درک من به ارث برده workaholism

ذهن من به نظر می رسد با وسواس این حافظه من از کلاس دوم. من در حال بازی با دوستان من در زنگ تفریح گفتن آنها پدر

توسط NEWSWORLDS در 13 خرداد 1399

ذهن من به نظر می رسد با وسواس این حافظه من از کلاس دوم. من در حال بازی با دوستان من در زنگ تفریح گفتن آنها پدر من یک کار جدید دو ساعت دور از خانه ما. من اصرار ما را ایستاده لیموناد بعد از مدرسه به جمع آوری پول برای او باقی بماند. من naivete به عنوان یک 8 ساله ممکن است یابماما زمانی که من به یاد داشته باشید که روز سوگواری می کنم چقدر زندگی من و خانواده بودند و قبل از آن است.

برای سه سال پدرم (شناخته شده به عنوان Baba) در معرض خود را به چهار ساعت از ترافیک هر روز به ارائه برای خانواده اش است. او را قبل از من به مدرسه رفت و آمد به زمانی که من در خواب. خود من با پدر و بابا به سرعت تبدیل به یک غریبه به من. بر روی کاغذ نمی آید مثل من مطرح شده توسط یک مادر تنها, اما این چیزی است که این احساس در دوران نوجوانی. مالی, بابا بود که همیشه در اینجا برای ما. اما جسمی ذهنی او بررسی و غوطه ور در دنیای بی پایان, اطلاعیه ها ایمیل ها و تماس های تلفنی.

پس از چند سال ما به شهرستان نقل مکان کرد جایی که او کار می کرد اما هیچ چیز تغییر کرده است. این به طور قابل توجهی کوتاه تر رفت و آمد زمان معنی نیست که او بهتر بود ، جالب اینجاست که من دیدم بابا حتی کمتر است. او همیشه رفته رفته در برخی از کسب و کار سفر رفته یک تماس تلفنی رفته در اتاق دیگر پاسخ دادن به ایمیل ها تا 11 بعد از ظهر هر روز او اضافه کار حتی اگر او را به دست آورده اید به اندازه کافی برای حمایت از ما با کمتر شود. من هرگز درک خود هدف نهایی است. حتی بزرگتر چک واقعا با ارزش تر از داشتن واقعی, nontransactional ارتباط خود را با خانواده ؟

Workaholism مانند دیگر اعتیاد سرخی بر شما. تحریف واقعیت است که اعتیاد ایجاد این جدید "عادی" ویران هر کسی که دارای یک رابطه با معتاد. اگر شما چیزی مانند من پدر شما مسواک کردن این واقعیت است که شما حتی یک مشکل برای شروع با. او درک نمی کنند اما اعتیاد خود را تنها نشانه ای از بسیار عمیق تر حل نشده بیماری های روانی.

برای من فقط متوجه شدم حدود یک سال پیش که من هم همین مشکل را با کار. در حقیقت من احتمالا شروع به اعتماد به من به طور مداوم در حال کار در مدرسه است که پوچ می گویند. از آن پس من ارزش ذاتی همیشه احساس بسته به اینکه چگونه به خوبی من انجام در مدرسه است.

پس از آن آسان است برای من به توسعه این مشکل به دلیل پدر من مدل یک تحریف چشم انداز از آنچه به منزله یک متعادل چت روم. به اندازه کافی عجیب اعتبار دریافت کردم از معلمان و همسالان بیشتر من را تشویق به صرف در هر ساعت بین پایان مدرسه و خواب و حتی من در تعطیلات آخر هفته — پیش رفتن در من مشق شب و یا در حال بی ارزش دقیق با مقالات و یادداشت ها.

من خودم جدا از دوستان من و نمی قرار دادن هر گونه تلاش برای حفظ ممکن است دوستی چون مدرسه همیشه برای اولین بار آمد. من دیدم مردم, اجتماعی, حوادث, سرگرمی, حتی ورزش به عنوان اتلاف وقت حواس او را پرت از من اولویت شماره 1: excelling در مدرسه.

