آینده در روز دوشنبه، 31 ژانویه 1977 آغاز می شود. در تقاطع خیابان بوبورگ و خیابان دو رنار، در پاریس، در ناهموارترین لبه Marais، شکل یک ساختمان عمومی جدید و چند منظوره را به خود می گیرد -کتابخانه چند رسانه ای، کتابخانه فیلم، کتابخانه، موزه- از شیشه سکوریت و فولاد ریخته گری. این ساختمان با صد و چهل و نه فوت ارتفاع، بسیار بالاتر از حد کلی حدود شصت فوت بود - که در قرن نوزدهم سلطنت ناپلئون سوم توسط بارون ژرژ-اوژن عثمان تأسیس شد - که هنوز هم به مرکز پاریس یک انطباق بیرحمانه جذاب میدهد. . به نظر چیزی بین یک پالایشگاه نفت و عرشه یک کشتی کانتینری بود. این مرکز پمپیدو بود که در آن روز توسط رئیس جمهور جمهوری فرانسه، والری ژیسکار دستن، افتتاح شد و به نام سلف فقید او در این دفتر، ژرژ پمپیدو نامگذاری شد. این رئیس جمهور قبلی، با پیوستن به یک مسابقه طراحی غیرمعمول و گسترده در سال 1971 که شامل بیش از ششصد برنامه کاربردی از چهل و نه کشور بود، منجر به طراحی ساختمان توسط گروه کوچکی از مردان شد که بر اساس استانداردهای سنتی سالمندان معماران، آنها را طراحی کردند. آن زمان به طرز دردناکی جوان بودند. اینها مهندسان ادموند (تد) هاپولد و پیتر رایس (که به همراه اووه آروپ، اخیراً به ساخت خانه اپرای سیدنی توسط معمار دانمارکی جورن اوتسون کمک کردند)، به علاوه طراحان جیانفرانکو فرانکینی و جان یانگ، و معروفتر، رنزو پیانو بودند. شریک ارشد طراحی وی ریچارد راجرز، که در دسامبر 2021 در سن هشتاد و هشت سالگی درگذشت.
در مراسم اعلان مسابقه در ژوئیه 1971، پمپیدو کت و شلوار و کراوات ریاست جمهوری به تن کرد، اما مردان دیگر شبیه بیتلز روی جلد ابی رود بودند: پیانوی جنوا ریشی کرکی و یونیفرم تویید و کراواتی از یک روشنفکر Oxbrj داشت. راجرز کرک دار انگلیسی-ایتالیایی، درست مانند جورج هریسون در آن پیاده رو لندن، مانند یک راه آهن بریتانیایی از سر تا پا جین کار می پوشید. یک منتقد معروف طراحی در آن دوران، ساختمان را با زیردریایی زرد بیتلز از فیلمی به همین نام در سال 1968 مقایسه کرد: یک کشتی باورنکردنی - رنگارنگ، بسیار شاد، به طرز تهدیدآمیز کاریزماتیک - که در قلب شهری ناآگاه ظاهر شد. راجرز به یاد میآورد: «وقتی پرزیدنت پمپیدو به نقاشیها نگاه کرد، همه چیزهایی که او گفت همین بود».باعث می شود که فریاد بزنی."(این کمی سر و صدا ایجاد می کند.")
آنچه مرکز پمپیدو را چنین تجسمی از آینده ساخت، تلاش سازندگان آن برای ترجمه عذاب و سرمستی، خودانگیختگی تاکتیکی، بیدرنگ اعتراضات خیابانی شهری، اقدامات دانشجویی و دیگر اقدامات فضایی ضدفرهنگی زمان خود - پاریس، ویتنام، حقوق مدنی است. ، روز روی زمین و بمب - در محیط ساخته شده. مرکز پمپیدو این کار را تا حدی با دفن نیمی از خود در زیر زمین و واگذاری نیمی از قلمرو خود به یک میدان عمومی جدید که کمی به سمت نما متمایل شده بود، انجام داد، درست همانطور که کف تئاتر به سمت صحنه کج میشود - شیبی که به جمعیت اجازه میداد وارد صحنه شوند. مربع برای دیدن خود در مورد پسزمینه میدان، هدف این بود که یک ساختمان شهری بزرگ بتواند به سبزی یک روستا در طول نمایشگاه یا به عنوان یک خیابان در زمان اشغال توسط مردم زنده شود. به معنای واقعی کلمه تسریع و بسیج چنین ساختمانی با کمک فن آوری بالا؛ برای استفاده از قابهای سازهای فولادی و صفحهنمایش فیلم و علائم نورد و دیگر شگفتیهای مکانیکی، از جرثقیلهای ساختمانی گرفته تا نورهای درخشان که در میدان تایمز دیده میشوند. و ترکیب و استقرار چنین وسایلی در اعماق قلب شهرها. همه این قطعات متحرک و درخشان می توانند انرژی مردم در خیابان ها را جمع آوری کرده و کاتالیز کنند.
