در 3 من هستم. در 5 فوریه 2021، Aliu Cande، یک مهاجر بیست و هشت ساله خجالتی و سالم از گینه بیسائو، وارد زندان شد. او یک سال و نیم زودتر خانه را ترک کرده بود، زیرا مزرعه خانواده اش شکست خورده بود و او به دو برادر در اروپا پیوسته بود. اما زمانی که او قصد داشت با یک قایق با بیش از صد مهاجر دیگر از دریای مدیترانه عبور کند، گارد ساحلی لیبی آنها را رهگیری کرد و به المبانی برد. آنها را به سلول شماره 4 هل دادند، جایی که حدود دویست نفر دیگر در آنجا نگهداری می شدند. تقریباً جایی برای نشستن در میان آجهای بدن وجود نداشت و آنهایی که روی زمین بودند میلغزیدند تا پایمال نشوند. بالای سرش لامپ های فلورسنت بود که تمام شب می درخشیدند. یک شبکه درب کوچک به عرض حدود یک متر تنها منبع نور طبیعی بود. پرندگان در پرتوها لانه کرده اند و پرها و مدفوع آنها از بالا می افتد. مهاجران با قاطعیت روی دیوارها یادداشت هایی نوشته بودند: «سرباز هرگز عقب نشینی نمی کند» و «ما با چشمان بسته در حال پیشروی هستیم». کاند در گوشه ای دورتر جمع شد و شروع به وحشت کرد. "چه کار باید بکنیم؟" از هم سلولی اش پرسید.
هیچ کس در جهان آن سوی دیوارهای المبانی نمی دانست که کنده دستگیر شده است. او به جرمی متهم نشد، به او اجازه ندادند با یک وکیل صحبت کند، و همچنین هیچ نشانی از مدت زمان بازداشتش به او داده نشد. در روزهای اول زندگی در آنجا، او بیشتر به خودش نگاه میکرد و از روال بد آن مکان پیروی میکرد. این زندان توسط یک شبه نظامی به نام آژانس امنیت عمومی کنترل می شود و افراد مسلح آن در راهروها گشت زنی می کردند. حدود 1500 مهاجر در 8 سلول که بر اساس جنسیت تقسیم شده بودند نگهداری می شدند. به ازای هر صد نفر فقط یک توالت وجود داشت و کاند اغلب مجبور بود در یک بطری آب ادرار کند یا به دوش برود. مهاجران روی تشک های کف نازک می خوابیدند. به اندازه کافی برای دور زدن وجود نداشت، بنابراین مردم به نوبت - یکی در روز دراز می کشید و دیگری در شب. زندانیان در حال دعوا بودند که چه کسی باید زیر دوش بخوابد که تهویه بهتری دارد. روزی دو بار یکی یکی به سمت صحن راهپیمایی می کردند و در آنجا از نگاه کردن به آسمان و حرف زدن منع می شدند. نگهبانان، مانند نگهبانان باغ وحش، کاسه های معمولی غذا را روی زمین می گذارند و مهاجران برای صرف غذا به صورت دایره ای جمع می شوند.
نگهبانان با همه چیز در دست داشتند: یک بیل، یک شلنگ، یک کابل، یک شاخه درخت. توکام مارتین لوتر، یک کامرونی مسنتر که روی تشک کنار Candé میخوابید، به من گفت: «آنها بدون دلیل هر کسی را کتک میزنند. بازداشت شدگان بر این باورند که وقتی فردی می میرد، جسد را پشت یکی از دیوارهای بیرونی مجتمع، نزدیک انبوهی از آجرهای آوار و گچ انداخته اند. گاردهای امنیتی در ازای مبلغ بیست و پانصد دینار لیبی - حدود پانصد دلار - به مهاجران آزادی پیشنهاد می دهند. در حین صرف غذا، نگهبانان با تلفن های همراه به اطراف رفتند و به زندانیان اجازه دادند با بستگانی که می توانستند پول را پرداخت کنند تماس بگیرند. اما خانواده کانده توانایی پرداخت چنین باج را نداشتند. لوتر به من گفت: "اگر کسی را ندارید که تماس بگیرید، فقط بنشینید."
