای را تحریک می‌کند - به قول خودش سوال "چرا" - و امیدوار است که سرگرم کننده باشد. (این پادکست که در این ماه به طور گسترده در دسترس قرار می گیرد، "خانواده هایی که می کشند: قتل ها در مغازه دونات فروشی" نام دارد.)

در ژوئیه، خانواده استفنز دوباره گرد هم آمدند، این بار در یک استراحتگاه و پارک RV درست در نزدیکی ایالتی در شمال سن آنتونیو. رفتم تا با رجینا صحبت کنم. او هنوز در حال بررسی این است که آیا در پادکست شرکت کند یا نه. در حین باربیکیو، او نظر شارون را جویا شد. شارون زمزمه کرد و به سمت بشقابش برگشت. رجینا بعداً به من گفت که پادکست را رد کرده است. او گفت که برای مدت طولانی رویای مادرش را دیده بود، زنی ایده آل که هرگز نمی شناخت. برخی از جزئیاتی که او در چند سال گذشته آموخته است ناامید کننده بوده است، اما آنها تصویر را پر کرده اند. او گفت: "او برای من واقعی تر است." "او فقط کسی نبود که من ساخته بودم." در لحظه، رجینا احساس کرد که به اندازه کافی می داند.