حتی زمانی که درگیر فعالیت های شهری بودند، ریشه روستایی آنها اغلب قابل مشاهده بود. در ژوئن 2021، پسر لیندا و هوانگ دونگ گرفت گائوکائو، کنکور سراسری چند روزه. اولین صبح با خانواده در ورودی محل آزمون فولینگ ملاقات کردم. در شهرهای چین، لباس های مجلل برای مادران امتحانی به یک سنت تبدیل شده است qipao لباسها، و لیندا با پشتکار ابریشم قرمز میپوشید، و موهای بلندش بافته شده بود. وقتی لباس را به او تعارف کردم، با افتخار گفت که وزن آن به اندازه کالج است.
در طول سالها، گائوکائو استرس بیشتر و بیشتر می شد، اما هیچ یک از خانواده لیندا به وضوح عصبی نبودند. لیندا قبل از عبور از دروازه به پسرش گفت: "مطمئن باش." به محض اینکه پسر از دید ناپدید شد، والدینش شروع کردند به صحبت تحقیرآمیز در مورد شانس او.
لیندا گفت: «او خیلی خوب آماده نشد. وقتی از او پرسیدم که پسرش امیدوار است در آینده چه کاری انجام دهد، او سرش را تکان داد: "او هدفی ندارد."
هوانگ دونگ گفت: «او فقط باید یک شغل ثابت پیدا کند. «ذهن او برای تجارت به اندازه کافی چابک نیست. اگر این روزها کاملاً روی همه چیز متمرکز نباشید، ضرر خواهید کرد. او همچنین مجبور نیست معلم باشد. این خیلی خواستار است."
مدتی با این روحیه ادامه دادند. من سال قبل نورث را همراهی کرده بودم که پسرش را در امتحان رها کرد و اظهارات نورث هم مشابه بود. این مدل دیگری بود که من با چینیهای روستایی مرتبط میکردم، که گاهی سعی میکنند با منفیگرایی از بدشانسی جلوگیری کنند. و مرا به یاد نامههایی میاندازد که دو دهه قبل از ازدواج دانشآموزانم دریافت کرده بودم. او خیلی خوش تیپ نیست. جوش های سرسیاه زیادی روی صورتش هست. ماه بعد گائوکائولیندا نوشت که پسرش در یک دانشگاه خوب تست میکرد و این دقیقاً همان چیزی است که یک سال قبل برای پسر نورث اتفاق افتاد.
گاهی نورث از تصمیم خود برای ترک سمت خود در شرکت برای خردل و غده داغ پشیمان می شد. در سال 1997، زمانی که برای اولین کارش به ملاقات او رفتم، نسبت به آینده او مشکوک بودم، اما او در فروش محصولات افزایش یافت. او در نهایت به عنوان رئیس یک شرکت تابعه در استان گوئیژو منصوب شد و در سفرهای کاری به مالزی نماینده شرکت بود. او پنج آپارتمان خرید، از جمله یکی در مجلل ترین مجتمع جدید فولینگ. احساس می کردم یکی از دلایلی که او کار داغ را ترک کرد این بود که استقلال هم اتاقی های سابقش، هنری و یانگسی را تحسین می کرد.
اما نورث نگران بود که خیلی دیر شده باشد. امروزه چینی ها اغلب صحبت می کنند نیجوان، کلمه ای که معمولاً به "دور" ترجمه می شود: نوعی نژاد خود ویرانگر. زمانی که نورث تجارت آسانسور خود را آغاز کرد، تنها تعداد کمی از رقبا وجود داشت، اما تا سال 2020 تعداد آنها به بیش از دوجین رسید. حواشی به سرعت در حال کاهش بود و هر بار که از شمال بازدید می کردم، یکی بود نیجوان کیفیت دوربین مداربسته توسط تلفن او تامین میشود: همه این جعبههای کوچک، در سراسر شهر، همه مکانهایی بالقوه برای درگیری و مذاکره هستند. نورث گفت سخت ترین قسمت کار با افرادی است که در طبقات پایین زندگی می کنند. آنها هیچ هزینه ای برای آسانسور جدید پرداخت نکردند، اما حتی زمانی که با پروژه ای موافقت کردند، با ادامه ساخت و ساز، نظر خود را تغییر دادند. آنها نمی توانستند این ایده را تحمل کنند که همسایه های طبقه بالا مزایای دریافت می کنند: پس از نصب آسانسور، ارزش املاک در طبقه بالا به طور چشمگیری افزایش یافت، در حالی که آنهایی که در طبقات پایین هستند تغییر نسبتا کمی داشتند.
