در نزدیکی آغاز آخرین فیلم جوئل کوهن، تراژدی مکبث، جادوگری را می بینیم که با چوب روی زمین نقاشی می کند. البته چیزهای جذابی است، اگرچه این ژست از آغاز مکبث دیگری که نیم قرن پیش ظاهر شد مطرح شده است. این فیلم توسط رومن پولانسکی و کنت تینان از نمایشنامهای از مردی به نام شکسپیر اقتباس شده است که مقدار زیادی از داستان کثیف خود را از مردی به نام هولینشد گرفته است که احتمالاً آن را مستقیماً از دهان جادوگر گرفته است. این داستان قدیمی است: چیزی جز بازسازی ها و دنباله ها. آیا این حرامزاده ها نمی توانند چیزی اختراع کنند؟ جدید?
"تراژدی مکبث" در کریسمس منتشر می شود که نشان دهنده حس شوخ طبعی غم انگیزی از سوی توزیع کنندگان است. کجا بهتر از تماشاگرانی که بسیاری از ترس طاعون از آنها گریخته اند، میاسمی ترین تراژدی شکسپیر را بازی کنیم؟ در یک لحظه، مکبث (دنزل واشنگتن) از میان مه نفسی به سمت دوربین می رود که نمی توانی از خود فکر کنی که آیا او آمپرش را شلیک کرده است یا نه. از این رو، شاید، سرعتی که واشنگتن با آن در بسیاری از سخنرانی های خود اجرا می کند. مواقعی وجود دارد که نبض اصلی بیت آنقدر ناهموار است که به سختی می توان ریتم آن را شنید. اگر فیلم را تحسین کنید، چنین سرعتی شما را به مردی وادار می کند که تلاش ناموفقی برای سبقت گرفتن از سرنوشت شتابنده خود دارد. در گوش من، او بیشتر شبیه کسی بود که نمی توانست صبر کند تا راه خود را از طریق سخنرانی باز کند و سریع از صحنه خارج شود.
نه اینکه او را سرزنش کنم. دنیایی که برای این مکبث جدید ساخته شده است، جایی برای وقت گذرانی طولانی نیست. این بی شرمانه شبیه یک صحنه تئاتری به نظر می رسد - یا بهتر بگوییم صحنه ای برای یک تولید ترسناک مارکسیستی از چرخه حلقه. لبه های سخت، گوشه های دیوانه، سایه های بلند، دیوارهای بلند. خنجر ارائه شده یک دستگیره در است. فیلم سیاه و سفید است، مجموعه به اندازه سیمان پرانرژی است، و با وجود چکیدن تقریباً مداوم خون در سراسر متن، به نظر می رسد هر چیزی که می بینیم قبل از شروع اکشن تخلیه شده است. در نتیجه، تقریباً هیچ یک از بدخواهی ها شوکه کننده نیست، و یک فاصله کوتاه برای بازی مهربانی و لطف، زمانی که شاه دانکن (برندان گلیسون) وارد قلعه مکبث می شود، به مزخرف تبدیل می شود. دانکن گفت: این قلعه مکان خوبی دارد. مثل جهنم. بهتر بود در یخچال بود. و در مورد یک مکان راحت برای پارک الاغ سلطنتی، آن را فراموش کنید.
چیزی که این فیلم کم دارد سردرگمی است: سردرگمی، کثیفی، ناامیدی و لرزش بی پروایی. چیزی وجود دارد که نه فقط در رفتار شخصیت او از پیش تعیین شده است (این یک ترس آشنا است که برای هر بیننده نمایشنامه آشناست)، بلکه در حال و هوای او از قبل آماده شده است. و با این حال نقاط دیدنی در اینجا وجود دارد که ممکن است قبلاً شاهد آنها نبوده باشید. در Throne of Blood، پیوند مکبث توسط آکیرا کوروساوا در سال 1957 در ژاپن قرون وسطی، یک روح نبوی واحد وجود داشت، نه سه جادوگر جداگانه، اما کوهن پا را فراتر می گذارد و یک تثلیث نامقدس را ارائه می دهد - سه جادوگر در یک، که همه توسط کاترین هانتر، با سه جادوگر بازی می شود. صداهای مختلف و مجموعهای از تحریفهای بدنی در مرز اسرارآمیز. او برای اینکه به این سرگرمی بیفزاید، نقش پیرمردی را که بعداً با او ملاقات می کنیم، با قیافه چروکیده و ریش نمکی بازی می کند. من دوست دارم یک دگرگونی تئاتری در نمایشنامهای که شکارچی در آن بازی میکند، ببینم هر کس نقش، تا و از جمله برنام وود. شرط می بندم که برگ ها می توانند جوانه بزنند.
