در «صدای استادش»، رمان علمی تخیلی نویسنده لهستانی استانیسلاو لم در سال 1968، تیمی از دانشمندان و دانشمندانی که توسط دولت ایالات متحده تشکیل شده بود سعی میکنند سیگنال نوترینویی را از فضا رمزگشایی کنند. آنها توانستند بخشی از اطلاعات را از سیگنال ترجمه کنند و چندین دانشمند از آن برای ساخت سلاح قدرتمندی استفاده کرده اند که ریاضیدان ارشد پروژه می ترسد بتواند بشریت را نابود کند. هدف پشت این پیام مبهم است، اما چرا یک شکل زندگی پیشرفته دستورالعمل هایی را منتشر می کند که می تواند بسیار خطرناک باشد؟
اواخر یک شب، یک فیلسوف تیمی به نام سائول راپاپورت، که در آخرین سال جنگ جهانی دوم از اروپا مهاجرت کرد، به یک ریاضیدان درباره لحظه ای گفت - "فکر می کنم سال 1942 بود" - زمانی که تقریباً در یک اعدام دسته جمعی می مرد. یهودیان او را از خیابان بیرون کشیدند و در حیاط زندان منتظر تیراندازی کردند. با این حال، قبل از نوبت او، یک گروه فیلمبرداری آلمانی وارد شد و قتل متوقف شد. سپس یک افسر جوان نازی از یک داوطلب خواست تا جلو بیاید. راپاپورت نمیتوانست بیدار شود، اگرچه احساس میکرد که اگر کسی بیدار نشود، همه در صف تیراندازی میشوند. خوشبختانه مرد دیگری نیز به آن پیوست. به او دستور داده شد که اجساد را جابجا کند، اما این تمام بود. چرا افسر مشخص نکرده بود که داوطلب آسیب نمی بیند؟ راپاپورت توضیح میدهد که این هرگز به ذهن نازی نمیرسید: «با وجود اینکه او با ما صحبت میکرد، میبینید، ما انسان نبودیم». شخص ملاحظات آنها ممکن است نتوانند شکل زندگی را به این سادگی تصور کنند که بر روی بخش سلاح پیام تمرکز کنند. تفسیر راپاپورت اشتباه است، اما حافظه او، با تشبیه باورنکردنی آن بین نازی ها و بیگانگان، مانند یک کلید به نظر می رسد.
لم که در سال 2006 درگذشت، در پاییز امسال صدمین سالگرد تولد خود را جشن می گرفت و MIT Press به تازگی شش کتاب او را بازنشر کرده و دو کتاب را برای اولین بار به زبان انگلیسی منتشر کرده است. لم احتمالاً بیشتر در ایالات متحده برای رمان سولاریس (1961) شناخته می شود، که اساس فیلم های غم انگیز و شوم آندری تارکوفسکی و استیون سودربرگ است، سیاره ای دوردست که در آن اقیانوس هوشمند بازدیدکنندگان انسانی را با مظاهر مردی روبرو می کند که حافظه اش نمی تواند. غلبه کردن در کشورهای سابق پیمان ورشو، افسانههای روباتها و داستانهای فضانوردی او میلیونها نفر فروخته شد. هنگامی که او در دهه 1960 در اتحاد جماهیر شوروی سفر می کرد، توسط فضانوردان و اخترفیزیکدانان مورد استقبال قرار گرفت و برای جمعیتی که به تنهایی ایستاده بودند سخنرانی کرد. او که آینده پژوهی خود تعیین کرده است، نقشه هایی را متصور می شود که می توانند یک مسیر تک لمسی، واقعیت های مصنوعی غوطه ور، و دسترسی فوری و جهانی به دانش را از طریق "یک شبکه نامرئی وسیع که جهان را احاطه کرده است" ترسیم کنند.
