با این حال، چنین بدهکاری می تواند غرور را از بین ببرد. اگر در دهه 1970 در بریتانیا بزرگ شده باشید، همیشه کمی ناخوشایند بوده است که ستارههای راک محلی که آنها را بسیار تحسین میکنید مجبور به خواندن با لهجههای جعلی آمریکایی به نظر میرسند. اصلا چرا این مرد درباره دایک آواز خواند؟ گاهی اوقات فکر می کردم که آیا آنها این کار را انجام می دهند واقعا باید اینطور به نظر برسد؟ معلوم شد که آنها واقعاً مجبور نبودند. کمک محلی می آمد. جنبشی از گروههای پانک و موج نو اجراکنندگان رنگ پریده را که با لهجههای منطقهای متفاوت تف میدادند و لکنت زبان میگفتند، گرد هم میآورد: «بوی میخانهها، و Wormwood Scrubs / و بسیاری از برخوردهای راستگرایان را میدادند.» Led Zep فقط باید به هم میخورد و میمرد. The Who راه را برای پانک بریتانیا یا یک گروه مد جدید بزرگ مانند Jam هموار کرد، نه تنها به این دلیل که تاونشند گیتارهای آنها را شکست، بلکه به این دلیل که اشعار او با یک مأموریت اجتماعی مسلح بود: Sex Pistols آلبوم Who's "Deputy" را پوشش می داد. اما لد زپلین پانک را از نظر دیالکتیکی اجتناب ناپذیر کرد. بیاهمیت غم انگیز اشعار گروه، تأخیر فداکارانه ادای احترام موسیقایی آن، اتکا به منابع آمریکایی، بازارهای آمریکایی، احترام آمریکاییها، اظهارات تند بومیگرایانه پانک را برانگیخت.
باید ایالت ها بودند. پیتر گرانت، اراذل و اوباش، مدیر بزرگ لد زپلین، می دانست که پول، استادیوم ها و ایستگاه های رادیویی FM در آمریکا هستند. اما آمریکا همچنین تنها معبدی بود که به اندازه کافی بزرگ بود که آیین های فراموش شده «خدای صخره» بودن را به درستی انجام داد. بریتانیا یک جزیره کوچک با طنز تلخ است. تصور اینکه رابرت پلانت بر روی درختی در کنت بدرخشد و همانطور که در استخر هالیوود هیلز اعلام کرد، اعلام کند، "من خدای طلایی هستم!" او را در خانه، احتمالاً مادرش، می خنداند، سخت است. به طور قابل توجهی، ما می آموزیم که این گروه در بریتانیا بسیار بهتر از آمریکا رفتار کرده است. در خانه، پیج گفت، "خانواده شما" به نمایش ها خواهند آمد. اما وقتی در ایالات متحده بیرون رفتیم، اهمیتی ندادیم و تبدیل به شوهای کامل شدیم.» سال 1352 بود و به محراب اصلی رسیده بودند. اسپیتز با اشاره به پلانت، با نفس نفس زدن درباره لحظه آمریکایی اظهار داشت: «عجب زندگی! او خواننده موفق ترین گروه راک اند رول جهان بود. او تمام پولی را که نیاز داشت داشت، خانواده ای دوست داشتنی در خانه، تعداد نامحدودی دختر در جاده. به هر نیاز و هر هوس توجهی می شود. در دنیا جای نگرانی نیست. شهر لس آنجلس مانند فرش جادویی در مقابل او کشیده شده بود.
در واقع معامله شیطان قبلاً بدهی های او را جذب می کرد. کتاب حواس پرتی، که برای اولین بار در چکش خدایان اثر استیون دیویس (1985) به تفصیل بیان شد، متناوباً ترسناک و خنده دار بود. در خانه کانتیننتال هایت در بلوار سان ست، که تبدیل به بندر گروه برای بیقانونی فوری شده است، مهمانانی که از بونهام در حال پخش موسیقی در ساعت چهار صبح شکایت داشتند، میبینند. خودم نقل مکان کرد. خراب کردن یک اتاق مانند یک ستاره راک چگونه بود؟ اسپیتز به ما می گوید که مدیر هتل Edgewater در سیاتل می خواست "فقط در یک اتاق دیوانه شود." بنابراین گرانت او را به یک آپارتمان خالی برد، ششصد و هفتاد دلار پول نقد برداشت و گفت: "این اتاق لد زپلین را داشته باشید." خنده دارترین جزئیات در مورد پسرهای کتاب شاید این باشد که در یک سال و نیم اول تشکیل گروه، بونهام بیست و هشت ماشین خرید.