در طول شش سال گذشته، اتحادیه اروپا که از هزینه های مالی و سیاسی پذیرش مهاجران از کشورهای جنوب صحرای آفریقا خسته شده است، یک سیستم مهاجرت در سایه راه اندازی کرده است که آنها را قبل از رسیدن به اروپا متوقف می کند. او گارد ساحلی لیبی، یک سازمان شبه نظامی شبه نظامی در این کشور را برای گشت زنی در دریای مدیترانه، خرابکاری در عملیات های نجات بشردوستانه و دستگیری مهاجران تجهیز و آموزش داده است. سپس این مهاجران به مدت نامحدود در شبکه ای از زندان های انتفاعی که توسط شبه نظامیان اداره می شود، بازداشت شدند. در سپتامبر امسال، حدود 6000 مهاجر بازداشت شدند که بسیاری از آنها در المبانی بودند. آژانسهای بینالمللی کمکرسانی تعدادی از سوء استفادهها را ثبت کردهاند: بازداشتشدگان، شکنجهشده توسط شوکهای الکتریکی، کودکان مورد تجاوز جنسی توسط محافظان امنیتی، خانوادههایی که برای باجگیری اخاذی شدهاند، مردان و زنان فروخته شده به کار اجباری. صلاح مارگانی، وزیر دادگستری لیبی از سال 2012 تا 2014، به من گفت: «اتحادیه اروپا کاری را انجام داده است که سالها به دقت مورد توجه و برنامهریزی قرار گرفته است.
سه هفته پس از ورود کنده به المبانی، گروهی از بازداشت شدگان طرحی برای فرار طراحی کردند. موسی کاروما، یک مهاجر از ساحل عاج، و چند نفر دیگر در سطل زباله مدفوع کردند و آن را به مدت دو روز در سلول خود رها کردند تا اینکه بوی تعفن بسیار زیاد شد. کاروما به من گفت: «این اولین بار بود که در زندان بودم. "من وحشتناک بودم." هنگامی که نگهبانان امنیتی در سلول را باز کردند، 19 مهاجر هجوم بردند. آنها به پشت بام حمام رفتند، پانزده فوت بالاتر از دیوار بیرونی پایین آمدند و در پیچ و خم کوچه های نزدیک زندان ناپدید شدند. برای کسانی که ماندند، عواقب خونین بود. نگهبان ها نیروهای کمکی را فراخواندند که گلوله ها را به داخل سلول ها پاشیدند و سپس زندانیان را مورد ضرب و شتم قرار دادند. این مهاجر بعداً به عفو بین الملل گفت: «مردی در بند من بود که با تپانچه به سرش زدند تا اینکه بیهوش شد و شروع به لرزیدن کرد. «آن شب با آمبولانس تماس نگرفتند تا او را ببرند. . . . هنوز نفس می کشید اما نمی توانست حرف بزند. . . . من نمی دانم چه اتفاقی برای او افتاده است. . . . من نمی دانم او چه کرد.»
در هفتههای بعد، کاند سعی کرد از دردسر دور بماند و به شایعه امیدوارکننده چسبیده بود: مأموران امنیتی قصد داشتند تا دو ماه دیگر به افتخار رمضان، مهاجران را در سلولش آزاد کنند. لوتر در دفتر خاطرات خود نوشت: «خداوند معجزه گر است. باشد که رحمت او برای محافظت از همه مهاجران در سراسر جهان، به ویژه کسانی که در لیبی هستند، ادامه یابد.
[ad_2]
مقالات مشابه
- برتر اسباب بازی
- زن گلوله نتواند گلوله, سفر به خانه با 4 فرزند در داخل
- مرگ تابنده بر روی کامپیوتر دودی هیدئو کوجیما را خسته کننده زیاده روی
- آلیا شوکات یک کلاسیک کالت است
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- فقدان اطلاعات بیشتر: کشورهای مختلف متفاوت است در گزارش پرستاری صفحه اصلی COVID-19 مرگ و میر خسته کننده خانواده
- 'همه چیز می تواند تغییر در دوم': ورزشی رهبران عجله به برنامه ریزی برای یک فصل است که ممکن است هرگز
- دلیل باز نشدن لینک در اینستاگرام
- Santa Barbara County COVID-19 مورد ضرب بهداشت عمومی اطلاعات متناقض با لامپوک زندان