آثار برنده شامل طبقات قابل تنظیم و علائم تعاملی روشنایی بود که بر روی آنها متون مقیاس پذیر معماری منتشر می شد - مانند قطعه رمزآلود در یک طراحی مفهومی معروف "تولید فیلم های متحرک برای تجهیزات کامپیوتری ... طراحی و غیره."، یا، بیشتر، " کارلین، فوراً به شهر کانزاس بروید، دوست شما لیندا یک بلغارستان بود. آن زمان همه چیز در هوا بود. نمایشگاه 1967 مونترال و اکسپو 1970 اوزاکا شامل گنبدهای ژئودزیک، عینک های نمایشگر چند صفحه ای گرافیکی سینما، سوپرگراف های جسورانه و پنوماتیک سرسبز بود که تلفیقی باورنکردنی از بینش فنی از عصر فضا، باریکاد پاریس و باریکاد سوابین را بیان می کرد. طرح مستقل پیانو برای غرفه صنعتی ایتالیا در اکسپوی اوزاکا، چادری کشیده در یک قاب فولادی ظریف، راجرز را بر آن داشت تا به این دو شریک برای پومپیدو پیشنهاد دهد. یک پیشینه مستقیم برای شرکت آنها در این مسابقه، کاخ سرگرمی در سال 1961 بود، پروژه ای ساخته نشده که در میان طراحان آنگلوفیل و آرمان شهر افسانه ای بود، که توسط معمار آینده نگر سدریک پرایس، با حمایت کارگردان تئاتر جوآن لیتل وود و بعدها با همکاری سایبرنتیک و روانشناس گوردون توسعه یافت. عید پاک. پرایس، دشمنی فرمانده که در زمانی که راجرز دانشجو بود در انجمن معماری لندن تدریس میکرد، تقریباً هیچ چیز - جز یک قفس حماسی پرندگان در باغوحش لندن - نساخته بود، اما زیستگاه محصور را که از اواسط قرن بیستم تبدیل به یک خلسه شده بود، تحت تأثیر قرار داد. - صحنه معماری اقیانوس اطلس، تقریباً همه چیز.
نام پرایس و لیتلوود برای Fun Palace یادآور کاخ کریستال تاریخی لندن است، موفقیت محبوب نمایشگاه بزرگ 1851، که تمام ماشینها و شگفتیهای امپراتوری بریتانیا، بهعلاوه برخی از نارونهای بلند موجود در هاید پارک را در زیر یکی گرد هم آورد. یک محفظه بزرگ شیشه ای و آهنی، ساختاری از مجموعه ای از قطعات، که بعداً در جنوب تیمز ساخته نشد و قبل از سوختن در سال 1936 بازسازی شد. Fun Palace طوری طراحی شده است که حتی سریعتر کار کند. این باید نوعی کیت در اندازه واقعی یا یک اسباببازی حلبی باشد، جعبه جادویی قابل سکونت از ماشینها و صفحهنمایشها که میتوانستند دائماً توسط کاربرانش برای سرگرمی، بیان، آموزش و فعالیتهای اجتماعی از هم جدا شده و دوباره کار شوند - نوع جدیدی از دارایی عمومی. تلاقی با سیرک - تحقق پروژه تئاتری لیتل وود برای محو کردن تفاوت های قدیمی بین بازیگران و تماشاگران. این همان چیزی است که پرایس آن را "اپوزیسیون" می نامد. سایتهای ساختوساز، همه داربستها، جرثقیلها و کامیونها مکانهای جالبتری نسبت به ساختمانهایی هستند که در نهایت به وجود میآیند: Fun Palace با طراحی آن برای همیشه ناتمام این مشکل را حل کرد. و به عنوان یک باغ، دعوت کننده است و نیاز به مراقبت مداوم دارد.
دیگر تأثیرات مهم در طراحی مرکز پمپیدو، دیدگاههای روانگردان و فنآور Archigram بود، یک سوپرگروه غیررسمی از معماران بریتانیایی که در دهههای 1960 و 1970 یک «تلگرام معماری» دورهای منتشر کردند، از جمله تصاویر واضح از شهرهای پیادهروی و دستگاههای سایبری قابل حمل. . اینها تصعیدهای هیجان انگیزی از ماشین های جنگی بود که طراحان آنها در دوران کودکی در طول جنگ جهانی دوم تجربه کردند. در مرکز پمپیدو بود که چیزی از کل این آینده - با کمک پیچیده مقامات دولتی - سرانجام در مقیاس وسیع و در واقعیت به زمین رسید. در سالهای اولیه، مردم بیشتر از برج ایفل به آنجا میرفتند. این ساختمان که در اوایل قرن بیست و یکم برای پنج هزار بازدیدکننده در روز طراحی شده بود، پنج برابر تعداد بازدیدکنندگان را در خود جای داده بود و از زمان افتتاح تا کنون حدود دویست و پنجاه میلیون نفر را دیده است. اولین بازدیدکنندگان، شاید به شیوه ای خاص فرانسوی، هیجان زده از رسوایی و رسوایی از هیجان زده شدن بودند. منتقد برای جهان ساختمان جدید را "نوعی کینگ کنگ معماری" نامید.