یک بعدازظهر در ژوئیه 2020، شمال را تا یک سایت تقریباً تکمیل شده همراهی کردم. برخی از ساکنان طبقه پایین برای کند کردن پیشرفت پروژه، برق پروژه را خراب کردند و درگیری با همسایگان طبقه بالا رخ داد. وقتی رسیدیم، مردی حدودا چهل ساله متری را بیرون آورد و شروع کرد به شکایت از بزرگی ورودی آسانسور. او سپس ادعا کرد که پس از شروع کار آسانسور، همه با قبض های برق بالا گیر می کنند. - تعمیر و نگهداری چطور؟ او گفت.
نورث گفت: «هیچکدام از شما کاری به شما ندارید. «اگر از آسانسور استفاده میکنید، پول میدهید. اگر از آن استفاده نکنید، هیچ پولی پرداخت نمی کنید.
مرد به گویش قسم خورد: «عموی شیطان می داند! ما در مورد آن افراد طبقه بالا صحبت می کنیم - اگر آپارتمان خود را بفروشند یا آسانسور نیاز به تعمیر داشته باشد چه؟
نورث گفت: «از آنجایی که از آسانسور استفاده نمیکنید، هیچ یک از این موارد روی شما تأثیر نمیگذارد. با خونسردی یک سند مهر دولتی بیرون کشید: «پروانه ساختمان». اما یک زن سی و چند ساله با یک تی شرت صورتی شروع به جیغ زدن کرد. "تو اشتباهاتت را کردی!" او گفت. «شکم نخست وزیر باید به اندازه کافی گشاد باشد که برای یک قایق باشد!» این عبارت اساساً به این معنی است: سخاوتمند باشید. شمال به آرامی صحبت کرد و اجازه داد. بعد از مدتی مرد دوباره متر نوار را بیرون آورد. در بیشتر ساعت ها، بحث و جدل ادامه داشت و هر کشوری پیشرفت می کرد: حمایت، رولت.
نورث بعداً به من گفت که این همه نمایشی بود که برای آماده شدن برای مذاکرات بیشتر طراحی شده بود. او باید خانه به خانه به طبقه بالا برود تا ارزیابی کند که چند نفر حاضرند در ازای ادامه پروژه به همسایگان خود در طبقه پایین پول بدهند. او گفت: "اما آنها او را خیلی دور نمی کنند." این زن یک کارمند دولتی است.
او به شغل خود اشاره نکرده بود، اما نورث قبلاً فهمیده بود که برای یک اداره دولتی محلی کار می کند. این وضعیت او را تشویق کرد، اما اشتهای او را برای درگیری های جدی کاهش داد. از سال 2012، زمانی که شی جین پینگ، دبیر کل حزب کمونیست، مجموعه ای از کمپین های سخت مبارزه با فساد را راه اندازی کرد، مقامات محلی در برخورد با غیرنظامیان محتاط تر شده اند. من هنوز با تعدادی از فارغ التحصیلانی که کارمند شده بودند در ارتباط بودم، اما آنها هیچ گاه چیز زیادی در مورد کار خود نگفتند و به پرسشنامه های من پاسخ ندادند. یکی از دانشآموزان سابق به من گفت که حزب به بسیاری از کارمندان دستور داده است که در جلسات مدرسه شرکت نکنند، که میتواند به همکلاسیهای قدیمی اجازه درخواست خدمات بدهد.
کارمندان چینی به طور فزاینده ای به عنوان یک طبقه متمایز می شوند. در سال 2017، من در یک نظرسنجی پرسیدم که آیا پاسخ دهندگان اغلب با مقامات دولتی تماس می گیرند یا خیر، و بیست و شش نفر از سی نفر پاسخ منفی دادند. اما در مورد سوال بعدی - آیا دوست دارید فرزند شما شغلی را در خدمات کشوری دنبال کند؟ بیست و یک نفر پاسخ مثبت دادند. مردی می گوید: «من مقامات دولتی را دوست ندارم، اما شغلم را دوست دارم. «امیدوارم فرزندم بتواند به عنوان کارمند شغلی پیدا کند. کار سخت و پر ارزش نیست.»