اما خشونت و اعتیاد در کمین بود. گرانت یک جسور سابق با ارتباط با دنیای اموات لندن بود که به قول اسپیتز، "ذهنیت گانگستری را به بازی آورد." او و دستیار شرورش، ریچارد کول، مطبوعات را تهدید کردند و به افرادی که دوست نداشتند حمله کردند. کول وزنه های کوچکی را در دستکش هایش پنهان می کرد تا ضربات سنگین تری وارد کند. کنترل جمعیت به طرز نفرت انگیزی نظامی بود. کول زیر جلوی صحنه پنهان شده بود و وقتی طرفداران خیلی به گروه نزدیک شدند، شروع به "کوبیدن آنها به زانو با چکش" کرد. پول ها مثل گِل در اطراف بود. تا سال 1972، زمانی که گروه استادیومها را پر کرد و میلیونها رکورد را فروخت، گرانت اساساً شرایط بسیار سودآوری را از طرف مروجینی که مجبور به پرداخت نقدی بودند، مورد آزار و اذیت قرار میداد، تا حدی برای فرار از مالیات جنایی بریتانیا. این گروه با کیسه های پر از صدها هزار دلار در سراسر ایالات متحده سفر می کنند. مواد مخدر به دنبال پول می آمد. گرانت در سال 1972 به کوکاکولا معتاد شد. خودش را به کیسه ها کمک کرد. جیمی پیج خیلی زود به این موضوع پی برد و در نهایت هروئین را اضافه کرد. اگرچه به نظر می رسد اعتیاد پیج او را خواب آلود و بی احتیاطی کرده است - یک خون آشام خوش خیم، روزها می خوابید و شب ها رنگ پریده سرگردان بود - مواد مخدر و الکل بونهام را در حالت هوشیاری به ظاهر شیرین می کرد، هیولایی پرانرژی. او در یک لحظه انگشت زنی را بدون دلیلی گاز گرفت و خون او را گرفت. خواننده کتاب اسپیتز به وحشتهایی که بونزو ایجاد میکرد، از جمله تجاوز تقریباً به زنان، حملات تصادفی، شوخیهای زننده عادت کرده است: «در قطار شبانه به اوزاکا، او دوباره مست شد و در حالی که جیمی و دوست دختر ژاپنیاش در آنجا بودند. ماشین ناهارخوری، بونزو کیفش را پیدا کرد و در آن گند زد.
سپس گروه های نوجوانان بودند. دخترانی که خود را برای سکس در دسترس می دیدند باید با خدایان طلایی که به طور فزاینده ای فرسوده شده بودند، معاشرت کنند. پیج در دفاع از خود می گوید: «ما جوان بودیم و بزرگ می شدیم. اما آنها به اندازه گروه جوان نبودند. اسپیتز دختران لس آنجلس را "به طرز تکان دهنده ای جوان" می نامد - سیزده، چهارده، پانزده. وقتی پلانت در "Daded and Confused" خواند، I Want to Make Love to You، دختر کوچولو، او تخیل نبود. برخی از مردم فکر می کردند که این دختران می توانند این کار را به تنهایی انجام دهند. ما میتوانیم به شیوه ایو بابیک، لجباز باشیم و صحنه تحریف شده دهه هفتاد را با خونسردی ارزیابی کنیم. با این حال، زمانی که پیج، بیست و نه ساله، با یک نوجوان چهارده ساله به نام لوری ماتیک تماس می گیرد، ناراحت کننده است. او به یاد می آورد: «او برای من شاهزاده خدای صخره بود، مردی جادویی و عرفانی». . . . بر کسی پوشیده نبود که او دختران جوان را دوست داشت. پیج با مادر ماتیچ تماس گرفت تا او را خوب کند، در حالی که به نظر می رسد او تصور می کرد نمایش شجاعت بود، پس از آن بتی یاناسی، مسئول پذیرش در آتلانتیک رکوردز، مأمور شد که ماتیچ را از متل متل غربی بازیابی کند. یاناسی می گوید: «معلوم بود که مادرش او را برای یک شب با جیمی پیج آماده می کرد. و من می دانستم که او آن را با هروئین مخلوط می کند.