در مجموعه ای از رمان های علمی تخیلی مالیخولیایی نوشته شده در اواخر دهه 1950 و 1960 - "ادن"، "سولاریس"، "بازگشت از ستاره ها"، "خاطرات پیدا شده در وان حمام"، "شکست ناپذیر" و "صدای او" معلم - لم پیشنهاد کرد که زندگی در آینده، مهم نیست که شرایط چقدر دور و هر چقدر هم تکنولوژی متفاوت باشد، کمتر غم انگیز نخواهد بود. فضانوردان از یک سفینه فضایی در نتیجه جنایات فرود می آیند. دانشمندان با هوش فرازمینی آنقدر متفاوت از ما مواجه می شوند که اعتمادشان به هدف ویژه زندگی انسان متزلزل می شود. لم با این ایده که تلفات می تواند از ظرفیت انسان برای گرفتن آنها فراتر رود، تسخیر شده بود.
لم در سال 1921 در خانواده ای یهودی در لویو به دنیا آمد. مانند بسیاری از یهودیان نسل خود که پس از جنگ جهانی دوم در لهستان ماندند، او به ندرت درباره هویت یهودی خود در خلوت صحبت می کند و تقریباً هرگز در انظار عمومی صحبت نمی کند. او آن را از خاطرات دوران کودکی هایکاسل (1965) تنگ کرد. شاید تنها باری که به صورت چاپی به آن اشاره می کند در مقاله ای باشد که در سال 1984 در این مجله منتشر شد و حتی در آنجا اهمیت آن را در زندگی خود کم رنگ می کند. اما دو کتاب اخیر نویسندگان لهستانی روشن می کند که تجربه نظامی لم چقدر بر او سنگینی کرده است. در کتاب آگنیشکا گاجوسکا که به طور گسترده مورد مطالعه قرار گرفته است، هولوکاست و ستارگان، ترجمه کاتارزینا گوچیو (راتلج)، در می یابیم که لم در دبیرستان از یهودیت پیشی گرفت و پدرش که یک پزشک بود، علیرغم درآمد اندک خود، به جامعه یهودی محلی هدیه داد. و لم: زندگی خارج از این جهان، بیوگرافی واضح و مبتکرانه وویچیچ اورلینسکی که هنوز به انگلیسی ترجمه نشده است، داستان والدین لم را روایت می کند، اندکی قبل از اینکه نازی ها محله یهودی نشین لووو را مهر و موم کنند و به خانه ای امن ببرند. گائوسکا و اورلینسکی معتقدند لم باید یک ستاره شش پر بپوشد: او به همسرش باربارا گفت که به دلیل اینکه کلاهش را در حضور یک آلمانی از سرش برنداشته، مورد ضرب و شتم قرار گرفته است، کاری که فقط افرادی که به عنوان یهودی شناخته می شوند موظف به انجام آن هستند.
لم در خلوت به مردم گفت که شاهد اعدام هایی بوده است که توسط شخصیت داستانی او توصیف شده است. «ماجراجویی دکتر راپاپورت است مال خودم یک ماجراجویی، از لوو در سال 1941، پس از ورود ارتش آلمان - من باید تیرباران می شدم، "او به مترجم آمریکایی خود مایکل کندل نوشت. وقتی اورلینسکی از بیوه لم پرسید که کدام عناصر صحنه از زندگی گرفته شده است، او پاسخ داد: «همه».
زمانی که لم کودک بود، لوو - که اکنون Lviv نامیده می شود و بخشی از اوکراین است - سومین شهر بزرگ لهستان و محل زندگی حدود 100000 یهودی بود که حدود یک سوم جمعیت آن را تشکیل می دادند. در هایکاسل، لم خود را به عنوان یک هیولا توصیف می کند که اسباب بازی هایش را پاره کرده است. به یاد میآورد که نگاهی به کتابهای آناتومی پدرش انداخته و در اشیایی که از نای بیماران گرفته شده بود، میکاود: سکهها، سنجاقهای ایمنی، نوک سینههای جوانه زده. او عاشق ایجاد بوروکراسی های خیالی، تهیه اسناد هویتی حاکمان غیر موجود و پرونده هایی علیه امپراتوری های دور بود. لم خانواده بزرگی داشت و در خاطراتش نقل میکند که از یکی از عموهایش برای بررسی کنده کاریهای لوکوموتیو و فیلها و پذیرش تکههای پنج زلوتی از دیگری برای تامین هزینه یک سرگرمی متفاوت - ساخت موتور - از یک عموی خود، قرض گرفته است. و ترانسفورماتورها اگرچه لم در خاطراتش چنین چیزی نگفته است، عموهایش توسط نازی ها کشته شدند.
