در مارس 1995، میچ آلبوم، نویسنده ورزشی دیترویت مطبوعات آزاد، تا دیروقت در حال موج سواری در کانال بود که چهره ای آشنا را روی صفحه دید. موریس (موری) شوارتز، استاد جامعهشناسی او در براندیس، از ALS رنج میبرد و در نایت لاین در مورد مرگ قریبالوقوعش عاقلانه صحبت کرد. آلبومی که قول داده بود شوارتز در تماس باشد، اما شانزده سال بود که برایش ننوشته بود، آن را به عنوان یک نشانه فضایی - یا یک فرصت ژورنالیستی - دید و بیش از ده ها بار در طی چند ماه آینده از شوارتز بازدید کرد. او مکالمات آنها را در مورد زندگی و عشق ضبط کرد، به امید اینکه رونوشت را بفروشد و صورت حساب های پزشکی شوارتز را بپردازد، اما به سختی خریدار پیدا کرد و شوارتز چند هفته پس از موافقت دابل دی برای تصدی این پروژه درگذشت. بقیه از افسانه تجارت کتاب است: "سه شنبه با موری" که در سال 1997 منتشر شد، با انتشار بیش از پانزده میلیون نسخه به بیش از چهل و یک زبان به یکی از پرفروش ترین خاطرات تمام دوران تبدیل شده است.
چه شد که افکار این هفتاد و هشت ساله اینقدر محبوب شد؟ بدیهیات شوارتز - مانند "خودت را دوست داشته باش یا بمیر" و "پول جایگزین لطافت نیست" - چندان صریح نبود. نزدیکی او به مرگ و تجربه تقریباً هشت دهه بود که پیش پاافتادگی های او را به یک پدیده فرهنگی پاپ تبدیل کرد. ما مشتاقیم که زندگی خود را تلف نکنیم، ما تمایل داریم از افرادی که به پایان عمرشان نزدیک شده اند، درس هایی را ببلعیم. در این اشتها چیزی شوم وجود دارد، روشی که ذهن پیر را به یک ماده مصرفی تبدیل می کند. با توجه به اخراج بی دغدغه افراد مسن در ایالات متحده، جایی که میلیون ها نفر بدون پس انداز، شبکه های ایمنی یا گزینه های مراقبت مقرون به صرفه در حال پیر شدن هستند، این امر می تواند به خصوص غارتگر باشد. وقتی صحبت از سالمندان می شود، اکثر مردم خوشحال می شوند که با ذهنی مجرب درگیر شوند. این بدن است که متلاشی می شود و شروع به خشک شدن می کند که ناراحت کننده می شود.
سپس تعجب کردم که چگونه می توان ژانر خرد افراد مسن را به پادکست ترجمه کرد، فرمی که در صدای بی بدن تخصص دارد. چندین نمایش سعی کردهاند جادوی موری را در طول سالها به تصویر بکشند، اما هیچکدام به اندازه «۷۰ بیش از ۷۰»، مجموعهای از استودیوی خیابان Pineapple به میزبانی مکس لینسکی و تهیهکنندگی جس هاکل، این کار را عمیقاً انجام ندادهاند. این نمایش در ماه می آغاز شد، با هدف، همانطور که از نامش پیداست، هفتاد نفر جشن تولد 70 سالگی خود را جشن بگیرند. بیشتر قسمتها به دو بخش تقسیم میشوند: مونولوگ مردی مسن که ناشناخته است، و مکالمه لینسکی با یکی که هست. قسمت آخر با بازی پدر هشتاد و یک ساله لینسکی، اوایل این ماه پخش شد.
لینسکی یک مصاحبه کننده خونگرم و با استعداد است. در دهه گذشته، او یکی از میزبانان پادکست Longform بوده است که شامل گفتگوهای نزدیک و دشوار با نویسندگان و روزنامه نگاران در مورد هنر آنها می شود. (من در سال 2015 مهمان پادکست بودم، اگرچه با آرون لامر، مجری همکار لینسکی صحبت کردم.) اما "70 بیش از 70" که لینسکی پس از مراجعه پدرش به بیمارستان پس از جراحی قلب ساخت، نمایش بسیار متفاوتی است. نیاز به یک گفتگوی منحصر به فرد دارد. لینسکی در «لونگفرم» می درخشد زیرا به اندازه سوژه هایش دست و پا چلفتی است، وسواس اخلاق روزنامه نگاری، دانش رسانه ای پشت صحنه و شایعات در مجلات دارد. در "70 روی 70" او باید یک متخصص عمومی باشد که سؤالات انیمیشن لزوماً گسترده است: چگونه خوب زندگی می کنید؟ یا چقدر برای مردن آماده هستید؟ چنین سؤالاتی ممکن است پاسخ های روشنی را ارائه دهند، اما ابهام آنها خطر افتادن در دام افراد مسن را دارد که نیاز به روشنگری دارند. این یک خط ظریف است و لینسکی مانند نقاش روی طناب از بالا تاب می خورد.