در طول تورهای 1975 و 1977 همه چیز درست شد. بونهام غیر قابل کنترل بود. اجراها خطرناک، غول پیکر، درخشان، بی دقت بود. به نظر میرسید پیج متوجه نبود یا اهمیت نمیداد که گیتارش کوک نشده باشد. در سال 1975، بونهام با یک کیسه کوکاکولا بین پاهایش درام می نواخت. در سال 1977 او روی کیت خود به خواب رفت. جمعیت به خشونت کشیده شد. دیترویت مطبوعات آزاد او طرفداران را "خشن ترین و سرکش ترین جمعیتی خواند که تا به حال به یک سالن کنسرت نقل مکان کرده اند." در اوکلند، در ژوئیه 1977، بونهام، کول و گرانت به طور جدی به یکی از همکاران پروموتور بیل گراهام حمله کردند و دستگیر شدند. لد زپلین دیگر هرگز در آمریکا بازی نکرد.
در همین حال، موسیقی ضبط شده در حال کاهش بود. به "Custard Pie" یا "The Wanton Song" از آلبوم 1975 گروه "Physical Graffiti" گوش دهید. در مقایسه با نوسانات سنگین عصبی، رقص وحشیانه موسیقی اولیه، اینها ترانه های یکنواخت و زمینی هستند. "کشمیر" از همان رکورد دارای یک توالی آکورد نسبتاً جالب است، اما هیچ کس هرگز آن را طولانی تر نمی خواست. کشتی ستاره ای به زمین سقوط کرده بود. آخرین آلبوم صحیح گروه، "In Through the Out Door" در سال 1979 منتشر شد و اگرچه موفقیت تجاری بزرگی بود، اما ارزش موسیقایی کمی ارائه کرد. "In the Evening" که ظاهراً قصد دارد بازگشت "استحکام" گروه را اعلام کند، باعث می شود که صدایی شبیه به هر کسی جز لد زپلین داشته باشد. بونهام معرف تعیین کننده بود. همانطور که در مورد الکلیسم فزاینده کیت مون اتفاق افتاد، عدم اعتماد رو به رشد درامر نیز از نزدیک به دنبال افول گروه بود. اسپیتز به ما یادآوری می کند که سال 1979 یک سال گذار غنی بود. در Through the Out Door باید از لحاظ موسیقایی با Clash's London Calling، Reggatta de Blanc پلیس، Fear of Music از Talking Heads، The Wall از Pink Floyd و Joy's Unknown. Pleasure Division رقابت می کرد. از تلاش های لد زپلین، نسخه بریتانیا صدا اعلام کرد: بالاخره دایناسور ناپدید شد. خواندن در مورد اینکه چگونه با نزدیک شدن به کنسرت های آگوست در Knebworth در همان سال، پیج و گرانت نام افرادی را که می خواستند به عنوان هنرمندان حامی انتخاب کردند دردناک است - Dire Straits، Joni Mitchell، Van Morrison، Aerosmith، Roxy Music. همه آنها را رد کردند. کارگردان Dire Straits به آنها گفت که گروه او برای چنین نمایش بزرگی آماده نیست، "اما او واقعاً نمی خواست آنها صحنه ای را با لد زپلین به اشتراک بگذارند." یک سال بعد، جان بونهام پس از نوشیدن چهل شات ودکا در خواب درگذشت و لد زپلین بلافاصله با او درگذشت.