لم در سپتامبر 1939 هجده ساله شد، ماهی که آلمان به لهستان حمله کرد و جنگ جهانی دوم را آغاز کرد. او گواهینامه رانندگی کاملاً جدیدی داشت و قصد داشت در یک دانشکده مهندسی تحصیل کند، اما چند روز بعد لووو توسط نیروهای آلمانی و شوروی اشغال شد. از آنجایی که هیتلر و استالین به تازگی یک پیمان عدم تجاوز را با مقررات مخفی که اروپای شرقی را تقسیم می کند امضا کرده بودند، بمباران شهر توسط آلمان توسط شوروی به دنبال داشت. شوروی بسیاری از مدافعان لویو را تبعید کرد و بعداً مخفیانه اعدام کرد، و در ماههای بعد NKVD، پلیس مخفی شوروی، هزاران تن از نخبگان شهر را که عمدتاً لهستانیهای قومی بودند، دستگیر کرد. مورخان تخمین می زنند که در حالی که شوروی شرق لهستان را اشغال کرده بود، 1.5 میلیون نفر را تبعید کرد. یک افسر NKVD در خانه خانواده لم مستقر بود و هر زمان که لم ها متوجه او در محل کار می شدند، به دوستان خود هشدار می دادند که پنهان شوند.
بعداً وقتی از لم در مورد زندگی تحت اشغال شوروی پرسیدند، خجالتی بود و فقط در مورد بد بودن آب نبات شوروی و عملکرد هنرمندان سیرک آنها صحبت می کرد. سابقه بورژوازی او را از تحصیل در رشته مهندسی محروم کرد، اما پدرش موفق شد جایی برای او در دانشگاه لویو برای تحصیل پزشکی فراهم کند. احتمالاً این شغلی نبود که او انتخاب می کرد. او در حال حاضر غزل می نویسد و سعی می کند پروست بخواند.
در ژوئن 1941، آلمان علیه اتحاد جماهیر شوروی روی آورد و نازی ها حمله غافلگیرانه ای را به لووو آغاز کردند. با نزدیک شدن نیروهای آلمانی، NKVD حدود هزار زندانی را تبعید کرد و سپس در وحشت هزاران نفر دیگر را اعدام کرد. مرزبان لم ها، در عجله برای رفتن، صفحاتی از شعرهای دست نویس را پشت سر گذاشت. در زندان های شهر همرزمانش اجساد در حال پوسیده ای را از خود به جای گذاشتند.
نازیها که ادعا میکردند یهودیان با کمونیستها همکار هستند، فرصتی برای تبلیغات دیدند. آنها کشتار شوروی را به گردن یهودیان در Lviv انداختند و یک شبه نظامی از ملی گرایان اوکراینی را که یک قتل عام سه روزه انجام دادند، جذب، تشویق و کنترل کردند. یهودیان مجبور شدند دستها و زانوهای خود را بخزند و خیابانها را تمیز کنند، حداقل در یک مورد با مسواک. پلیس به یهودیان دستور داد استالین را ستایش کنند. زنان یهودی برهنه شدند، مورد آزار و اذیت و آزار جنسی قرار گرفتند. کودکان محلی در سن شش سالگی موهای زنان یهودی و ریش مردان یهودی را می کشیدند. در وحشتناکترین و خشنترین مرحله، پلیس یهودیان را از خیابانها و خانهها بیرون میآورد و به مردان - از جمله لم، دستور میدهد که اجساد را که روسها در زیرزمینهای زندان میپوسند و زنان برای تمیز کردن بقایای متلاشی شده خارج کنند. این افراد هنگام کار مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و بسیاری از جمله پسر عموی لم کشته شدند.
[ad_2]
مقالات مشابه
- ورزشکاران باید استفاده از سیستم عامل خود را برای عدالت اجتماعی
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- ناتوانی خطرناک سنا در دفاع از دموکراسی
- توقف اتلاف زمان و شروع لوازم شنا و تفریحات آبی
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- نیویورک شهرستان برای برگزاری کوچک, عمومی, تابعیت مراسم پس از مکث با توجه به کروناویروس
- لبخند دیجیتال خودتو طراحی کن