مانند هر مصاحبه دیگری، قدرت هر قسمت به مهمان بستگی دارد. تنها ماندن در دندان برای مدت طولانی برای کسی کافی نیست. او همچنین باید از معنای «پیری» بودن، با تعامل ظریف میان پیری و حسرت، مرگ و میر و شادی، نامناسب بودن و آزادی آگاه باشد. دیانا نیاد، شناگر مسافت های طولانی، که هفتاد و دو سال دارد، به طرز قابل توجهی در مورد زوال جسمانی خود صریح است. او میگوید: «شما هنوز این را نمیدانید زیرا خیلی جوان هستید، اما زمان در واقع با افزایش سن سرعت میگیرد. هر ماه، هر روز، هر ساعت به طور تصاعدی شتاب میگیرد.» دولورس هوئرتا، یک فعال 90 ساله که با سزار چاوز کار می کرد، سازماندهی تحریم میوه حقوق کارگران کشاورزی را در دهه 1960 توصیف کرد: «مردم آمریکا از خوردن انگور امتناع کردند و این باعث شد تولیدکنندگان به میز غذا بخورند. یک چیز کوچک ساده: انگور نخورید. و دن راتر، مجری اخبار، که اکنون نود ساله است، در مورد اینکه چگونه همسرش، ژان، او را به سمت فروتنی سوق داد، صحبت می کند. او میگوید: «چندین بار او مرا به کناری برد و گفت: «دن، تو داری نسخهای از ماشین مزخرف تمام آمریکایی با انرژی خورشیدی، همیشه متحرک و متحرک میشوی». ”
شاید قوی ترین اپیزود شامل آندره دی شیلدز، بازیگر کهنه کار برادوی باشد که اولین جایزه تونی خود را در سال 2019 در سن هفتاد و سه سالگی برای بازی در نقش خدای پیام رسان هرمس در Haydown دریافت کرد. دی شیلدز در مورد سخنرانی ویروسی خود که برنده جایزه شده بود صحبت می کند، که در آن سه نکته برای زندگی کردن ارائه می دهد و آنها را کمی کنایه آمیز به عنوان "بمب خرد" خود توصیف می کند. ("دور خود را با افرادی احاطه کنید که چشمانشان با دیدن آمدن شما روشن می شود"؛ "آهسته ترین راه برای رسیدن به جایی است که می خواهید باشید"؛ "قله یک کوه پایین کوه بعدی است، پس ادامه دهید. در ابتدا به نظر میرسد لینسکی میخواهد دی شیلدز فونت چنین کلمات قصار باشد و از بازیگر میپرسد آخرین بار کی به سخنرانی گوش داده است. دی شیلدز با لحن سنگریزه ای می گوید: «گفتم. "من میدانم آن چیست بود. فکر می کنی من در خانه نشسته ام و شکلات می خورم و به حرف های خودم گوش می دهم؟ وقتی لینسکی از دی شیلدز می پرسد که چگونه به "روشن بودن زندگی با هدف" دست یافته است، می توانید آهی را در پاسخ دی شیلدز بشنوید. او می گوید: «من همیشه سیاه پوست بودم. "بیا، بیا حقیقت را بگوییم. من از منظری دیگر به این چیزی که زندگی نام دارد می رسم.» دی شیلدز اصرار داشت که بدون نوار غم انگیز افتخار یا جلال درک شود، و همچنان ادعا می کرد که یک دادگاه است، نه یک اوراکل. او گفت: "ایگو یک ویروس است و هیچ واکسنی علیه آن وجود ندارد." با این حال، او حریفی دارد که می تواند او را پایین بیاورد. و این همان صدای کوچکی است که در هسته وجود ما زندگی می کند. صدای کوچکی در آنجا زندگی می کند. و منظورم کمی بی اثر بودن نیست.»