اما می توان گفت که این آینده خاص سال 1977، درست مانند این میمون بزرگ، چندان دوام نیاورد. قبل از افتتاح ساختمان، رینور بانهام، منتقد طراحی انگلیسی-آمریکایی بانفوذ، یادداشتی پیشگیرانه به زبان آورد و اشاره کرد که «پمپیدو. . . شفافیت و رنگ امروز حتی بیشتر به آرزوهای گذشته "دهه نوسانی دهه 60" صادق است. "در پس زمینه نور خورشید زمستانی کم پارویی در برف تازه آخرین روز سال 1976، نمای غربی با آن "انفجارهای آتش، یخ و نور" می درخشد که ما مأمور شدیم با چشم سوم روح خود مشاهده کنیم. او نوشت: «یک دهه روانگردان قبل از آن. بین دولت های لیبرال پمپیدو و دولت سخت گیر d'Estaing، بودجه ساخت این ساختمان کاهش یافت. دیگر از طبقه متحرک خبری نیست. آنچه باقی ماند یک ایده بسیار بزرگ بود. از نظر مفهومی، ساختمان از داخل به بیرون بود: کل ساختار فولادی آن یک اسکلت بیرونی بود، به این معنی که نه تنها بخشهای شفاف داخلی عظیم، انعطافپذیر و آشیانهمانند، بلکه نوعی خوانایی ساختاری و شفافیت سیستماتیک است که به عنوان یک مورد عمل میکرد - البته تمثیل بصری - در مورد اینکه چگونه یک جامعه بهتر، ماشین سیاسی و هر چیز دیگری می تواند کار کند. کانال ها و لوله های بزرگ - رنگ های مختلف آبی برای تهویه مطبوع، قرمز برای پله برقی و آسانسور، سبز برای آب، زرد برای برق - همه در سطح ساختمان با جذابیت خمیده هستند. خیلی زشت زیبایی موتور ماشین بدون پوشش
یک شکست در تاریخ خود ساختمان، تصمیمی بود که در آغاز هزاره اتخاذ شد تا افراد را برای سوار شدن بر پله برقی منحصربهفرد، که مانند یک کرم شیشهای تا عرشه تماشایی فوقالعاده بالا میچرخد، شارژ کنند. واقعیت یک بلیط فضای ساختمان را از فضای شهر جدا کرد و شهروندان را به مصرف کننده تبدیل کرد. مرکز پمپیدو به دور از رویای کاخ سرگرمی همیشه در حال ساخت، بین سالهای 2023 تا 2027 برای بازسازی و اصلاح آزبست کاملاً بسته خواهد شد. هیئت داوران که طرح راجرز و پیانو را انتخاب کردند، نه تنها شامل معماران مدرن پیشگام، ژان پروو، اسکار نیمایر و جورن اوتسون، بلکه فیلیپ جانسون، سوسیالیست، متصدی و طراح قدرتمند آمریکایی بود - که تخصص مادام العمر او جذب زیبایی شناسی فرهنگی آوانگارد سازگار بود. و نهادهای نهادی و علیرغم تمام جوهای دموکراتیک کوچک کاخ مردمی که نام او را یدک می کشند، این ژرژ پمپیدو به عنوان نخست وزیر شارل دوگل بود که برای پایان دادن به جنبش های دانشجویی ضد آب و هوا در پاریس، که مشهورترین آنها در پاریس بود، تلاش زیادی کرد. 1968. بیان.
راجرز یک نسل بزرگتر از این دانش آموزان، یک پناهنده فلورانسی با ارتباط خوب از فاشیسم بود، که منشأ تصادفی اش او را در سال 1938 به انگلستان آورد. او در سن شش سالگی، از مدارس شبانه روزی معروف کشور، از جمله خدمت سربازی و تحصیلات در این کشور عبور کرد. انجمن معماری لندن و دانشگاه ییل - تحت رهبری پل رودولف قهرمان وحشی آمریکایی - به او روحیه خلاقانه و هویت حرفه ای داد که هم از نارساخوانی تشخیص داده نشده در آن زمان و هم از وضعیت او به عنوان یک خارجی داخلی در سیستم طبقاتی شکننده و بومی گرا مصون بود. از بریتانیای کبیر
[ad_2]
مقالات مشابه
- تاون هال نشست مورد بحث شاخص های مورد نیاز برای بازگشایی
- مشکلات ضمیر
- گزارش: 2 fallen تفنگداران دریایی با York روابط شناسایی شده به عنوان قربانیان بالقوه روسیه نعمت
- عشق نامه ای به امریکا
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- باربری بلوار تعاون - اتوبار بلوار تعاون - 20% تخفیف - 44440426
- یک معلم مدرسه ابتدایی در درس COVID-19
- The perfect light, healthy summer spaghetti squash recipe
- دانشجویان UC برکلی، دانشکده برگزاری کالج رقابت جهش برای حمایت از کارآفرینان کالج جامعه
- عایشهگل ساواش «مسافتهای طولانی» را میخواند