روز اول
اولین روز کریسمس است و عشق واقعی من یک کبک در درخت گلابی برای من می فرستد. اما درخت و کبک جدا از هم می رسند، چند هفته دیگر، و نیاز به مونتاژ دارند. دلم برای خیلی از آهنگ ها تنگ شده بازدیدکنندگان می پرسند: «آیا این باید یک درخت باشد؟» با خجالت به دور نگاه می کنم.
روز دوم
روز دوم کریسمس بهتر نیست. عشق واقعی من دو کبوتر برای من می فرستد، اما ایمیلی دریافت می کنم که به من اطلاع می دهد که کبوترها به طور نامحدود در یک قایق در سواحل کالیفرنیا نگهداری می شوند.
روز سوم
عشق واقعی من سه مرغ فرانسوی برایم می فرستد که در بدو ورود سه کبوتر هستند. من مطلع شدم که فرانسه دیگر نمی تواند مرغ صادر کند. کبوتر غیر قابل استرداد است.
روز چهارم
در چهارمین روز کریسمس، عشق واقعی من یک کارت هدیه برای صدا زدن پرندگان برای من می فرستد. ظاهراً ماه هاست که فروخته شده اند. نمی توانم کارت هدیه را با پول عوض کنم.
روز پنجم
روز پنجم کریسمس پر استرس است. من باید پنج حلقه طلایی را امضا کنم که عشق واقعی من برایم فرستاده است، اما زنگ ساختمانم کار نمی کند، بنابراین باید بروم بسته را از اداره پست بیاورم. من در قرنطینه سبیل گذاشتم و پستچی باور نمی کند که من همان شخص در شناسنامه ام هستم. پنج حلقه طلا به عشق واقعی من فرستاده شده است که اکنون در این فکر است که آیا قرار است ما با هم باشیم.
روز ششم
شش غاز به آستان من می رسند و دراز می کشند، همه به ترتیب. اما به نظر می رسد که غازها در طول سفر طولانی خود در سراسر کشور، غازهای جوانی را گذاشتند که به غازهای بالغ تبدیل شدند و این غازها غاز گذاشتند و اکنون دویست و شانزده غاز در آپارتمان من وجود دارد. من شروع به فکر می کنم که ممکن است سپرده امنیتی خود را پس نگیرم.
روز هفتم
در روز هفتم کریسمس، یک راننده ناراضی فدکس به من می گوید که هفت قو همکاری نکردند. او چند گالن آب به من می دهد تا بدون قو شنا کنم.
روز هشتم
در هشتمین روز کریسمس، عشق واقعی من هشت خدمتکار را برای شیر می فرستد. من حتی یک خدمتکار را نمیخواهم و یا نیازی به آن ندارم، که معلوم میشود خوب است، زیرا هر هشت خدمتکار بلافاصله شروع به اعتصاب میکنند تا دستمزد بهتر و غرامتی برای دوشیدنشان بخواهند.
روز نهم و دهم
نه خانم رقصنده و ده لرد جهنده نیز در اعتصاب هستند. من از آنها حمایت می کنم و همبستگی خود را در اینستاگرام اعلام می کنم. سپس در آمازون نوازندگان کوبه ای و جامپر سفارش می دهم. متوجه شدم که من بخشی از مشکل هستم.
روز یازدهم
در یازدهمین روز کریسمس، عشق واقعی من برای من یازده کوله می فرستد. آنها قرار است خطوط لوله باشند، اما کمبود زیادی در مواد پایه مورد استفاده برای ساخت لوله ها وجود دارد. گلولارها روی آستان من می ایستند و می چرخند. الان یازده کولهباز دارم که آسیاب میکنند.
روز دوازدهم
در دوازدهمین و آخرین روز کریسمس، عشق واقعی من دوازده نوازنده درام را برای من می فرستد. با کمال تعجب، آنها به موقع می رسند و آماده طبل زدن هستند - یک معجزه کریسمس! تمام شب مرا بیدار نگه می دارند.
[ad_2]
مقالات مشابه
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- توضیح رفراکتومتر آزمایشگاهی
- Gettysburg در جولای 4th: آنچه ما می دانیم درباره سوزاندن پرچم اعتراض و Antifa شایعات
- راز اسباب بازی که هیچ کس درباره آن صحبت نمی کند
- نحوه جستجوی زمان مواد شیمیایی در توییتر
- این مطالعه مواد شیمیایی شما را {کامل|عالی|خوب خواهد کرد: {Read|Learn} یا از دست ندهید
- سال نزاع کارگری
- لباس کیلویی بچه گانه
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- چگونه Pa. بیکاری شکست ؟