خدا را شکر، بیش از همه، برای شر بانو مکبث، که توسط فرانسیس مک دورمند به زندگی پر جنب و جوش معرفی شد. او برخلاف اکثر بازیگران، ما را شگفت زده می کند. حتی خودش هم تعجب کرده پس از پیدا شدن جسد دانکن و شنیدن اعتراف شوهرش که تازه ازدواج کرده را در عصبانیت خود به قتل رسانده است، وقتی او وارد صحنه می شود، با دقت تماشا کنید، بنابراین بهتر است آنها را به عنوان قاتل به تصویر بکشید. نگاهی که او به او می کند مانند شعله سریع و فروزان است و می توانید قصد او را بخوانید: این یک پیچ و تاب، چشمان او به او خبر می دهد، در برنامه نبود.
هر فصل تعطیلات به شروران خود نیاز دارد، حتی فقط برای جبران گرمای نعمت هایش. (دیکنز که کریسمس را مانند بقیه درک می کرد، ترتیبی داد که شرورش قهرمان شود؛ اسکروج در سرود کریسمس از خودش پیشی می گیرد.) بنابراین، در اوج سال 2021، آیا مک دورمند بر پناهگاه شرور حکومت می کند؟ بدون رقابت نیست. بن مندلسون در فیلم سیرانوی جو رایت در نقش یک نجیب زاده بدجنس با گونه های قرمز و کلاه گیس پودر شده ایفای نقش می کند، در حالی که کیت بلانشت به عنوان روانپزشکی که آنقدر عاری از جزئیات اخلاقی است که بیماران خود را به عجولان غذا می دهد، حقه تنبلی را وارد کوچه کابوس های گیلرمو دل تورو می کند. ذهن خوان. بعید میدونم با احساس گناه بخوابه
با این حال، تعداد افراد شرور در «مرد عنکبوتی: به هیچ وجه به خانه نیست» که آخرین کاتالوگ مجموعه را مرور میکند و با شاخکهای فراوان داک اوک (آلفرد مولینا)، گرین گابلین (ویلیام دفو)، الکترو (جمی) بیرون میآید، بیشتر است. فاکس)، سندمن (کلیسای توماس هدن) و مارمولک (ریس ایفانس)، که می ترسم آنها را کاملاً فراموش کرده باشم. اکثر این بازیگران نفیس کاملاً خجالت میکشند که دوباره به این اجارهی بسیار مفهومی و پایین کشیده شوند، و لحظهای وجود دارد که دفو، علیرغم ضربات مکرر به سر، لبخند زیبای دندانی خود را حفظ میکند، انگار که به ما نشان دهد چقدر کم است. او از چنین تحقیرهایی افسرده یا آشفته است.
دو دلیل برای حضور این مجرمان متعدد وجود دارد. اولین مورد این است که آنها به طور تصادفی توسط دکتر استرنج (بندیکت کامبربچ) احضار شدند که یک طلسم جادویی به نفع پیتر پارکر (تام هالند) انجام داد. پیتر می خواهد گذشته به نفع او تنظیم شود، و چرا؟ زیرا به لطف این که او به عنوان مرد عنکبوتی معرفی شده است - منتظر او باشید -وارد MIT نشد. درست است: هرج و مرج جهانی به دلیل پذیرش در کالج ایجاد می شود. هیچ چیز در فیلم به کارگردانی جان واتس نشان نمی دهد که ما باید با این پیشرفت روایت به عنوان یک شوخی برخورد کنیم.
دلیل دوم ظالمانه و بدبینانه تر است. این فیلم که منحصراً بر پایه هواداران موجود خود تمرکز می کند و برای هرکسی خارج از مجموعه به شدت غیرقابل درک است، قرار است گهگاه باعث افزایش رضایت تماشاگران شود. هر فوق بد بازگشتی، صرف نظر از اینکه انگیزه او چقدر بی معنی است، با هیجانی از شناسایی استقبال می شود. من این احساس را داشتم که دسته های بازو در سینما باید به تعدادی دکمه با برچسب "OMG"، "No shit"، "!!!" و ... مجهز شوند و در پاسخ به همه آنها را بزنیم. هیجان سپس امتیاز جمعی بازدیدها را می توان به مارول تغییر داد و دنباله بعدی مطابق با آن تنظیم می شود.