حدود ده دقیقه پس از هر مصاحبه، لینسکی و سوژههایش تمایل به آرامش دارند و از بار نمایندگی نسلهای مربوطه خود رها میشوند. لینسکی با شرکتش کمتر شبیه کنجکاوی های موزه برخورد کرد و مهمانان به این باور رسیدند که چیزی برای ارائه دارند اما مانتراهای آرامش بخش در آستانه انقراض. وقتی مکالمات به نرخ فرار می رسد، دلیلش این نیست که مهمانان شروع به پرتاب خرد می کنند. این به این دلیل است که آنها، به دلیل نبود اصطلاحی گویاتر، کاملاً غریبه هستند یا به طور باورنکردنی ناراحت هستند. دیوید کرازبی، خواننده و ترانه سرا، پس از اینکه با دقت از او پرسید که آیا می تواند در یک پادکست قسم بخورد، خود را "یکی از شادترین جوک های زنده" نامید. نیاد قاطعانه میگوید: «من یک آتئیست هستم و حتی امیدی هم ندارم که به بهشت بروم!» رفیع، هنرمند کودک، صراحتاً از بدبین بودن درباره چند بار خواندن «بیبی بلوگا»، موفقیت بزرگ خود، امتناع میکند. او در خواب می گوید: «تو نمی دانی چه حسی روی صحنه دارد که دو هزار نفر به تو می پیوندند. "تو در آن به خودت شلیک می کنی و چنین احساس قوی عشق، شادی، لذت وجود دارد و اینجا در آن غوطه ور شده ای. چگونه زیبا”
چنین لحظاتی پرتره قابل توجهی را ایجاد می کند، زیرا سالمندان به همان اندازه کوچک، بی پروا، شهوتران، حسود، دشوار، آسیب پذیر و شاید بیشتر از همه ترس از بزرگ شدن مانند دیگران به نظر می رسند. (در واقع دارند بیشتر ▼ از این احساسات می توان از ورطه های عمیق تر از آسیب، غریبگی و شور و شوق وحشی استفاده کرد.) و با این حال سن یک آستانه فرهنگی باقی می ماند. این روشی را تغییر میدهد که مردم خودشان را میبینند و کاری که باید انجام دهند تا دیده شوند. در اپیزودی با بازی میرا کالمن، تصویرگر هفتاد و دو ساله، که لوگوی نمایش را نقاشی میکرد و اغلب به مجله کمک میکرد، لینسکی پیشنهاد کرد که پیری مانند حرکت از زمین رقص به زندگی در بالکن است. کالمن میگوید: «میتوانی خیلی از آن خارج شوی. شما می توانید آنقدر احساس طرد شدن کنید. . . . شما فقط در بالکن نیستید، روی پشت بام هم هستید. شما در یک ساختمان کاملا متفاوت هستید.» اگر اشاره ای به موری در نمایش وجود دارد، به این دلیل است که این گفتگوها، علیرغم قصدشان، هرگز نمی توانند کاملاً منصفانه باشند. یک نفر جوان است و یکی پیر و همه به چیزی از دیگری نیاز دارند. تمرکز بر صداهای پیر - و به طور ضمنی، بر این ایده که اگر به اندازه کافی از آنها بشنوید، می توانید تغییر دهید - "70 روی 70" به طرز ماهرانه ای بر شکاف بین پیر و جوان تاکید می کند، حتی زمانی که سعی می کنید آنها را نادیده بگیرید یا آنها را برگردانید. .
با گوش دادن به برنامه، به پادکست دیگری فکر کردم که در فصل دوم آن به نام «آخرین بوهمیانس» (The Last Bohemians) منتشر شده است، که در آن، کیت هاچینسون، روزنامهنگار بریتانیایی با زنانی صحبت میکند که زندگی آشفتهای داشتهاند: حامیان باند، افراد خارجی، کلوپهای ماون، فعالان روانگردان. ، رمان نویسان وابسته به عشق شهوانی. خطر کمی وجود دارد که این سوژه ها به حداکثر دوشیده شوند. زنان از نگاه کردن به گذشته یا خلاصه کردن یا حتی منطقی کردن خودداری می کنند. در یکی از قسمتها، مولی پارکین، هنرمند هشتاد و هفت ساله ولزی و ویراستار مد، توضیح میدهد که چگونه در طول سالها «سه معشوقه دائمی» داشته است، اما زمانی که مقالهای در مورد چگونگی خواندن آنها را خواند، یاد گرفت که خودارضایی کند. کلیتوریس یک زن تا زمان مرگش حساس باقی می ماند. او می گوید: "برای یک دختر نمازخانه، می دانید، دست زدن به چیزی که داخل شلوار شما است کاملاً نامناسب بود." به ما گفته می شود که ارگاسم های او «کیفیت معنوی» دارد. او به ما نمی گوید که چگونه زندگی کنیم - می توان حدس زد که بیشتر شنوندگان دختران نمازخانه نیستند - اما او به ما می گوید که همه ما تا آخرین لحظه در حال پیشرفت هستیم. این ممکن است در نهایت چیزی باشد که ما واقعاً می خواهیم بشنویم. ♦
[ad_2]
مقالات مشابه
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- 'عظمت کد' است که تلویزیون اپل+'s لنگی تلاش های ورزشکار داستان
- نقد و بررسی | جنی Offill را 'آب و هوا'
- Penn State رهبران خلاق برای زنده ماندن و رشد بدون فوتبال
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- نیویورک کلیساها تا به حال خود را در جنگ های داخلی در 1800s - اما آنها جان سالم به در برد و رونق
- آیا گتر می تواند به محل تجمع آنلاین مهمانی ترامپ تبدیل شود؟
- دو متهم با slinging نژادی تهمت ها در Black Lives Matter معترضان در هانوفر
- GoFundMe هدف برای فعال جامعه باربارا Brust در روز