با این حال، دوباره به شروع "Black Dog" یا هق هق رقت انگیز پلانت در ابتدای "I Can't Quit You Baby" یا انگشتان پیج در "No Quarter" یا دقت خشمگین Bonham Beat در" گوش دهید. وقتی لِوی می شکند. مثل گوش دادن به بیخدایی است: اتهام هنوز وجود دارد، آماده برداشته شدن، آماده رهایی زندگی است. قدرت مذهبی ضد مذهبی راک دقیقاً همان چیزی بود که مادرم از آن می ترسید. فکر نمیکنم تقلید آشکار عبادت مذهبی - برادران عرقریز، پلههای بهشت و هر چیز دیگری - او را نگران کند. من فکر می کنم او می ترسید که قدرت مذهبی را از سنگ بیرون بیاورد: قدرت موذیانه وارد شدن به روح شما. بسیاری از خانواده های پس از جنگ وجود داشتند که اعتراف به علاقه به راک اند رول بیشتر به عنوان بحران ایمان جوان ویکتوریایی در قرن نوزدهم تلقی می شد. اسپیتز به ما می گوید که گوش دادن به موسیقی پاپ در خانه پلانت "مثل اعلام جنگ است" که منجر به شکاف "غیرقابل جبران" بین پلانت و والدینش می شود. در دوران نوجوانی خودم، نمیتوانم به وضوح قدرت بیخدایی را از قدرت راک اند رول جدا کنم. مادرم حق داشت که می ترسید. چیزی کمی "شیطانی" در مورد لد زپلین وجود داشت. شاید بتوانید آن را در راز عمیق موسیقی احساس کنید. در تحریک غیرجنسی گیاه؛ در اعتیاد عجیب گروه به روندهای کروماتیک نزولی یا صعودی - صدای موسیقی فیلم های ترسناک - در آهنگ هایی مانند "Dazed and Confused"، "Kashmir"، "Babe I'm Gonna Leave You" و حتی "Stairway to Heaven". این در فریاد وحشتناک، طیفی و نیمه لحنی «آواز مهاجر»، آکوردهای ترسناک خط خطی که «روزهای رقص» را باز می کند، عبادت های «دوستان» و «سگ سیاه» است.
این شیطان پرستی خوب است. در مورد فعالیت شیطان واقعی - خشونت، تجاوز، دزدی، تلف کردن ناب زندگی چطور؟ جیمی پیج از پیروان فداکار «جادوی» شیطانی آلیستر کراولی بود، که مجوزهای باغبانی او را میتوان به یک حکم تقلیل داد: «هیچ قانونی جز انجام آنچه میخواهی وجود ندارد». اگر وظیفه از پیش تعیین شده خدایان و الهه های صخره قربانی کردن بیش از حد در محراب دیونیسیوس است تا نوجوانان مهربان در سراسر جهان مجبور نباشند به تنهایی این کار را انجام دهند - که به نظر می رسد قرارداد اصلی راک اند رول است - آنگاه عمر این خدایان هرگز تلف نمیشود، بهویژه وقتی بریده شوند. اعمال وحشیانه انسانی آنها، به تعبیر یک ملحد خیالی مشهور، کود برای هماهنگی آینده ما است. در دهههای 1960 و 1970، آنها در جوانی مردند (یا سلامتی خود را از بین بردند) تا ما بتوانیم در این خیال باقی بمانیم که هیچ چیز بدتر از پیر شدن نیست.
از این نظر به نظر می رسد که موسیقی را نمی توان به راحتی از تاریک ترین انرژی هایش جدا کرد. اما خوب است که فداکاری را به ایثار محدود کنیم و شرکای کمتری را در خود جای دهیم. و مطمئناً انواع هنرهای شیطانی و قدرتمند، از جمله انواع مختلف موسیقی، اعم از کلاسیک و محبوب، توسط افرادی ساخته شده است که شیطانی زندگی نمی کردند. در مورد شعار فلوبر برای زندگی مانند یک بورژوا برای خلق هنر وحشی چطور؟ در مورد لد زپلین، موسیقی عالی، چیزهایی که هنوز به طرز وحشیانهای رادیکال هستند، در ابتدای کار گروه ایجاد شد، زمانی که اعضای آن هوشیارتر بودند. هر چه گروه به خشونت واقعی نزدیک تر می شد، موسیقی رام تر می شد. پس شاید موسیقی من میتوانم از انرژی های تاریک ترش جدا شود.