اوج جهش به مراحل پایانی فیلم می رسد و اگر تا به حال لذت تماشای آن را نداشته اید، ممکن است بخواهید همین حالا خواندن را متوقف کنید. با عبور از پورتال آتشین نوع ببرهای سیرک پروانه خورده، دو پیرمرد طلایی دیگر به نبرد می پیوندند: دو مرد عنکبوتی سابق، توبی مگوایر، که پیتر پارکر در سال های 2002، 2004 و 2007 بود. و اندرو گارفیلد، که «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» در سالهای 2012 و 2014 (آیا این باعث میشود که دیگر پسرها رسماً غافلگیر نشوند و آیا باید از این بابت عصبانی باشند؟) برای مدتی، هر سه پیتر دوباره به عنوان جادوگر با هم متحد شدند. با لباسهای قرمز مایل به قرمز، با فرض اینکه از عظمت وجودی توطئههای آنها غش کنیم. لطفا. بدون توهین به نوازندگان، به خصوص مگوایر، که متاسفانه مانند پیتر پن در میانسالی گمشده به نظر می رسد، اما همه اینها مزخرفات بازاریابی محض است: راه اندازی مجدد در لباس مکاشفه.
و چرا اینجا توقف کنید؟ از آنجایی که پورتال برای کار باز است، چرا از آن برای ارائه شخصیت های دیگری که تا به حال توسط مگوایر بازی شده است استفاده نکنید؟ پل، فرزند یک ازدواج ناخشنود، در طوفان یخ (1997) چطور؟ یا جوکی در سی بیسکویت (2003)، همراه با نایاد وفادارش؟ در مورد گارفیلد، یکی از لذتبخشترین نقشهای او نقش مبشر تلویزیونی جیم بیکر، اوایل امسال، در فیلم چشمان تامی فی بود. دوست دارم ببینم جیم در فیلم Spider-Man: No Way Home با غرور راهپیمایی می کند، کتاب مقدسش را در دست گرفته و از گرین گابلین و دکتر بپرسد. برای کمک های سخاوتمندانه آنها برای حمایت از کار خداوند عجیب است.
نگرانکنندهتر از همه، این احتمال است که استودیوهای فیلمسازی غیر از مارول ممکن است از ترفند پورتال برای تبدیل امتیازات خود به موتورهایی برای احیای بازنشستگان الهام بگیرند. تا کنون، بازیگران جدید نقشهای قدیمی به شوخیهای ناخوشایند بسنده کردهاند: جورج لیزنبی در سکانس آغازین سرویسهای مخفی اعلیحضرت (1969) شان کانری میگوید: «این هرگز برای دیگری اتفاق نیفتاده است». اما تصور کنید که آیا سایر همکاران می توانستند به طور داوطلبانه، با یا بدون کمک دیجیتال، مداخله کنند. به عنوان مثال، تصور کنید که اگر پایان تلخ و نامطلوب No Time to Die، ماجراجویی اخیر جیمز باند، نه با اخراج انفجاری دنیل کریگ، بلکه با ورود آرام راجر مور، با لبخندی جنتلمنانه و لبخندهای برفی به پایان برسد. صدای هیجانانگیز کیو میگوید: "فکر میکنم او دارد سعی میکند برگردد، قربان!"
این وسواس تکرار چیز جدیدی نیست. مردی که آن را پیشبینی کرد، ساموئل جانسون بود، که حتی در مسائلی که هرگز نمیتوانست در خواب هم ببیند، بسیار عاقل بود:
[ad_2]
مقالات مشابه
- 'قهرمانان کارکنان Unsung': زنان برکلی UC رنگ در رهبری بحث در مورد تجارب، توانمندسازی زنان
- اسباب بازی بادی کودکان
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- فوتبال جوانان لیگ لغو فصل پاییز به علت فقر و بیماری همه گیر کوروناویروس
- Shantay به ذبح: هفته 2 از 'rupaul's Drag Race All Stars' به ارمغان می آورد تالارهای له هرج و مرج Miz
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- مایکلا Coel 'من ممکن است شما را نابود' طرح برای به تصویر کشیدن واقعیت رسانه ها 88801100011088 مایکلا Coel 's "من ممکن است شما را نابود" نمی آجد به آرامی -- صحنه باز کردن آن همه balayage صورتی و اضطراب است. آرابلا، قهرمان نمایش و قائم مقام نویسنده Coel، در حال شکار کردن یک تاکسی به فرودگاه به عنوان ایتالیایی خود را نه دوست پسر بیاجیو او را خاموش می فرستد. او او را می بوسد، اما پرس و جوهایی از وضعیت رابطه شان را رد می کند. مذاکره ناراحت کننده تنها زمانی به پایان می رسد که دوست پسر نه shrugs و به او می دهد نه پاسخ. Arabella به تماشای او راه رفتن، و سپس Tierra Whack 's "تنها کودک" بازی می کند -- soothing، سینت warbled به ارمغان می آورد شیرینی غیر منتظره به سرخوردگی دلخراش Arabella