
زنگ قلاب میان عشق بزرگترین نظریه پردازان ادعا میکند که "کلمه" عشق "است که اغلب به عنوان تعریف یک اسم" ولی "ما همه را دوست دارم بهتر است اگر ما با استفاده از آن به عنوان یک فعل." عشق (از همه نوع) است که بیش از یک احساس او می گوید:. این عمل یک عمل در حال انجام تعهد — که در تجربه ما به نظر می رسد متفاوت برای افراد متفاوت است.
غزل: خود من حالت پیش فرض از محبت است effusive: دست و wordsy. در کنار کسی که من در مورد مراقبت از من خارش توانم ستایش نکته من سر بر روی شانه های خود را استراحت دست خود را پا. یکی از دوستان نزدیک ما همیشه می گوید: "شما می دانید ما رسیده نوع خوب از زمانی که غزل است که در اطراف بوسیدن هر کس در این گونه است."
من هرگز احساس دامنه یا فرکانس من محبت cheapened آن است. آن را همیشه می آید از یک محل واقعی حساسیت از احترام برای اتصال.
اما من شناخته شده به اجازه می ترکد از محبت ایستادگی در برای مرتکب عمل عشق است. من نقش برآب کردن سمت چپ و هم اتاقی در من بیدار برای پنجمین روز صبح در یک ردیف غفلت داشتن به زمان برای یک مکالمه واقعی در تمام طول هفته به انتظار من سریع درخواست "من عاشق yous" و بوسه های من را رها کنید در بالای سر خود را به حفظ ارتباط ما.
مادلین: هرگز وجود دارد هر روز که من شک چگونه عمیقا غزل مراقبت برای من. او عشق است که همیشه کامل نیست, اما آن را سخاوتمندانه است. عشق هرچه غزل: او تأکید خستگی ناپذیر شفاهی تسکین دهنده هر گونه نگرانی که آنچه که من انجام اشتباه است و یا شرم آور است. حتی در روزهای بد او قطعات یدکی یک لحظه برای یک تنگ خوب صبح در آغوش گرفتن و یا یک فراق بوسه بر روی گونه.
این عشق در همه آن گرما واقعی است مست در اول (و حتی هنوز هم سه سال بعد).
اما در حالی که من می توانم جبران آن محبت است نه غریزی حالت از محبت است. معدن ساکت تر است زیرکانه.
به نظر می رسد مثل این: در راه من طبقه بالا با یک فنجان قهوه من زیرچشمی نگاه کردن سر من در اطراف همخانه من را نیمه باز درب. او با تکیه به سمت آینه dabbing sap سبز سایه چشم در پلک. من از او چگونه است و او آه و تبدیل آن بزرگ چشم به صورت من.
هر بلندی انتساب و یا در دستور کار است آواره در ذهن من با این بیان و من لگد درب او را کمی بیشتر باز کنید. "چه خبر؟"
بحث ما برای آینده 10, 20, 30 دقیقه, کشف آنچه تا به برافروخته تاکید کرد و یا غمگین ، زمانی که یکی از ما به ناچار احضار برخی از وزوز اطلاع رسانی و یا قریب الوقوع مهلت ما در آغوش گرفتن و وعده به ادامه صحبت کردن بعد. و بعد از آن ما است.
این چیزی است که من دوست دارم وعده: من در اینجا خواهد بود. اگر آن را گاهی اوقات مربوط توسط یک "دوستت دارم" و یا فشار است که گوشت آن است. آن زمان توجه و علاقه است. این است که چرا, شاید, تخت من است به تازگی عمل به عنوان یک plopping محل که در آن مشاوره ازدواج و مشاوره را وارد کنید و به دنبال شرکت یا راحتی.
که وعده داده شده است که آسان برای حفظ گاهی اوقات هنگامی که یک عشق جدید و هیجان انگیز و یا زمانی که برنامه من این است که نسبتا روشن است. و گاهی اوقات آن است که: من overpromise تعهد زمان من بیش از حد بسیاری از مردم و حرفه. من از شما اجرا از کلاس به کار پریشان کافه meetups و هر دقیقه از زمان داده شده و احساس می کند مانند چیزی است که با توجه به دور. در بدترین از این لحظه من شروع به نادیده گرفتن تمام تماس های تلفنی و لغو همه برنامه های.
چون راه من عشق است نسبتا آرام این تغییر توجه احساس با صدای بلند. ناگهان زمان صرف شده در جای دیگر احساس می کند مانند یک رد شکسته وعده. وقتی که من (به ناچار) نیاز به اطمینان کسانی که من دوست دارم که من آنها را دوست دارم, من سعی کنید به آن را در راه است که آنها را درک. این زمانی است که من نگاه به غزل و دیگران که عشق گرمی و آشکارا. من آغوش و بوسه و ناب; من به آنها بگویید من آنها را دوست دارم.