در همان سال، من همچنین از پاسخ دهندگان پرسیدم که آیا معتقدند چین باید به یک دموکراسی چند حزبی تبدیل شود و تنها حدود یک چهارم پاسخ مثبت دادند. تعدادی از آنها گفتند که سیستم چینی موفق بوده است. اما برای دیگران دلایل بدبینانه تر بود. مردی گفت: «ما قبلاً یک حزب فاسد داریم. "اگر بیشتر داشته باشیم خیلی بدتر خواهد شد." یک زن پاسخ داد: «ما آمریکا را با سیستم چند حزبی دیدیم، اما شما بدترین رئیس جمهور تاریخ بشر را انتخاب کردید. هنگامی که از آنها پرسیده شد که آیا آنها انتظار تغییر قابل توجهی در نظام سیاسی چین در دهه آینده دارند، بیش از نود درصد پاسخ منفی دادند.
دانشآموزان سابق من اغلب در مورد مطالب مورد نیاز دولتی که برای تدریس نیاز دارند، کنایه میزنند. یک زن در سال 2016 پاسخ داد: "آموزش در چین مانند غذای ناسالم است." یکی دیگر نوشت: "به نظر من تحصیل در چین زباله است. بدون خلاقیت، کار زیاد، فشار زیاد، و بیشتر چیزهایی که دانش آموزان در مدرسه می آموزند در آینده بی فایده است. بخشی از مشکل این است که کتابهای درسی فضای سیاسی سرکوبگر را منعکس میکنند - حزب همچنان مردم را طوری آموزش میدهد که گویی ترجیح میدهد به یک کارگر تسمه نقاله تبدیل شود تا متفکران خلاق و مستقل. در سال 2017، وقتی از دانش آموزان سابقم خواستم به بزرگترین موفقیت چین در دهه گذشته اشاره کنند، هیچکس به آموزش اشاره نکرد. رایج ترین پاسخ ها مربوط به توسعه است: حمل و نقل، زیرساخت ها، شهرنشینی.
اما قابل توجه است که چه تعداد از آنها در آموزش و پرورش مانده اند. از نظرسنجی ها و گفتگوها با نورث و دیگران، معتقدم که بیش از نود درصد دانش آموزان سابق من هنوز به عنوان معلم کار می کنند. امسال پرسیدم بعد از فارغ التحصیلی چند شغل داشتند و میانگین معلمان 2.1 بود. بیش از یک چهارم نزدیک به بیست و پنج سال همین سمت را داشتند. در آموزش، چنین ثباتی احتمالاً در خدمت انسانی کردن چیزی است که در غیر این صورت ممکن است به یک سیستم رقابتی و محدودکننده تبدیل شود. چین سنت فرهنگی طولانی در احترام به معلمان دارد و به نظر می رسد دولت دستمزدها را با سرعت مناسبی افزایش داده است. با وجود همه گلایه های معلمان از مطالب، وقتی از آنها خواستم رضایت خود را از کار در مقیاس 1 تا 10 ارزیابی کنند، میانگین پاسخ 7.9 بود.
در چین، نسل ها معمولاً نامگذاری نمی شوند. هیچ معادلی برای بومرها، نسل X یا هزاره وجود ندارد: رسانه های چینی تمایل دارند این گروه را تنها با دهه تولدش شناسایی کنند. اما من دانشآموزان فولینگ خود را بخشی از گروهی میدانم که میتوان آن را نسل اصلاحشده نامید، زیرا زندگی آنها موازی با تغییراتی است که دنگ شیائوپینگ آغاز کرده است. برای آنها، بسیاری از تجربیات اساسی - ترک روستا، محدود کردن کودک، ورود به فضای باز تجاری - پنجره های تاریخی نسبتا کوتاهی را اشغال می کند که اکنون بسته شده است. گسترش سریع سیستم مدارس ابتدایی و متوسطه نیز به دلیل پیری جمعیتی پایان یافته است. در ماه ژوئیه، من از یک دانش آموز سابق که در دبیرستانی در شهر یانگ تسه تدریس می کند بازدید کردم و او گفت که دپارتمان او اخیراً نود فرصت شغلی خالی داشته است. معلمان دیگر تعداد مشابهی از نامزدها را در مدارس خود گزارش می دهند. در کالج معلمان فولینگ، رئیسی به من گفت که تنها حدود پانزده درصد از فارغ التحصیلان به آموزش می روند، زیرا جای خالی بسیار کمی وجود دارد.