است. این تکنیک نبوغ مشارکتی کول و سرپرست موسیقی نمایش، سیارا الویس است. به عنوان پیشرفت نشان می دهد، دیگر منابع سنگین تر از درد برای Arabella و دوستان او به وجود می آیند - درد قابل توجهی بیشتر از مسائل تعهد دوست پسر نیست. درد در سایه های تجاوز جنسی و تروما خطاب در طیف کاملی از ابهام و وضوح. این دلیل اصلی است، الویس در مصاحبه ای با نیویورک تایمز توضیح داد که سازندگان این نمایش نمره اصلی نمی خواهند. او گفت: "آنها واقعا مشتاق بودند که مردم قادر به تشکیل ذهن خود را در مورد چگونه آنها در مورد چیزی احساس، به جای داشتن موسیقی به شما بگویید، "این غم انگیز است، و شما باید احساس غم گین در حال حاضر،" او گفت. در عوض، در نگران کننده ترین صحنه ها، همیشه نوعی انتشار وجود دارد که از آهنگ های ساکرین مانند «فقط کودک» می آید. <i>reminder</i> نتیجه خلیج jarring بین رنج و شادی است، بنابراین بسیار زیاد است که آن را به شما مکث می دهد - نه، آن را به شما می دهد یک یادآوری است که واکنش به حوادث آسیب زا پیچیده تر از غم و عصبانیت وجود دارد. اینها همه مدیون ساخت آگاهانه کول از یک واقعیت رسانه ای است. مانفرد کلینس و ناتان کلین در مقاله سال ۱۹۶۰ خود برای یک کنفرانس ناسا کلمه سایبورگ را برای توصیف رابطه صمیمانه انسان و ماشین سکه کردند. با تصور آنها، سنتز آلی (گوشت و سینو) و مکانیزه (فلز و نفت) یک مرز همه اما اجتناب ناپذیر در اکتشافات فضایی بود. آیا ما cyborgs امروز نیست -- تجربه های سوماتیک ما به طور مداوم توسط فن آوری های ساده مانند لنزهای تماسی ، ضربان ساز و یا هدفون گسترش یافته است؟ "من ممکن است شما را نابود" مطرح یک سوال مماس: چگونه بدن سایبورگ ما هضم ضربه های پیچیده؟ موسیقی تنها یک جزء از دنیای اجتماعی فناوری «ممکن است شما را نابود کنم» است. این نمایش همچنین استفاده نفیسی از پیامکوتاه روی صفحه نمایش، پیام های گریندر، واکنش های فیس بوک، تگ های اینستاگرام و توییتر ذکر می کند و آن ها را به طور یکپارچه به بدن سایبورگ شخصیت ها دوخته است. در ابتدای قسمت هفتم، آرابلا و دوستش کوام در حال خرید خواربار هستند که وز را در جیبش دریافت می کند. اين يه پيغام گريندر از "چيزي چيسوم" ه. متن در کنار او بر روی صفحه نمایش، با یک پیام می گوید: "ارسال عکس الاغ" است. کوامی گوشی خود را دوباره در جیب خود قرار می دهد، اما sexts بر روی صفحه نمایش باقی می ماند - آنها همچنان به اشغال افکار خود را. در کنار او، آرابلا از طریق توییتر خستگی ناپذیر خود کتیبه ذکر ستایش شجاعت خود را برای outting متجاوز خود را و نتیجه گیری: "زن بودن بدترین لعنتی است." از طریق اشکال خاص رسانه های اجتماعی بر روی گوشی های خود، آرابلا و کوامی دو واقعیت کاملاً متفاوت را تجربه می کنند، حتی در حالی که در کنار هم ایستاده اند. اگر فضای فیزیکی یک راهرو خواربار را می توان به این راحتی با کمک رسانه ها منحل کرد، پس رسانه ها از چه راه های دیگری می توانند درک ما از واقعیت «طبیعی» ما را تغییر دهند؟ کول شکاف بین تجربه ما و بازنمایی محبوب ما از درد و شفای مدرن را به رسمیت شناخته است. توانبخشی یک بدن سایبورگ توسط عواملی پیچیده است که توسط کیت های تجاوز بی اندازه هستند، عواملی که نیش متفاوتی با نئوسپورین دارند. آرابلا از خود سایبورگ خود استفاده مولد می کند: در پایان قسمت پنجم، زمانی که دوست پسر نه او را ناامید می کند، با رسانه های اجتماعی خود درمانی می کند. يه دقيقه، اون داره با لحاف روي سرش گريه ميکنه. بعدش، اون تلفنش رو با زاويه ي تملق نگه ميداره. "Pynk" by Janelle Monáe plays — the show's signature beacon of musical levity during troubling scenes. در "من ممکن است شما را نابود کنم"، موسیقی جهتی برای wallow نیست، بلکه فرصتی برای جدا شدن از فیزیکی (اشک های شور و گاش های خونین) و ارتباط با غیرفیزیکی (هم در ذهن و هم در ماشین) است....
- چگونه به بهترین مشاوره سئو برای وبسایت خود دست یابیم؟
- اسباب بازی راهنمای برقراری ارتباط ارزش