غزل: آن را به من طول می کشد تعجب, هنوز, چگونه کاملا دوست داشت من احساس می کنم زمانی که مادلین مجموعه وظایف خود را کنار گذاشته و به نظر می رسد حق من واقعا گوش دادن به آن به گوش من. او در این تماس به صورت نامحسوس اما من فکر می کنم آن را بزرگ, یکی از قدرتمند ترین من شناخته شده است. گاهی اوقات با وجود همه محبت و تمام کلمات در اختیار من من در از دست دادن چگونه به جبران آن است.
با گذشت زمان هر چند من آموخته ام به ادغام غریزی حالت دوست داشتن با افراد دیگر زبان عشق. مادلین به من آموخته به گوش دادن به ایستادگی و نگه داشتن فضا برای هر چه می آید.
یکی از ما مشاوره ازدواج و مشاوره احساس می کند بیشتر دوست داشتم هنگامی که از آشپزخانه است که طول می کشد آن را به عنوان یک توهین شخصی که روی نیمکت بالشتک askew. من به خصوص ناراحت کمی از ظروف سرباز یا مسافر: خرده برای من شیرین تایید است که کسی در اینجا زندگی می کند و می خوردند نان تست کردن کانتر شب گذشته. اما در به نام عشق, من آن را به یک عادت به رفت و برگشت من خرده وحی به نزول است.
من می توانم هنوز هم "دوستت دارم" بسیاری هنوز قطره مقدار زیادی از بوسه در تاپس از من سر دوستان. من هنوز هم فکر نمی کنم تکرار کاهش قدرت خود را. اما من تا به گسترش طیف وسیعی از راه من تصویب و ارتباط من عشق من فراتر از زانو حرکت تند و سریع effusiveness برای مطابقت با آنچه باعث می شود دوستان من احساس دوست داشتنی.
**
راه عشق ما به طور غریزی — غزل را احساساتی اظهارات و شدید graspings از دست مادلین سازگار باشد unjudging توجه — اغلب چیزهایی که در ابتدا قرعه کشی ما را به هر یک از دیگر.
اما به عنوان قلاب به ما یادآوری می کند آن را به اندازه کافی فقط به احساس عشق ما پایان اجازه دهید آن را نشت در راه است که به طور طبیعی به ما. هنگامی که ما تصمیم به عشق کسی که به طور فعال ما متعهد به یادگیری آنچه باعث می شود آنها احساس دوست داشتنی و تنظیم خود ما و رفتارهای درآمده است. ما متعهد to ساختمان عمل سازگار عشق در سراسر حالت های مختلف: ساخت زمانی که ما مطمئن هستیم که ما باید آن را مرتب کردن اتاق نشیمن زمانی که ما مطمئن هستیم به آن نیاز دارد آن را ترک فوق العاده قهوه در گلدان.
غزل فلپس و مادلین گرگوری co-نوشتن دوشنبه ستون نوع از عشق است. با آنها تماس بگیرید در [email protected]
tinyurlis.gdu.nuclck.ruulvis.netshrtco.de
مقالات مشابه
- حقایق کثیف درباره مواد شیمیایی فاش شد
- Revolver Brings New York Pizza to the Santa Barbara’s Westside
- Don't اسباب بازی Unless You utilize این 10 ابزار
- York County زن می میرد سه هفته پس از تصادف در شهرستان دوور, پزشکی قانونی می گوید
- جدول کلمات متقاطع و بازی
- من تمام عمر در جستجوی آزادی و عدالت
- کتابچه راهنمای میدانی برای ناراحتی اواخر پاییز
- مطالعه smarter، سخت تر نیست: راهنمایی برای آشنا شدن با کلاس های خود را
- در تبدیل شدن به یک فرد سگ 88801100011088 چمن حیاط خلوت از ماه ژوئن سبز نشده است. دورترین لبه های آن احساس تیشه، درشت و کتان می کنند که تنها توسط قاصدک ها و کلودهای خاک نقطه گذاری شده اند. به تازگی ، بعد از ظهر شده اند همه چیز در مورد آب ، با شلنگ unwound به نبرد خورشید -- سرگرمی Sisyphean. دوست دخترم سگش رو دوست داره او سگ خود را دوست دارد قابل ملاحظه ای بیش از او مرا دوست دارد، در واقع، با وجود رابطه ما خوشحال و پر است. و سگش الی به شدت به کنارش تعلق دارد. وقتي فرار ميکنيم، وقتي آشپزي ميکنيم، وقتي ميخوابيم، وقتي ميرقصيم، الي با ماست و لحظه رو کامل ميکنه. بايد روشن کنم که از سگ خوشم نمياد . الی پارس زمانی که ما به خانه می آیند، کاج به خارج حتی زمانی که ما فقط در آمده است، حاضر به لمس و یا حیوان خانگی توسط تقریبا هر کسی. اون يه قرصه. اما دوست دخترم عاشق این قرص کوچک است، پوست هایش را طنز می کند و خلق و خوی او را افراط می کند. و هنگامی که ما یک توله سگ را برای نیمی از ماه ژوئیه پرورش دادیم، به شوخی گفتیم که ما "میکرودوسینگ در فرزندپروری" بودیم، و وانمود می کنیم که می دانیم بزرگ کردن یک کودک چه حسی دارد. بنابراین من با یک کواندری مواجه شدم: آیا من بر مرزهای روشن اصرار دارم، با سگ ها و مردم تخت ها را به اشتراک نمی گذارند، یا تسلیم شادی دوست دخترم می کنم، اجازه می دهم که او صبح ها صورتم را لیس بزند؟ که ما را به شلنگ و چمن می آورد. الی شلنگ را دوست دارد. و وقتی دوست دخترم <i>I</i> در ماه مه غوطه خرید خانه را گرفت، یادم آمد که چقدر حیاط خلوت پر از چمن را دوست داشتم. بزرگ شدن در اورگان، که در آن خانواده من به تازگی نقل مکان کرد پس از 15 سال دور، من به یاد چمن در پس زمینه خالص ترین خاطرات من -- سرسبز، زمرد کشش آشکار در همه جا. در ذهن من، شمال غربی اقیانوس آرام گوشه ای فراموش شده از آمریکا است، گوشه ای که متعلق به من است، یکی با چمن که همیشه مال من خواهد بود. پس براي من، من و الي حياط رو با هم در ميون ميذاريم. برای او، آن زمین بازی، مهلت و خانه است؛ برای من، آن نیاز به مراقبت، دفاع در برابر خورشید تابستان است. بنابراین ما با یک بازی مصالحه می کنیم: بعد از ظهر، با تنظیم جت شلنگ، چمن مرده طولانی را آب می کنم، به الی اجازه می دهیم جریان سرد را تعقیب کند، فکر می کند که می تواند آن را بگیرد یا ضبط کند، آن را برای من بازیابی کند. اون يه کولي مرزيه بهم گفتن که اونا از اين جور چيزا خوششون مياد چمن ها هيچوقت برنميگردن، نه واقعاً. و انتظارش رو ندارم. بیشتر روزها فکر می کنم تنها کسی که تظاهر من به آب شدن را باور می کند من هستم. الي، دوست دخترم، هم اتاقيش، همشون ميدونن که من براي بازي اونجا هستم، کمتر از الي نيست. من و اون با هم وقت ميذاريم و توي گرما سوار ميشيم تا وقتي که بهمون گفتن بيايم داخل در ابتدا با هم بودن ما برای نمایش بود. دوست دخترم را دوست داشتم و می دانستم که باید سگش را دوست داشته باشم. الی بخشی نه چندان ضمنی از قرارداد آیتم بودن بود. برای بهتر یا بدتر، دوست دختر من در زمان rapport ما شخصا، احساس سگ او خواهد بود مانع و یا پیوند - بسته به آنچه من انتخاب کردم. ویرایش ستون ها در تابستان امسال، توصیه های مکرری کرده ام تا اینکه سرود من شد: «چگونه می توانید این بتن را بسازید؟» ميپرسيدم . "خواننده شما اهمیتی نخواهد داد تا زمانی که آنها می توانند صحنه را ببینند و لمس کنند." در تابستانی که تنها کار واقعی من کلمه کاری بود، بی پایان به روایت فکر کرده ام، ناخودآگاه در مورد آنچه باعث می شود یک داستان بخواند، شوخی کرده ام. تمام تابستون داشتم سعي ميکردم داستانم رو با الي بگم براي خودم به اندازه هر دييلي پدر و مادرم سردرگم شده اند برای دیدن من خاموش کردن یک سگ، تماشای من اجازه زبان خود را به صورت من slather، عبارات خود را نزدیک هیبت. برای توضیح، احساس می کنم به جزئیات نیاز دارم، داستان ها حتی واضح تر از بازی با شلنگ. پس از یک عمر ناراحتی و پریشانی در اطراف حتی سگ های نسبتا خوش رفتار، می خواهم داستانم ملموس باشد. ميخوام بفهمم چرا . مخدوش کننده، نميتونم. هر روز، الی هنوز مرا irks، ساخت صداها و یا بوی من نمی توانم ایستادن، و با حقوق، من باید تغذیه می شود، حوصله گرما، با او و با همه چیز است. اما وقتي توي چمن هاي خيس و بي جان ميرقصيم، نيستم. در عوض، من هیجان زده ام. در برابر شانس و در سرپیچی از عقل، این کولی مرزی با تعمیر و نگهداری بالا تبدیل به دوست من شده است و مرا در میان آخرالزمان خوشحال کرده است. به طور غير قابل توضيحي، دوستش دارم. ماه آینده به یک چهارراه تلخ و شیرین می رسند: یک سال در حومه غربی پاریس زبان انگلیسی تدریس می کنم و با اینکه کار احساس تماس می کند، اما مثل یک حرفه و ماجراجویی، بیش از هر زمان دیگری گوشه فراموش شده ام از آمریکا را ترک خواهم کرد. در 22 سالگی، من آن را به تنهایی قابل توجه، مطمئن نیستید که در آن من خودم را پس از این سال پیدا کنید و bereft از سادگی من پشت سر می گذارد....
- سابق UCSF Benioff کودکان بیمارستان مدیر عامل برترام لوبین می میرد در 81