نمی دانم چه فکری بکنم. تنها چیزی که می توانم بگویم این است که برادرم در نهایت به کنبورت نرفت. روحت را نجات دادی؟ شاید. من کاملا مطمئن هستم که لد زپلین من را نجات داده است. ♦
[ad_2]
مقالات مشابه
- 14 مادهی غذایی سالم و مقوی که بیشتر از موز پتاسیم دارند • دیجیکالا مگ
- Historic Phoenix streetcar thought to be in 1947 barn fire resurfaces
- روشهای تصفیه کربن فعال
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- Berkeley Lab, محققان, ادامه تحصیل در جهان گسترش از راه دور
- لپ تاپ های برتر گیمینگ HP
- گرفتن نبض پرتگاه عابر پیاده خیابان استیت 88801100011088 در چه خواهد آمد به عنوان یک شگفتی بزرگ به مطلقا هیچ کس، 85 درصد از 4،764 مردم که پر از یک نظرسنجی آنلاین در مورد آینده خیابان ایالتی سانتا باربارا گفت: پرتگاه عابر پیاده - که کشش خیابان ایالتی بین هیلی و خیابان سولا است که به ترافیک از ماه مه مسدود شده است - یا باید راه آن است و یا گسترش باقی بماند. تنها 4.5 درصد از پاسخ دهندگان گفته اند ترافیک باید به استیت استریت بازگردانده شود و نزدیک به 8 درصد گفته اند که منطقه بدون خودرو باید از نظر اندازه کاهش یابد. از کسانی که به نفع رژیم جدید -- که در آن عابران پیاده ، دوچرخه سواران ، رستوران ها ، و میله های به اشتراک گذاری خیابان کتف -- 46.5 درصد گفت : مرزهای promenade باید به عنوان آنها باقی بماند ، و نزدیک به 39 درصد گفت : آنها باید گسترش یافته است. توافق کمتری بر سر آنچه دسترسی به دوچرخه سواران باید استطاعت باید promenade مجاز به ادامه وجود دارد: 56.3 درصد گفت: دوچرخه سواران و عابران پیاده باید فضا را به اشتراک بگذارید; 35 درصد گفته اند که فقط باید به عابران پیاده اجازه داده شود؛ کمتر از 3 درصد گفت : دوچرخه سواران تنها. این نظرسنجی توسط فصل سانتا باربارا از موسسه معماران آمریکا (AIA) انجام شد، که اعضای آن - حداقل 173 نفر از آنها - در حال حاضر در throes از یک ورزش گسترده جمعی دوباره تخیل شناخته شده با محبت به کسانی که در تجارت به عنوان یک "چارت" به معماری دوباره پیکربندی DNA مرکز شهر. این نظرسنجی برای دم کبوتر به آن اکتشاف طراحی شده بود. از ۴۷۶۴ پاسخ دهنده، ۹۸ درصد در ساحل جنوبی زندگی می کردند، ۷۶ درصد در محدوده شهر زندگی می کردند و ۳۱ درصد یا در مرکز شهر زندگی می کردند یا کار می کردند. اکثریت قریب به اتفاق پاسخ دهندگان به پرسشنامه ارائه شده به زبان انگلیسی پاسخ دادند؛ فقط 12 به نسخه اسپانیایی پاسخ داد. <em> دریافت داستان های بالا در صندوق پستی خود را با ثبت نام برای خبرنامه روزانه ما، ایندی امروز.</em> به عنوان یک روزنامه جامعه هفتگی رایگان، ما باید تکامل و رشد به منظور ماندن مربوطه و رشد در فضای دیجیتال. اگر گزارش ما در مورد جامعه سانتا باربارا برای شما مهم است، ما امیدواریم که شما ما را در تامین آینده قوی برای روزنامه نگاری در منطقه ما با حمایت از ایندیپندنت از طریق اشتراک دیجیتال به Independent.com. اخبار فوری، محتوای انتقادی، و انتشار چاپی ما همیشه آزاد باقی خواهند ماند، اما حمایت شما به ما این امکان را خواهد داد که روزنامه نگاری حتی سازگارتر، با کیفیت تر، مستقل ایجاد کنیم. لطفا <i></i> صبر کنیدخرید این مقاله برای $0.49لطفا <i></i> منتظر ورودیا عضویت باشید
- ثبت شرکت فوری - مشاوره رایگان و درخواست آنلاین ثبت شرکت
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- بیشتر درد و رنج و مرگ در لامپوک زندان متصلب با COVID-19