رایگانتوسط لی ایپی (نورتون). این خاطرات در مورد ظهور آلبانی به دموکراسی توسط دو انقلاب محدود می شود: قیام های خشونت آمیز علیه رژیم کمونیستی در سال 1990 و آنهایی که هفت سال بعد، علیه غارت «شوک درمانی» اقتصادی که پس از آن رخ داد. ایپی، که در زمان اولین اعتراضات دوازده ساله بود، با دلسوزی و طنز خشک در مورد از بین بردن جهان بینی - که در آن سوسیالیسم به معنای "همه آزاد هستند" - می نویسد - که او در مدرسه ابتدایی آن را درونی کرد. از آنجایی که اصول تقلیلدهنده مبارزه پرولتاریا جای خود را به آموزههای به همان اندازه آسان سرمایهداری و خصوصیسازی میدهد، دومی را که اقتصاد آلبانی را ویران کرده است، عمیقاً ناقص میبیند. در نهایت، او شروع به جستجوی تعریف جدیدی از «آزادی» کرد تا «خشونت دولتی» را در تمام اشکال آن رام کند.
اصرارتوسط کارل اریک فیشر (Penguin Press). اعتیاد به طور متفاوتی به عنوان بیماری مغزی، شیطان شخصی و بیماری همه گیر توصیف می شود. این داستان متقاعد کننده ادعا می کند که او به سادگی "بخشی از بشریت" است. فیشر، پزشک معتاد و معتاد در حال بهبودی، با تکیه بر حکایات بیماران و تجربیات خود، "تجزیه وحشتناک ذهن" را که با این وضعیت همراه است، به تصویر می کشد. او همچنین راههایی را که انگها - مانند افسانه "آب آتش" مبنی بر اینکه هندیها به طور منحصربهفردی در برابر وابستگی به الکل آسیبپذیر هستند - "پوشش ایدئولوژیک" برای فعالیتهای پلیس توسط گروههای خاص ارائه کرده است، برجسته کرد.
هوا داره تاریک میشه، نوشته پیتر استرین، ترجمه از آلمانی توسط مایکل هافمن (دیگر مطبوعات). شخصیتهای این مجموعه داستانهای جذاب با از دست دادن عشق، ثروت، زندگیهایی که قبلا داشتهاند یا آنهایی که از دست دادهاند، مقید هستند. در یک افسانه، مردی در رایانه دوست دخترش یک ایمیل لاس زدن پیدا می کند و با پذیرفتن نام طرف مقابل، با او رابطه کتبی برقرار می کند. در مدلی دیگر، او تصور می کند که جای خود را با مجسمه ای در خانه یک تاجر ثروتمند عوض می کند. اگرچه این مجموعه غمگین است، اما با امید رنگ آمیزی شده است، مانند زمانی که یک کارتخوان تاروت به یک زن می گوید: «می بینم که چگونه تمام می شود. چیزی که من نمی توانم ببینم این است که ما از آن چه می سازیم، آنچه را که به گذشته نگاه می کنیم. و این خوشبختی است."
در مواقع اضطراریمهسا محبعلی، ترجمه فارسی مریم رحمانی (مطبوعات فمینیستی). این رمان که در سال 1387 در ایران منتشر شد، در روزی در تهران می گذرد که شهر بر اثر زلزله های متوالی به آشوب کشیده شد. شادی، داستاننویس جوان و ناراضی، کمتر نگران این فاجعه است تا یافتن تریاک بعدیاش. او به جای فرار از شهر با خانواده اش، روز را به سرگردانی، معاشرت با دوستان نامناسب مختلف و تماشای جامعه تهرانی با ذکاوت اصلی خود می گذراند. تفسیر طعنه آمیز او مملو از توصیفات حسی از قله های آن و لرزش های دوره ای است که زمین زیر آن را می لرزاند. او گفت: "کاش می توانستم غرق شوم، در زمین بریزم و با او برقصم." "بگذار لرزش ها بر بدنم بپرد. من نمی خواهم آنها متوقف شوند."
[ad_2]
مقالات مشابه
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- ده روز برای خرید بیشتر فالوور اینستاگرام
- مسئولان شهرستان مورد بحث COVID-19 تحولات به عنوان برکلی حرکت به بازگشایی
- 3 مسئله ای که باید فوراً در مورد آموزش برنامه نویسی انجام دهید
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- هپی چیر آمار: این اعداد واقعی هستند
- کفش pbn - آفلند
- هیلی خیابان نقاشی دیواری افتخارات جورج فلوید
- تغییر دانشجو- رانده: کال دانشجو-ورزشکاران ایجاد شورای عدالت نژادی
- زنده به روز رسانی: Pa. برپایی تظاهرات در نیویورک به راهپیمایی علیه خشونت پلیس افتخار جورج فلوید