در مناطق روستایی، مدارس و روستاهایی که باقی مانده اند اغلب احساس می کنند که در حال مرگ هستند. در ژوئیه، گرانت، شاگرد سابقم را به زادگاهش در غرب فولینگ همراهی کردم. به طور سنتی، ساکنان ذرت، سویا و سبزیجات تولید میکردند، اما اکنون بیشتر مزارع بیآش به نظر میرسند. خانه سه طبقه گرانت مانند تعدادی از خانه های همسایه خالی بود. خانواده او در سال 2000 این سازه را بازسازی کردند و فکر می کردند که حداقل یکی از سه کودک در آنجا زندگی می کند. حالا گرانت و خواهر و برادرش فقط یک بار در سال برای جشنواره بهار برمی گردند. از خانه ساکتی گذشتیم، جایی که وسایل خاصی - قمقمه ای که روی میز ایستاده بود، شلواری که روی تخت پوشیده شده بود - این تصور را ایجاد کرد که ساکنان دیروز آنجا را ترک کرده بودند.
در بیرون، گرانت به درخت انجیر سفید بزرگی که در نوجوانی در سال 1991 کاشته بود اشاره کرد. ده سال پیش، یک سازنده بیش از 100 دلار به گرنت پیشنهاد داد تا درخت را در یکی از حومههای جدید فولینگ بکارد، اما گرانت به دلایل احساسی نپذیرفت. او گفت که توسعه دهندگان اغلب این مناطق را برای ریشه کن کردن درختان سالم کاوش می کنند. در چین، مقیاس جنبش تقریباً کتاب مقدس بود، و شاید این آخرین مرحله خروج بود: مردم ابتدا به شهرها مهاجرت کردند و سپس درختان به دنبال آن رفتند.
ما از مدرسه ابتدایی قدیمی گرانت بازدید کردیم، جایی که او گفت تعداد دانشآموزان حدود یک سوم دانشآموزان او در دوران کودکی بود. وقتی به فولینگ برگشتیم، او داستانی درباره یکی از همکلاسی های سابقش تعریف کرد. پسر از یکی از فقیرترین خانواده های روستا بود و با لباس های ژنده پوش در کلاس شرکت می کرد. او قبل از دبیرستان را ترک کرد و به استان شانشی، در شمال رفت. پسر شغلی به عنوان کارگر معدن سنگ پیدا کرد و سپس به کار در معدن ادامه داد. گرانت گفت: "در نهایت او شروع به باز کردن معادن خود کرد." «در زمانی بود که استخراج غیرقانونی معادن زیاد بود. آنها کارهایی کردند که شما دیگر نمی توانید انجام دهید. او پول زیادی به دست آورد و به اینجا برگشت و یک شرکت ساختمانی راه اندازی کرد.
این شرکت اکنون در یک پروژه راه سازی به ارزش بیش از 15 میلیون دلار مشارکت دارد و گرانت در آن سرمایه گذاری کرده بود. او هر ماه سود قابل توجهی دریافت می کرد. او گفت: ما هنوز دوستان خوبی هستیم. "گاهی دور هم جمع می شویم و فال ماهجونگ بازی می کنیم. وی خاطرنشان کرد که هر دو فرزند همکلاسیاش در دانشگاههای دارای رتبههای بالا تست شدهاند.
گرانت ساکت بود و من فکر می کردم داستان تمام شده است. اما بعد دوباره صحبت کرد. وی گفت: برادر کوچکترش در یکی از این مین ها جان باخت. «در ابتدای حضورش در آنجا بود قبل از اینکه رئیس شود. یک تصادف شده بود. "
[ad_2]
مقالات مشابه
- درست زمانی که فکر می کردی تمام شده است. . .
- مواد شیمیایی خود را به واقعیت تبدیل کنید
- «قرنطینه ازدواج» نوشته کیت والبرت
- مقابله با هیچ رابطه جنسی : جایگزین برای لذت شخصی
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- دستگاه سانتریفیوژ چیست ؟
- آیا داستان های علمی تخیلی می توانند ما را با واقعیت اقلیمی خود بیدار کنند؟
- Northside کافه ملزومات راه اندازی فروشگاه در پاسخ به COVID-19 همه گیر
- دوره فلسفه که توسط میم های مورد علاقه شما برای سال 2021 تدریس می شود
- محققان دانشگاه برکلی کرک کربن-هیدروژن اوراق قرضه