من صحبت کردن در مورد من به ارث برده workaholism مانند آن در گذشته است. اما رک و پوست کنده نیست. شرکت های که در آن بابا مشغول به کار تشویق او و همکارانش به workaholics. به طور مشابه بودن یک دانشجو در یک دانشگاه مشهور قرار می دهد برخی از فشار بر من به سختی کار می کنند — و نه فقط خوب باشد اما قابل توجه. من انتخاب این مدرسه برای خودم اما من نمی توانم خلاص شدن از شر معاون. من نمی توانم قطع مدرسه یا کار بیرون از زندگی من است زیرا آنها همه چیز من نیاز به ارزش در جامعه است.

اعتدال است که البته پادزهر. من زندگی عادی است و اساسا غیر قابل تحمل برای من شادی و رفاه است. من متوجه این در حال حاضر, اما من لازم نیست که یک برنامه متعادل برای بازگشت به. من شده است با استفاده از مدرسه من به عنوان فرار از واقعیات برای اکثریت از شغل دانشگاهی.

به عنوان cliche آن را به عنوان من نمی دانم که من هستم. من خراب عادات کار در حال حاضر چنان عمیق و برنامه ریزی شده در من, در, روانی, روحی و جسمی که حس من تبدیل به یک غریبه به خودم. از سن بسیار جوان من احساس می کردم که هدف من بود و برای موفقیت در مدرسه است. در حالی که من با موفقیت تحقق این هدف من هم شکست خورده خودم. برای من به نشستن و انجام کاری چون من واقعا علاقه مند به آن است مانند کشیدن دندان چون من ندارد و تعهد به آن را کامل کنید.

بسیاری از آسیب حوادث خانواده من با عزت نفس پایین به طوری که اعتبار من از ستاره بودن دانشجو بود و اعتیاد آور است. همزمان من نمی خواهم هر گونه توجه در همه. من می خواستم هر کس برای فراموش کردن من وجود دارد. من تلاش برای ایجاد حس از این خواسته های متضاد و من هنوز هم انجام دهید.

من مفتضحانه افسرده و اغلب به حال خرابی, اما هیچ کس را دیدم من به عنوان کسی که تلاش شد به خاطر من بود "آنقدر هوشمند!" و "پس زحمتکش!" بسیاری از دانش آموزان که بیشتر بدنبال پیروزی هستید ممکن است ریشه دار صدمات مثل من اما هیچ نگرانی برای آنها را به خاطر آنها به نظر می رسد "پس با هم قرار داده و آن را الهام بخش است."

آمریکا و جامعه به طور فعال تشویق معتاد شیوه زندگی است. کارکنان خجالت برای در نظر گرفتن تعطیلات روز; یک شغل را پرداخت نمی کند به اندازه کافی برای زنده ماندن تا زمانی که آن را باید; دانش آموزان رفتن به بدهی های فلج کننده و نیاز به کار سخت به آن پرداخت.

من هرگز قادر به انجام مجدد من سال نوجوان و تمرکز بیشتر در زندگی خارج از مدرسه بسیار شبیه چگونه Baba هرگز به رفتن به عقب و بهتر از والدین زمانی که من او را مورد نیاز است.

صرف این واقعیت که من اینجا نشسته و لرز با آسیب پذیری های گرم اشک چکیدن بر روی صفحه کلید من در حالی که من پور از قلب من برای شما که خواننده یک غریبه کامل به من شواهدی وجود دارد که من در حال بهبود است. من احساس می کنم هیچ تعهد و یا فشار به نوشتن این. من همیشه به حال یک میل برای نوشتن و این مسهل فرصت تشویق من به خاطر پیدا کردن خودم و احساسات در فعالیت های است که نمی نگرانی پیشرفت من شغل دانشگاهی.

من هرگز مایل به رفتن به عقب و بطور منظم احساس من تروما اما هر روز آن را به من کمک می کند قرار داده و زندگی را به چشم انداز. با دیدن بابا که قرار بود در نقش یک مدل برای من مبارزه برای زندگی صادقانه و متعادل زندگی من می دانم که چگونه من می خواهم به زندگی می کنند از هم اکنون در.

"خاموش ضرب و شتم" ستون نوشته شده توسط روزانه کال کارکنان تا ترم تابستان به طور منظم به نظر نویسندگان انتخاب شده اند. تماس با افکار میز در [email protected] و یا به دنبال ما در توییتر @dailycalopinion.



tinyurlis.gdu.nuclck.ruulvis.netshrtco.de
آخرین مطالب
مقالات مشابه
نظرات کاربرن